خوف موسی
در سوره طه، آیات 41 تا 46 آمده که خداوند به موسی و هارون فرمود: «به نزد فرعون بروید که او سرکشی کرده است. گفتند: پروردگارا انَّنا نَخافُ (ما ترس داریم که بر ما دستدرازی کند) (عجله در عقوبت) یا سرکشی ورزد». خداوند فرمود: «لاتَخافا انّنی مَعکما: نهراسید من با شمایم.»
در سوره طه، آیات 65 تا 69 آمده وقتی سحره فرعون ریسمانها و چوبدستهایشان میشتابد و میجُنبد «فَاوجَسَ فی نَفسه خیفة: پس موسی در خویش (از دیدن آنها) ترسی یافت».
خداوند میفرماید: «قلنا لا تَخَف، گفتیم: نترس»؛ و از سوره طه، آیات 17 تا 21 برمیآید وقتی موسی عصا را افکند، اژدهایی شد و سحر سحره را بلعید. آنوقت خداوند فرمود: «خُذها و لا تَخَف، اژدها را بگیر و مترس»! و در سوره قصص، آیه 31 میفرماید: «چون موسی اژدها را دید که حرکت میکند، گویی مار است. آنچنان فرار کرد که دیگر پشت سر خود را ننگریست. گفتیم: ای موسی! اَقبل و لا تَخَف، بیا و مترس».
گوییم انبیا خشیت دارند و ترس بر آنها عارض میشود و با مقام نبوّت تعارضی ندارد. چنانکه بسیاری از آنها از کشته شدن طاغوت فرار میکردند و جنبه بشریت این مسئله را اقتضا دارد. البته ترسِ آنی چیزی است که در نوع نفوس هست. لذا در آیه 67 سوره طه که موسی احساس ترس آنی در نفسش آمد، «أَوجَسَ» خاطرهای است که به دل خطور کند و این ترس از این بود که کار سحره بهقدری بزرگ بود که شبیه معجزهای مینمود. «سحر عظیم». دیگر آنکه تا شخص از امتحان و حکم الهی ایمن نباشد و اوّل تا آخر کاری بر کسی پوشیده باشد، دچار ترس میشود. پس چون ایمن شوند، آن ترس برود. لذا گفتهاند: خوف، منجنیقی است که از آن سنگ امتحان میاندازند تا عبودیت را در بوته عشق بگذارند، کار بسیار بزرگ است و به قول آیتالله کشمیری: «تا نفس مطمئنه نشد، ترس بر او وارد آید. امیرالمؤمنین علیهالسلام در هیچ جنگی نترسید و عقبگرد نکرد و بدون زره میجنگید. اژدهایی به مسجد کوفه آمد و مردم ترسیدند و امام مشغول موعظه بود. پس اژدها مسئلهای پرسید و امام جواب داد و بعد اژدها از مسجد بیرون رفت و نظیر اینها، دلیل است که نفس مطمئنه بود و ظهور اسم قادر در نمایش به حد کامل و تام بوده است و لذا مقام حضرت علیهالسلام جز از رسول خدا، از همه انبیا والاتر بوده است.»