حلم
حلم آرامش نفس است بهطوریکه غضب آدمی را به آسانی حرکت ندهد و ناملایمات او را به زودی مضطرب و آشفته نسازد.
حلم به معنای بردباری از شُعَب اعتدال قوّه غضب است و آن ملکهای است که نفس را بهواسطه آن طمأنینه حاصل شود که به زودی و بیموقع قوّه غضب او دچار هیجان نشود و اگر به خلاف میل نفسانی او چیزی رخ دهد یا ناگواری یا مکروهی به او رسد، از حوصله بیرون نرود و لجام گسیخته نشود.
حلم صفت حمیدهای است که انسان در ناملایمات خودداری کند و در مقام تلافیجویی برنیاید و ناگواری را بر خود هموار کند و آن یکی از اسباب و لوازم عقل است.
اگر عالم حلم نداشته باشد، مفاسد زیادی مترتّب بر کارش میشود.
دعایی از رسول خدا صلیالله علیه و آله است که: «اللّهمّ اغنِنی بِالعلم وَ زَیّنی بالحلم: خداوندا با علم بینیازم کن و با بردباری زینتم ده.»
پیامبر خدا صلیالله علیه و آله در روایتی فرمود: «من مبعوث به رسالت شدم تا محور حلم و معدن حلم و مسکن صبر باشم.»
انسان حلیم نمیشود مگر اینکه به انوار معرفت و توحید مؤید شده باشد؛ و در پنج صورت حلم ورزیدن به جاست:
۱- وقتی عزیز بوده و حال ذلیل شده.
۲- در گفتار صادق بوده و متّهم به کذب شده.
۳- مردم را به حق دعوت کند امّا او را کوچک شمارند.
۴- بدون جرم او را آزار میدهند.
۵- مطالبه حق کند امّا با او مخالفت نمایند.
لازم است که حلیم در مقابل سفیه از او دوری کند و جوابش ندهد تا دیگران او را یاری و آن سفیه را سرزنش نمایند. امّا هرکس در مقام جواب سفیه برآید، مانند گذاشتن هیزم در آتش خواهد بود.
حکایت شده شخصی به احنف بن قیس (حرفهای درشت و بیمورد زد) و گفت: منظورم تو هستی. او در جوابش گفت: من با بردباری جوابت را نمیدهم.
هرکس بر جفای خلق صبر نکند به رضایت الهی نرسد. چون رضای خداوند آمیخته با جفای خلق است.
پس حقیقت حلم این است که از کسی که به تو بدی و مخالفت کرد، درگذری با اینکه قادر بر انتقام او هستی.
حلم، سکوت در برابر عمل یا سخن ناهنجار است.
سکوت رسول خدا صلیالله علیه و آله چهار گونه بود: ۱- حلم ۲- حذر ۳- تقدیر ۴- تفکّر
امّا سکوتش از حلم این بود که هیچ چیز آن حضرت را به خشم در نمیآورد و از جا نمیکند.
تیغ حلمم، گردنِ خشمم زده ست **** خشمِ حق، بر من چو رحمت آمده ست (مثنوی)
وقتی حضرت ابراهیم از خداوند درخواست میکند که از شایستگان به من ببخش، خداوند فرمود: «فبشّرناهُ بغلام حلیم: پس او را به پسری بردبار مژده دادیم.»
از آثار حلم آن است که در برابر حوادث هولناک و تلخی حرف و عمل افراد اضطراب و تشویش نداشتن و تعدّی و افراط نکردن در مواخذه مقصّرین و کنترل اعمال و حرکات است و نیز اظهار برتری و امتیاز نسبت به دیگران نداشتن و سستی نکردن در حفظ و نگهداری آنچه شرعاً و عقلاً حفظ آن واجب است.
تحصیل صفت حلم به این صورت است که اگر انسان مدّتی خود را به این امر وادار کند و بر آن مراقبت و مواظبت نماید، نتیجه مطلوب حاصل آید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «و إذا لم تک حلیما فتحلّم: اگر حلیم نیستی خود را به حلم وادار کن.»
یعنی اگر کسی در تمام حرکات و سکنات مواظبت کند که با سکونت و آرامش رفتار کند و مدّتی در کظم غیظ مراقبه داشته باشد و در اعمال صوریه هم مانند اشخاص حلیم رفتار نماید، کمکم این نقشه ظاهر به روح سرایت کند و روح از آن متأثّر شود. پس این «تحلّم» و امر تکلّفی زوری، امر عادّی نفس شود.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمود: «دو خصلت محبوب خدا و رسول اوست؛ حلم (بردباری) و حیاء (شرم).»
برای قوی شدن قدرت حلم بهترین چیز سکوت است. حرف مردم نباید در سالک تأثیر بگذارد. چون در بیطاقتی و بحث کردن نفس امّاره بیشتر و سریعتر وارد عمل میشود. بحث کردن در ناراحتیها مثل هیزم گذاشتن داخل آتش است.