توّاب
توّاب صفت فعل پروردگار است. او خداوندی است که بندگان را توفیق بازگشت از گناه میدهد، بعد با پذیرش، گناهان آنان را میآمرزد.
پس آسان نمودن شرایط برای رجوع از خطا به درستی و همینطور تنبّه آنان و احسان و بخشندگی از این اسم به ظهور میرسد.
توّاب صیغه مبالغه است یعنی بسیار توبه پذیر که دلیل بر کثرت قبولی توبه کند که هرچند معصیت بزرگ و بسیار باشد، باز اگر بهسوی او بازگشت شود، توبه بپذیرد.
توّاب برای مبالغه یا به جهت آن است که توبه را زیاد میپذیرد و به طور مکرّر قبول میکند یا به جهت اینکه تائب حقیقی را هرگز ردّ نمیکند.
توبه به معنای بازگشت است و بازگشت خدای مهربان بهسوی بنده از بازگشت بنده بیشتر است؛ لذا صیغهٔ مبالغهٔ توّاب در همه جای قرآن صفت خداوند آمده.
بازت آن توّابِ لطف، آزاد کرد **** توبه پذیرفت و، شما را شاد کرد (مثنوی)
ابجد توّاب ۴۰۹ است و در قرآن ۱۲ مرتبه تکرار شده که ۱۰ مرتبه با رحیم آمده و یک مرتبه با حکیم و یکبار هم منفرد آمده است.
در سوره بقره ۱۲۸ فرمود: «أنت التوّاب الرّحیم»
در سوره حجرات ۱۲ فرمود: «اِنّ الله توّاب الرّحیم»
در سوره نور ۱۰ فرمود: «الله توّابٌ حکیم»
علّت اینکه توّاب با رحیم تلفیق میشود این است که رحمت عامّ است. وقتیکه رحمت عامّ است؛ فیض خداست و همیشه در خانه خدا باز است و حال، بنده میخواهد از کاری که کرده برگردد، این صفت توّاب با رحمت خاص شامل حالش میشود.
اسم الله غفور هم ۷۲ مرتبه با رحیم آمده. معلوم است غفران که میخواهد شامل حال بنده شود، باید رحیمیّت باشد و وقتی میخواهد بسیار ببخشد باز هم رحیمیت خدا همراهش است.
توبه بنده میان دو توبه خداوند است؛ یعنی اوّل خدا به بنده برمیگردد و به او توفیق توبه میدهد، بعد بنده توبه میکند. آنگاه خداوند توبه او را میپذیرد و بنده را مورد بخشودگی و مرحمت قرار میدهد. «ثم تاب علیهم لیتوبوا» (توبه ۱۱۷ و ۱۱۸) پس توبه بنده محفوف بدو توبه خداست.
و در سلوک اینطور میگوییم که اگر سالکی در راه آمد و خطایی کرد؛ چله اش را شکست، مراقبهاش به هم خورد، از سلوک برمیگردد …
دوباره به استاد رجوع میکند. استاد صفت غفوریت و توّابیّت خدا را داراست و او را میپذیرد.
وقتی میپذیرد، او را متّصل میکند. باز احتمال دارد این بنده برگردد. مثلاً مراقبه چشم یا زبان نداشته؛ میرود بار سوم برمیگردد. استاد باز او را میپذیرد. اینجا دو حالت است: و آن اینکه استاد با او مدارا میکند و طلاقش نمیدهد ولی به او گوشزد میکند که شما رشد نمیکنی؛ در را نمیبندد، خود شخص درِ رحیمیت و غفوریت را میبندد.
پس ترقّی نمیکند و یواشیواش از سلوک بیرون میرود.
مگر کسی که برای استاد یقین شود این شخص به درد راه سلوک نمیخورد.
توّاب صفت فعل است و این حسن فاعلی هم میخواهد. پس حسن فعل است، حسن فاعلی نیست؛ یعنی طرف قابلیّت نشان نمیدهد. لازمهٔ این کار، این است که به کارهای گذشتهاش برمیگردد. «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست»
لذا آقای کشمیری میفرمود: بعضی ارتداد خاص به عام میشوند. پس استاد میپذیرد ولی در او حسن فاعلی و قابلیت نیست و برمیگردد.
بار دیگر سویِ این دام آمدیت **** خاک اندر دیدهٔ توبه زدید (مثنوی)
دوباره به طرف دام حرص و هوی و هوس آمدید و دوباره توبه خود را شکستید.
بازت آن توّاب بگشاد آن گره **** گفت: هین بگریز، روی او سو مَنِه
ولی خداوند توب پذیر، گره از کار شما باز کرد و شما را از بند هوی و کمند شیطان رهایی داد و فرمود فرار کنید و دیگر این طرف پیدایتان نشود.