ذهاب
رفتن و غیبت از خود است، بلکه اتمّ از غیبت است و آن ذهاب دل است از حسّ محسوسات به مشاهدهٔ غیب.
هرگاه عارف فانی و از فنای خود با ادراک نور کبریا لذّت برد او را ذاهب به صفت فنا گویند و اینجا محلّ امید رسیدن به اوایل مقامات و اواخر حالات است.
کنون که گردید ذهاب جایم **** نهاد خورشید سری به پایم (نورعلیشاه اصفهانی)
در سوره صافات ۹۹ آمده: «اِنّی ذاهب اِلی ربّی: من بهسوی پروردگارم میروم.»
ذاهب، رونده و درگذرنده است. در واقع نوعی حرکت و عزیمت است که از حالی که ساعتی قبل داشته و دور شده، به حال جدید که بهتر و افضل از قبلی است رو میآورد. مثلاً از حزن و غم دور میشود و به سرور و بسط روی میآورد.
چنانکه اهل بهشت وقتی وارد بهشت میشوند میگویند: «سپاس خدایی را که اندوه را از (دل) ما بُرد … و از فضلش ما را در سرای ابدی جای داد که در آن رنجی به ما نمیرسد.» (فاطر ۳۴ و ۳۵)