شراب و شمع و شاهد
۸۰۵. شراب و شمع و شاهد را چه معنی است **** خراباتی شدن آخر چه دعوی است
معنی شراب و شمع و شاهد چیست و منظور از خراباتی در الفاظِ اهل عرفان چه ادّعایی میباشد؟
۸۰۶. شراب و شمع و شاهد عین معنی است **** که در هر صورتی، او را تجلّی است
البته کلماتی از شراب و شمع و شاهد همه، عین معنی (حق) است که در هر صورتی ظهوری خاص دارد.
۸۰۷. شراب و شمع و ذوق و نور عرفان **** ببین شاهد که از کس نیست پنهان
مراد از شراب، ذوق و حالی است که از معشوق آید و عاشق را مست کند و شمع، نور عرفانی است که دل سالک را به انوار معارف منوّر میکند. چون حق، همهجا حاضر است، شاهد است و چیزی بر او مخفی نیست و همه در نظاره اویند.
۸۰۸. شراب اینجا زجاجه، شمعْ مصباح **** بود شاهد فروغِ نورِ ارواح
شراب در اینجا منظور شیشه که ظرف بلورین است و مصباح را حفظ و نورش از آن به بیرون میتابد. شمع به چراغ تعبیر شده و شاهد فروغ نور، ارواحِ انبیاء و اولیاء هستند.
۸۰۹. ز شاهد بر دل موسی شرر شد **** شرابش آتش و شمعش شجر شد
از شاهدیّت او آتشی بر دل موسی افتاد و آنگاه شرابش آتش و درخت وادی ایمن شمعش شد.
۸۱۰. شراب و شمع جان، آن نور اسراست **** ولی شاهد، همان آیات کبراست
در معراج، شراب و شمع جان آن حضرت، نور هدایت (نور خدا) بود و شاهد، آیات بزرگ پروردگار بود که برخی از آنها را دید.
۸۱۱. شراب و شمع و شاهد جمله حاضر **** مشو غافل ز شاهد بازی آخر
همیشه شراب و شمع و شاهد حاضر و آماده است، لکن نباید لحظهای غافل از شاهد حقیقی شد.
۸۱۲. شراب بیخودی درکش زمانی **** مگر از دستِ خود، یابی امانی
گاهی شراب مستی که از حق رسد را بنوش که تو را محو کند و به هستی مطلق برسی؛ شاید وقتی بتوانی از دست تعیّن خود در امان باشی.
۸۱۳. بخور مِی تا زخویشت وارهاند **** وجود قطره با دریا رساند
مِی الهی را بنوش تا از هستیت، خداوند تو را وارهاند و وجود مجازیت را ا محو نماید تا وجود تو که همانند قطرهای است را به دریای اطلاق رساند.
۸۱۴. شرابی خور که جامش روی یار است **** پیاله، چشم مستِ بادهخوار است
شرابی بنوش که جام آن روی یار باشد و پیاله آن شراب، چشم مست محبوب باشد؛ انگار از چشم مست محبوب مینوشی.
۸۱۵. شرابی می طلب بی ساغر و جام **** شرابِ بادهخوارِ ساقی آشام
شرابی بخواه که ساغر و جام ندارد؛ شرابی که خود باده خورده و مست است و ساقی را مینوشد.
۸۱۶. شرابی خود ز جام وجه باقی **** سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ او راست باقی
شرابی که از جام وجه حضرت حقِّ باقی (خداوند ابدی) بدهد را بنوش که شراب طهور را ساقی به محبّان خود میدهد. «و سقاهم ربهم شراباً طهوراً» (دهر: ۲۱)
۸۱۷. طهور آن میبود کز لوث هستی **** ترا پاکی دهد در وقت مستی
شراب طهور آن است که تو را از خودیّت رهانیده و پاک گرداند و مستی آفریند و از لوث هستیِ مجازی فارغت کند.
۸۱۸. بخور می وارهان خود را ز هستی [سردی] **** که بدمستی به است از نیک مردی
از میِ محبّت همیشه بنوش و خود را از خودیّت (سردی اعمال صورتی) وارهان که مقیّد به ظواهر نبودن بهتر است از کسی که ظاهراً آدم خوبی است ولی سیرتی افسرده دارد.