جهل
جهل به معنای نادانی و عدم علم و ندانستن است و همینطور باور داشتن به چیزی برخلاف ماهیت آن.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «اَلجَهلُ اَصل کلّ شرٍّ: نادانی ریشه همه بدیهاست.»
جهل از امراضی است که موجب بدبختی انسان در دنیا و آخرت میشود. اینکه شخص از معارف و حقایق اطلاع و آگاهی نداشته باشد و به اعمال سهو و مشتبه مشغول باشد. در نتیجه به شهوات مبتلا و گرفتار دهها بلا و امراض دیگر میشود.
زیرا انسان مادامیکه نداند جاهل است، به نقصان خود پی نمیبرد و در صدد تحصیل علم برنمیآید؛ پس در ضلالت و گمراهی باقی میماند.
جاهل چه قاصر و چه مقصّر، دارای قوّه عاقله قوی نیست. لذا در افراط و تفریط دامنش آلوده است.
جاهل قاصر کسی است که حق و حقیقت بر او روشن نشده و امکان یادگیری خارج از اختیار اوست. امّا جاهل مقصّر کسی است که امکان یادگیری دارد ولی به خاطر تنبلی، بیاعتقادی و … کوتاهی میکند؛ پس اختیار یادگیری دارد.
حضرت عیسی علیهالسلام فرمود: «من از معالجه اکمه (کور مادرزاد) و ابرص (پیسی) عاجز نیستم ولی از معالجه احمق و نادان عاجزم.»
کور نشناسد، نه از بی چشمی است **** بلکه این زآنست کز جهل است مست (مثنوی)
(منظور از کور، کور ظاهری نیست، کوردل و کور باطن است.)
جهل یا بهصورت جهل بسیط است و یا جهل مرکّب.
«جهل بسیط» به این معناست که چیزی را نمیداند، امّا خودش میداند که نمیداند. پس جهل بسیط در قسمت تفریط است که آگاهی نداشته و ادعایی هم در علم ندارد.
«جهل مرکّب» به این معناست که شخص به جهل خود جاهل است و با اینکه چیزی نمیداند ولی به ادعای پوچ مبتلاست و نمیداند که نمیداند و از این جهت مرکّب گفتهاند که جهل او ترکیبی از ندانستن و دو چیز است: ندانستن موضوع و ندانستن اینکه او از آن موضوع آگاه نیست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بزرگترین گناه آن است که از عیوب خود آگاه نباشد.»
کلید جهل، راضی بودن به کردار خود است و کلید علم، طلب غیر جهل است که با توفیق و درستی همراه است. گاهی انسان به عیبهای خودش جاهل است و خود را مدح میکند و عیب دیگران را میبیند و از آنان ناراحت میشود و گاهی به عیبهای خود پی میبرد و از خود ناراحت میشود و دیگر خود را ستایش نمیکند.
بت شکستن، سهل باشد، نیک سهل **** سهل دیدن نفس را، جهل است جهل (مثنوی)
مردی خوشسیما به مجلس قاضیای آمد و قاضی او را تعظیم و احترام کرد. مرد در آن مجلس ساکت بود. او گمان برد که با این وجاهت و سکوت حتماً دارای فضل و کمال است.
قاضی گفت: سخنی بفرمایید. گفت: برای تحقیق مسئلهای آمدهام و سؤالی دارم. قاضی گفت: آنچه دانم جوابگویم. گفت: روزهدار کی روزه را افطار کند؟ در جواب گفت: وقتی آفتاب غروب کند. مرد گفت: شاید تا نیمهشب آفتاب غروب نکند. قاضی خندید و گفت چه نیکو گفته است شاعر (عرب): «خاموشی زینت مردی ضعیف و نادان است و به درستی صحیفه عقل مرد از سخن گفتن او معلوم شود. همچنان که بیعقلی او هم از سخن گفتن ظاهر شود.» پس به جاهل بودن مرد خوشسیما پی برد.
اثبات جهل گمراهی به بار آورد و احوال جاهل بر همگان معلوم گردد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بهوسیله علم با جهل مبارزه کنید.»
جهل عارف از معرفت و علم والای او سرچشمه گرفته نه از جهل مطلقی که در عوام است و او به حکم فطرت طالب درک مجهولات و سیر تکامل است.
امّا جهلی که در افراد ناقص است صرف اندوختن علم و حفظ الفاظ و عمل نکردن به آن، دچار عجب شده و علم را به جهل تبدیل میکنند.
جهل آید پیش او، دانش شود **** جهل شد علمی که در ناقص رود (مثنوی)