خوف و رجاء
ترس، دیدهبان قلب است و امید، شفیع نفس است؛ کسی که به خدا عارف باشد از خدا خائف است. خوف و رجاء دو بال ایماناند که بنده بهوسیلهٔ این دو بهسوی رضوان خدا پرواز میکند؛ و دو چشم عقلاند که بهوسیلهٔ این دو چشم وعدهها و وعیدهای الهی را میبیند.
خوف انسان را به عدل خدا سوق میدهد و از وعید الهی دور میکند، رجاء انسان را به فضل خدا میخواند و قلب را زنده نگه میدارد، ولی خوف نفس را میمیراند.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «مؤمن بین دو خوف است، خوف از گذشتهاش و خوف از آیندهاش.» وقتی نفس بمیرد، قلب حیات پیدا میکند و به حیات قلب، انسان به مقام استقامت میرسد. کسی که خدا را بندگی کند بر میزان خوف و رجاء گمراه نشود و به آرزوی خود خواهد رسید. چگونه بنده نترسد درحالیکه عالم به عاقبت صحیفهٔ عملش نیست و عملی که بهوسیلهٔ آن استحقاق پیدا کند، ندارد و قدرت بر چیزی هم ندارد.
چگونه ممکن است کسی امیدوار به رحمت حق نباشد، درحالیکه نفس خود را به عجز میشناسد و در دریای نعمتهای مادی و معنوی خدا که قابلشمارش و حساب نیست، غرق است.
محب خدایش را بر امیدواری بندگی میکند و با چشم بیدار مشاهده احوال میکند؛ اما زاهد بر خوف از خدا بندگی میکند. اویس قرنی به هرم بن حَبّان گفت: «مردم عملشان بر امید است، بیا ما عمل خویش را بر خوف انجام دهیم».
خوف دو قسم است، ثابت و معارض، پس ترس ثابت، امید را به بار میآورد و ترس معارض، مورّث خوف ثابت است.
رجاء دو قسم است، پایدار که از او محبت ملکه پیدا شود و دیگری گذراست که از آن ریشه عجز و تقصیر و حیا به ظهور میرسد.