جنگ خیبر و عَلَم فتح
ثعلبی در تفسیر این قول حق- تعالی-«و یهدیک صراط مستقیماً»(فتح:2): روایت کرده است که حضرت رسول صلیالله علیه و آله اهل خیبر را محاصره نموده بود، بر صحابه وقتی گرسنگی شدیدی مستولی شده بود؛ پس علم را به عمر داد و با جمعی از صحابه او را به جنگ اهل خیبر فرستاد، چون مقابل آنها شدند، عمر و اصحابش گریختند و بهسوی حضرت برگشتند درحالیکه نسبت ترس و بددلی را به اصحابش میداد و اصحابش او را به ترس و نامردمی نسبت میدادند و بر حضرت در آن روز درد شقیقه عارض شد و بیرون نیامد.
ابوبکر، علم را گرفت و رفت و با اصحابش گریخت؛ پس باز عمر، علم را برداشت و رفت و شکست یافت و برگشت؛
چون این خبر به حضرت رسول صلیالله علیه و آله رسید فرمود: به خدا سوگند که فردا علم را به مردی میدهم او را خدا و رسول دوست میدارد و او خدا و رسول را دوست دارد و به قهر قلعه را خواهد گرفت.
حضرت علی علیهالسلام در آن وقت در میان لشکر نبود. چون روز دیگر شد ابابکر و عمر و مردانی چند از قریش، هر یک امیدوار بودند که شاید علم به آنها داده شود؛ پس حضرت رسول، سلمه بن اکوع را فرستاد تا علی علیهالسلام را بطلبد و زود حاضر شود؛ چون حضرت، حاضر شد بر شتری سوار بود و به نزدیک پیامبر صلیالله علیه و آله رسید، شتر را خوابانید و دیدههای خود را از شدّت درد به قطعه از بُرد سرخ یمنی بسته بود.
سلمه بن اکوع گفت: من دست علی را گرفته و میکشیدم تا به نزد پیامبر صلیالله علیه و آله آوردم. حضرت فرمود: حالت چطور است؟ فرمود: چشمهایم درد میکند؛ پیامبر فرمود: نزدیک بیا! چون نزدیک آمد، آب دهان مبارک را بر دیدههای او مالید و زود شفا یافت و بعد از آن تا زنده بود درد چشم ندید؛ پس علم را به دست او داد و روانه فتح کرد.
ابن مغاذلی از ابوهریره روایت کرده است که چون علی علیهالسلام علم را به دست معجزنما گرفت، بهسرعت روانه شد و من از عقب او میرفتم در هیچ موضع، توقّف نکرد تا علم را در پای قلعه خیبر نصب کرد؛ یکی از علمای یهود از بالای قلعه، مشرّف شد و گفت: تو کیستی؟ فرمود: منم علی بن ابیطالب! پس آن عالم یهود روی به اصحاب خود کرد و گفت: به حق خدایی که تورات را بر موسی فرستاده است که او بر شما غالب خواهد شد. (حق الیقین، ص 125)