حیاء
حیاء در لغت به معنی شرمساری و خجلت است و آنچنان است که چون انسان بنگرد که انجام دادن کردارهای زشت و پرداختن به امور ناروا موجب نکوهش او گردد، به ترک آن اقدام کند.
حیاء نوری است که جوهرش اساس ایمان است. تفسیر حیاء آن است که انسان در برابر هر چیزی که منافی اهل توحید و معرفت باشد توقف کند.
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «حیاء جزء ایمان است و ایمان به حیاء مقیّد میشود.»
صاحب حیاء همه خوبیها را داراست؛ و اگر یک گام در میدان هیبت الهی با حیاء برداشته شود، بهتر از هفتادسال عبادت بدون حیاست.
حیاء بازداشتن نفس و قلب است از گستاخی.
حیاء از جمله احوال مقرّبان است. چندانکه قرب زیادت، حیاء بیش و هرکه هنوز حال حیاء بدو فرود نیامده، علامت آن بود که هنوز هیچ مرتبه از مراتب قرب نیافته است.
و حیاء آن است که بنده از هیبت اطّلاع خداوندی منطوی گردد.
قوت حیاء از خوف و حزن است. حیاء در اوّل، جلوهگاه هیبت حق و در مرحله آخر رؤیت حق است.
حیاء بر پنج نوع است: حیاء از گناه، حیاء در تقصیر و کوتاهی، حیاء کرامت، حیاء محبّت، حیاء هیبت (شکوه)
حیاء از (ذنب) گناه آن است که حیاء مانع او از ارتکاب به کبائر شود و این ادنای مرتبه حیاست و این حیاء عوام باشد.
حیاء در تقصیر آن است که شرمش آید که مرتکب عملی شود که در آن قصور و کوتاهی باشد و هرچند خلاف اولی باشد و این مرتبه فوق مرتبه اوّل است و مخصوص اولیاست.
حیاء کرامت، یعنی عزّت و بزرگواری حضرت حق مانع آن است که مرتکب خلاف رضای او شود. چه هرکه بزرگواری و قدر و مرتبه خداوند نصب العین او شد، به هیچ وجه متوجّه غیر او نمیشود تا چه برسد به مکروهات و این مرتبه فوق مرتبه اوّل و دوم است.
حیاء محبّت آن است که انوار محبّت الهی چنان بر سراسر کشور دلش میتابد که مجال مخالفتی برای او در هیچ عضوی از اعضای وی نمیماند.
حیاء هیبت یعنی هیبت و سطوتِ الهی مانع از ارتکاب به خلاف رضای اوست. چنانکه در مورد سوم زیادی محبّت که منشأ رجاست مانع توجّه او به غیر است در اینجا زیادی هیبت و غضب که منشأ خوف است مانع باشد و این دو مرتبه از حیاء اعلای مرتبه حیاست و مرتبه عرفا و اولیاست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «آخرین درجه شرم و حیا آن است که مرد از خودش حیاء کند.»
در حکایت است که زلیخا چون با یوسف خلوت کرد، پارچهای بر روی بت خویش افکند. یوسف علیهالسلام فرمود: چرا تو از یک جسم بیجان حیاء کنی ولی من از مراقبت خدای جبّار حیاء نکنم.
حقیقت حیاء شرم داشتن از ارتکاب چیزی است که شرعاً یا عقلاً یا عرفاً مذموم است. امّا شرم داشتن از غیر این حماقت است.
زیرا شرمنده شدن از تحقق احکام دین یا سستی و کاهلی آن جایز نیست و شرعاً و عقلاً سزاوار نیست و حیاء شمرده نمیشود. پس حیاء از چیزی که قبیح نیست از ضعف نفس است.
رسول خدا صلیالله علیه و آله: «الحیاء حیاءان؛ حیاء عقل و حیاء حمق، حیاء العقل هو العلم و حیاء الحمق هو الجهل: حیاء دو گونه است؛ حیاء عقل و حیاء حمق، حیاء عقل علم است و حیاء حماقت نادانی است.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «البته هیچکس حیاء نکند از اینکه چیزی را نمیداند یاد بگیرد.»
حیاء نخستین مراتب خواص است و آن از تعظیم و بزرگداشت که مبتنی بر مودت و دوستی است نشئت میگیرد؛ زیرا اگر بنده، عظمت پروردگار را در نیابد و او را دوست ندارد از آنچه در حضورش انجام میدهد، شرم نکند. پس شرمساری هنگامی است که انسان خود را در محضر بزرگی که او را دوست دارد مشاهده کند.
یک مرحله آنکه از علم بنده به درک حضور او و ناظر بودن او بر اعمال نشئت میگیرد و این مرحله سالک را به زشت شمردن گناهش و به حفظ زبان از شکایت و به مجاهده مشغول میدارد.
دوم، زمانی که سالک در قرب است و به یقین حقتعالی را نزدیکترین چیزها به خود میداند و این حیاء او را به مقام محبّت میکشاند.
سوم، حیایی که از شهود و مشاهده است. با این حیاء هیبتی همراه است که سالک را برای همیشه از بلای تفرقه حفظ و او را به مقام جمع رهبری میکند.
حیاء و ادب، درهای بسته را باز میکند.