حقیقت عبودیت
بندگی جوهری است که کنهش ربوبیّت است، آنچه از عبودیت یافت نگردد در مقام ربوبیت پیدا گردد و آنچه از ربوبیت پوشیده شود، در عبودیت آشکار گردد.
خداوند فرموده: «به زودی ما آیات خود را در آفاق و انفس نشان میدهیم تا برایشان حق روشن گردد. آیا برای آنان کافی نیست که خداوند بر هر چیزی گواه است». (فصلت: ۵۳) یعنی خدا در غیب و شهود حاضر است.
تفسیر عبودیت آن است که بذل کند هر چیزی که دارد؛ و سبب آن وقتی است که نفس را از هوی و هوس بازدارد و برخلاف میلش او را وادارد؛ کلید این وصول، ترک راحتی و دوست داشتن عزلت میباشد. این راهی است که با نیازمندی به خدا محقق شود.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «خدا را بندگی کن گویا او را میبینی، اگر تو او را نبینی، او تو را میبیند.» کلمهٔ عبد، مرکب از سه حرف عین و باء و دال است. عین اشاره به علم او به خدا و باء اشاره به دوری او از غیر حق و دال اشاره به نزدیکی از خدا بدون کیفیت و حجاب دارد.
اصول معاملات بر چهار قسم است:
۱. معامله با خدا، ۲. معامله با نفس، ۳. معامله با خلق، ۴. معامله با دنیا و هر کدام از این چهار قسم به هفت رکن تقسیم میشود.
اما اصول معامله خلق با خدا به هفت چیز است:
۱. ادای حق او ۲. حفظ حدود او ۳. شکر بر عطای او ۴. راضی به قضای او ۵. صبر بر بلای او ۶. بزرگ داشت حرمتش ۷. شوق بهسوی او.
اصول معامله با نفس هفت تاست:
۱. جهاد با نفس ۲. خوف ۳. تحمل اذیت ۴. ریاضت ۵. طلب صدق و اخلاص ۶. اخراج نفس از خواستههایش ۷. نفس را به تحصیل واداشتن.
و اصول معامله با خلق هفت تا است:
۱. حلم ۲. عفو ۳. تواضع ۴. سخاء ۵. شفقت ۶. نصیحت ۷. عدل و انصاف.
و اصول معامله با دنیا هفت تا است:
۱. راضی به اندک ۲. ایثار موجودی ۳. ترک طلب آنچه در دسترس نیست ۴. مبغوض داشتن زیادی ۵. اختیار کردن زهد ۶. شناخت آفات دنیا ۷. ترک شهوات و ریاست
پس هرگاه واقعاً این خصال در نفس کسی حاصل شد، او از خواص خدا و بندگان مقرّب و اولیای حقیقی به شمار میآید.