رفیق راه
همانگونه که در سفرهای دنیوی رفیق خوب و یار وفادار و صادق نقش حسّاس و مفیدی در رفع مشکلات سفر دارد، در سیر و سلوک و سفرهای معنوی نیز رفیق خوب بسیار ضروری و مؤثر است. پس رفیق صدّیق لازمهٔ سلوک میباشد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «حضرت موسی علیهالسلام به جناب خضر گفت که من از رفاقت با تو دارای شرافت و حرمت شدم.»
آنکه تنها در رهی او خوش رود با رفیقان سِیر او صد تو شود (مثنوی)
طریق مرافقت و اخوانیّت به حقیقت نیکوترین طریقهاست. چه مصالح دنیا بدان منوط است و سعادت عقبیٰ بدان مربوط. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «بر شما باد به داشتن دوست، زیرا دوست به نیکی راهنما باشد و نیکی به بهشت.» و فرمود: «هرکس که خداوند بخواهد به او خیری رساند، دوستی شایسته نصیبش کند که هرگاه خدا را فراموش کند به یادش آورد و هرگاه خدا را یاد کند به ذکر خدا یاریاش کند.»
در انتخاب رفیق، باید که رفیقی پارسا و دوستدار خیر و معین طلبد تا اگر چیزی فراموش کند، وی را یادآوری کند و اگر یاد آورد، در آن، مساعدت و یاری کند چه مرد بر عادت دوست خود باشد. اگر بدلی (ترسویی، بزدلی) نماید، دلیر گرداند و اگر عاجز شود، تقویّت فرماید و اگر دلش تنگ شود، بر صبر باعث شود.
امّا فواید دینی رفیق: عاقل و خوشاخلاق باشد، فاسق و بدعتگذار و حریص نباشد که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود «با نادان رفاقت مکن» که در رفاقت با نادان خیری نیست و سرانجام آن هرچند طولانی باشد، جدایی و تنهایی است. امّا خوشخویی خصلت لازم است. آنکه غضب، شهوت، بخل یا ترس و حرص بر او غلبه کند، از هوای نفسش پیروی میکند در دوستی با چنین کسی خیری نیست که برخلاف علم خودش عمل میکند.
با خوبان همنشین باش تا از آنان باشی و از بدان دوری گزین تا از آنان نباشی که هرکس بر آیین دوست و رفیقش است.
و اگر خداوند سبحانه برای کسی سعادت خواسته باشد، وی را این رشد و خردمندی میدهد که خود را از مصاحبانی که طریقهٔ غیر پسندیده دارند، نگاه میدارد و به رغبت به صحبت اهل صلاح و تقوی و متوجّهان به درگاه خدا میکند و اگر برای کسی بدبختی بخواهد، وی را با نفس امّاره و شیطان میگذارد که وسوسه و ترغیب او به جوانان اهل طبع و مردمانی که خداوند سبحانه طریقهٔ ایشان را دشمن میدارد میکند تا بوی ایشان بگیرد و مزاج فطرتش منحرف شود و از استنشاق روایح الهی محروم افتد.
از اوّل تا آخر کار هیچگاه رفقای راه را رها مکن که اگر جدا شوی، خطرناک است و همنشین شیطان و خیالات واهی میشوی.
امّا شایسته است رفیق او داناتر و باتقواتر از خودش باشد تا از همراهیاش استفاده برده و با پیروی از او خود را کامل کرده و با یادآوری او متذّکر شود.
سلوک بر چهار چیز استوار است: اوّلین و مهمترین ارکان سلوک؛ استاد راه و بعد از آن رفیق راه، کتاب راه و مجاهده (ریاضت).
بزرگی گفته: جز با دو تن رفاقت نکن: یکی آن کسی که از او چیزی از امور دینت میآموزی و برای تو سودمند است و دیگری آن کسی که چیزی از امور دینی را به او میآموزی و از تو میپذیرد و از سوّمین فرد حذر کن.
یارا، بهشت، صحبت یاران همدم است دیدار یار نامناسب، جهنّم است
هر دم که در حضور، عزیزی برآوری دریاب **** کز حیاتِ جهان، حاصل آن دم است (سعدی)
برادران (رفیقان) سه دستهاند: یک دسته مانند غذایند که بینیازی از آنان ممکن نیست. دستهٔ دیگر مانند دارویند که گاه و بیگاه موردنیاز هستند و دسته سوم مانند دردند که هرگز نیازی به آنان نیست ولی بندهٔ خدا گاه و بیگاه گرفتار آنان میشود و اینها همان کسانی هستند که نه مایهٔ انس هستند و نه سودی دارند.
بعضی گفتهاند: مثَل تودهٔ مردم همانند درخت و گیاه است که بعضی سایه دارند ولی میوه ندارند همانند کسی که در دنیا مفید است نه در آخرت؛ زیرا سود دنیوی همچون سایهای زودگذر است. بعضی از درختان میوه دارند ولی سایه ندارند. همانند کسی که برای آخرت خوب است نه برای دنیا. بعضی از درختان هم میوه دارند و هم سایه. بعضی هم نه سایه دارند و نه میوه؛ مانند خار مغیلان که لباس را پاره میکند … و همانطوری که همهٔ درختان همسان نیستند؛ یکی میوهٔ تلخ دارد، یکی شیرین و دیگری بیطعم، دوستان نیز چنین هستند که عدّهای سودمند و بعضی بیفایده و بعضی باعث ضررند.
با رفیقان راه خدا نرمی و تواضع گزین و خوشخویی را لازم گیر. خوشخویی آن نیست که رنج خود را از دیگران بازداری، بل آن است که رنج دیگران احتمال کنی.
امام صادق علیهالسلام به یکی از یاران خود فرمود: «اگر یکی از دوستانت سه بار بر تو خشم گرفت ولی سخن بدی دربارهٔ تو نگفت، او را دوست خود بگیر.»
هیچ کس از بدی خالی نیست. امّا هرکس که نیکی او بیش از بدیاش است از بدیاش اغماض میباید نمود؛ و عاجزترین مردم کسی است که نتواند برای خود دوستانی حاصل کند که «الْغَریبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبیب؛ غریب (تنها) کسی است که او را دوستی نیست.»