یقین

یقین، بنده را به حال عالی و مرتبهٔ شگفت‌انگیز می‌رساند. نزد رسول‌الله از عظمت مقام یقین صحبت شد که حضرت عیسی علیه‌السلام روی آب راه می‌رفت، فرمود: «اگر یقینش بیشتر بود روی هوا راه می‌رفت».

این کلام پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دلالت می‌کند که مرتبهٔ انبیا با جلالت و مقامشان نزد خدا به خاطر حقیقت یقین، نه غیر آن با هم فرق می‌کردند، البته نهایتی برای ازدیاد یقین نیست.

مؤمنان هم در قوت و ضعف یقین با هم متفاوت هستند. آن کسانی که یقینشان قوی است، علامتش این است که حول و قوتی غیر خدا ندانند و از ظاهر و باطن در کار و عبادت خدا استقامت دارند و نزدشان بود و نبود و زیادتی و کمی، مدح و ذم، عزّت و ذلّت مساوی است چون همه را از یک سرچشمه می‌بینند.

کسی که یقینش ضعیف است، قلبش متعلق به اسباب دنیوی شود و برای خود این روش را جایز می‌داند و از عادات و حرف‌های مردم بدون تحقیق پیروی می‌کند.

و سعی در کارهای دنیوی در جمع و امساک می‌نماید، البته با زبان گوید، دهنده و گیرنده خداست. بنده آنچه خدا برایش از رزق قسمت کرده به او می‌رسد و تلاش در رزق تأثیری ندارد. ولیکن از نظر قلب و عمل، خلاف گفته‌اش رفتار می‌کند. خدا فرمود: «به زبان چیزی گویند که در دلشان اعتقاد ندارند، خدا به آنچه در دل پنهان دارند، آگاه است». (آل‌عمران: ۱۶۷) هر چند خداوند بندگان را لطف نمود و برای کسب و کار در زندگی کردن اذن داده است، به شرط آنکه واجبات و سنن پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم را در جمیع حرکات ترک نکنند و از راه توکل عدول ننمایند و در میدان حرص سکونت نکنند.

اما اگر این شرایط را فراموش کنند و خلاف آنچه مقرر کرده رفتار کنند، از هلاکت شدگانی باشند که نتیجه‌ای جز دعوی دروغین همراه ندارند.

هر کاسبی را نتوان گفت که او متوکل است، چه‌بسا از کسبش برای خود جز حرام و شبهه نیندوخته است. نشانهٔ کاسب متوکل آن است که آنچه از کسب جمع کرده را بر دیگران ایثار می‌کند و با اینکه خود گرسنه است در راه خدا انفاق می‌کند و برای خود نگه نمی‌دارد.

کسی که مأذون در کسب است، قلبش به خدا توکل دارد و به دستش کسب می‌نماید. اگر مالش زیاد شود خود را امانت‌دار می‌پندارد و بود و نبود مال نزدش مساوی است.

اگر نگه دارد برای خدا می‌دارد و اگر انفاق کند، به آنچه خدا امر کرده می‌دهد، منع و بخشش فقط به خاطر خدا می‌باشد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.