جذب

جذب به معنای کشش است.

سبب جذب چهار علّت است:

۱) جذب جنس به جنس خود.

۲) جذب جزء به کلّ خود. همیشه جزءها به کلّ خود میل و کشش دارند.

۳) جذب جنسیت بالقوّه و آنچه قابل جنسیت است مانند انواع خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها که بالفعل هم‌جنس انسان نیستند ولی بعد از هضم شدن هم‌جنس او می‌شوند.

۴) پندار و نمایش جنسیت که منشأ جذب دروغین و ناپایدار است.

به نصّ قرآن کریم هر چیز خوبی، خوب را جذب می‌کند و هر چیز زشت، زشت را به‌سوی خود می‌برد. خداوند در سوره نور ۲۵ فرمود: «اَلخبیثات للخبیثین وَ الخبیثون للخبیثات وَ الطَّیّباتُ للطَّیّبین وَ الطَّیّبونَ للطَّیّبات»

و قانون تجاذب یعنی هر پدیده‌ای هم‌سنخ خود را جذب می‌کند و بر آن تأثیر می‌گذارد در همه‌جا برقرار است.

هرکس طالب هم‌سنخ خود است و تجانس و تناسب باطنی باعث افاده و پیوند آنان می‌شود.

چنانکه اهل باطل جذب دنیاپرستان می‌شوند و اهل حقیقت جذب اولیاءالله.

مناسب مجالس اهل دنیا، عیش ظاهری و صحبت پیرامون قدرت و پول و شهرت است و مناسب مجالس اهل معنا، ذکر و فکر و سخن پیرامون حق‌تعالی.

خوب، خوبی را کند جذب این بدان **** طیّبات لِلطّیبین بر وی بخوان (مثنوی)

در جهان هرچیز چیزی جذب کرد **** گرم، گرمی را کشید و سرد، سرد

قسم باطل، باطلان را می‌کشند **** باقیان از باقیان هم سرخَوشند

ناریان مر ناریان را جاذب‌اند **** نوریان مر نوریان را طالب‌اند

عمل هرکس هم‌سنخ با نفس اوست. حسّ نیکی انسان را به‌سوی مفاهیم اخلاقی چون عدالت، شهامت، فداکاری … جذب می‌کند. طالبان نور هم دنبال اولیای الهی هستند و این تمایل و جذب از جهت قلبی و روحانی است و به نورانیّت باطن صورت می‌گیرد که می‌توان با مظاهر حق رابطه پیدا کرد.

رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «اگر مؤمنی وارد مجلسی شود که در آن صد تن منافق و یک تن مؤمن باشد (تازه وارد) مؤمن خواهد آمد تا کنار آن مؤمن بنشیند.»

این حدیث دلیل بر این است که طبعاً هر چیزی به شبیه خود جذب می‌شود هرچند که او خود درک نکند.

مالک دینار گفت: هیچ‌گاه دو کس در معاشرت توافق نخواهند داشت مگر آنکه یکی از آنان صفتی از اوصاف دیگری داشته باشد؛ زیرا شکل‌های مردمان مانند اجناس پرندگان است. هیچ‌گاه دو نوع پرنده با هم پرواز نمی‌کنند مگر آنکه میان آن‌ها تناسبی باشد. گویند: روزی کلاغی را با کبوتری دید، تعجّب کرد و گفت که این دو با وجود اینکه هم شکل نیستند چگونه توافق دارند؟! پس از آن پرواز کردند، دید هردو لنگ هستند و گفت این دلیل هماهنگی آن‌هاست.

از این‌رو یکی از حکما گوید: هر انسانی با هم شکل خود انس می‌گیرد (و جذب او می‌شود) همان‌طوری که یک پرنده با هم‌جنس خود پرواز می‌کند و هرگاه دو پرنده مدّت زمانی همراه باشند درحالی‌که هم شکل نیستند به ناچار از هم جدا می‌شوند و این امر بدیهی است.

ور ز غیر جنس باشد ذوق ما **** آن مگر مانند باشد جنس را (مثنوی)

آنکه مانند است، باشد عاریت **** عاریت باقی نمانَد عاقبت

شباهت ظاهری عاریتی است و اگر تمایل به چیزی باشد که هم‌جنس و هم‌سنخ نباشد و فقط به صورت، شبیه باشند، دوامی نخواهد داشت. وقتی تشنه به دنبال آب می‌رود، اگر از دور سرابی ببیند، به آن میل و ذوق پیدا می‌کند ولی همین‌که رسید از آن می‌گریزد. چرا که کشش بوده ولی مقصود همچون آب بوده نه حقیقت آب.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.