خال

۷۹۱. بر آن رخ، نقطهٔ خالش بسیط است **** که اصل و مرکز دور محیط است

«خال» رخ محبوب عالم، وحدت و «ذاتش» مرکزیت داشته و کثرت بر آن راه ندارد. چون نقطهٔ خال، نقطهٔ مرکز و همهٔ دایره، دور او هستند و او محیط به همه است.

۷۹۲. از او شد خطِّ دور هر دوعالم **** وز او شد خط و نفس و قلب آدم

از نقطهٔ خال او هر دوعالم غیب و شهادت پیدا شد و از نقطهٔ وحدت، نفس ناطقه و قلب آدمی ظهور پیدا کرد.

۷۹۳. از آن، حالِ دلِ پرخون تباه است **** که عکس نقطهٔ خالِ سیاهِ است

ازآن‌جهت، حالِ دلِ پرخون خراب است، به عکسِ نقطهٔ خالِ سیاه که وحدت دارد.

۷۹۴. ز خالش حال دل جز خون شدن نیست **** کز آن منزل رهِ بیرون شدن نیست

از نقطهٔ خال سیاه، حال دل به خاطر فراق، جز خون شدن نیست و برای دیدار، چاره‌ای جز پُر خونی دل نیست.

۷۹۵. به وحدت در، نباشد هیچ کثرت **** دو نقطه نبود اندر اصل، وحدت

نقطهٔ خال و دل مقابل نیست، بلکه یکی اصل و دیگری عکس و نمود است و کثرت و غیرت، بر وحدت راه ندارد.

۷۹۶. ندانم خال او عکس دل ماست **** و یا دل، عکس خال روی زیباست

نمی‌دانم که خال او، عکس دل ویا دلِ ما، عکسِ خالِ رویِ جانان است؟

۷۹۷. ز عکس خال او، دل گشت پیدا **** و یا عکس دل، آنجا شد هویدا؟

از عکس خال جانان، دل ظهور پیدا کرد و یا عکس دل در وحدت پیدا شد؟

۷۹۸. دل اندر روی او یا اوست در دل **** به من پوشیده شد این کار مشکل

دل مانند خال در ذاتِ روی اوست؛ پس روی او اصل و دل فرع است یا رویِ معشوق در دل بود که دل اصل و روی معشوق فرع باشد. به من، این سِرّ مشکل، پوشیده شده است.

۷۹۹. اگر هست این دل ما عکس آن خال **** چرا می‌باشد آخر مختلف حال

اگر دل، عکس آن خال است آن خالِ وحدت، ثابت است و دل به اختلاف اسماء و صفات در اضطراب و اختلاف، ظهور می‌کند.

۸۰۰. گهی چون چشم مخمورش خراب است **** گهی چون زلف او در اضطراب است

دل همانند چشم مخمورش گاهی در مستی و وحدت و گاهی همانند زلف، در پریشانی است.

۸۰۱. گهی روشن چو آن روی چو ماه است **** گهی تاریک، چون خال سیاه است

دل گاهی به نور، وصل بوده و مانند ماه شب چهارده نورانی است و گاهی به تجلّی جلالی، مبتلا به هجران بوده و همانند خال سیاه است.

۸۰۲. گهی مسجد بود گاهی کنشت است **** گهی دوزخ بود گاهی بهشت است

دل گاهی در منزل عبادت و کعبه است و گاهی همانند کنشت (معبد یهود و نصاری، آتشکده، دیر) است و گاهی به صفات رحمانی در بهشت و گاهی به صفات شیطانی در دوزخ است.

۸۰۳. گهی برتر شود از هفتم افلاک **** گهی افتد به زیرِ تودهٔ خاک

گاهی دل، به سبب تجرید، از افلاک هفت‌گانه بگذرد و گاهی به سبب هوای نفس از خاک هم پست‌تر شود.

۸۰۴. پس از زهد و ورع گردد دگربار **** شراب و شمع و شاهد را طلب کار

بعضی دل‌ها در اول به زهد و ورع مشغول هستند، ولی به جذبه، طالب شراب و شمع و شاهد معنوی و حقیقی می‌شوند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.