رهنمودهای امام به خدّاش

طلحه و زبیر مردی را که از قبیلهٔ «عبدالقیس» بود به نام خدّاش، نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرستادند و به او گفتند: تو را به سوی کسی می‌فرستیم که مدت‌هاست او و خاندانش را به سحر می‌شناسیم، وقتی نزدش رفتی از خوردنی و آشامیدنی او مخور و از وسایل شستشو و عطریات او استفاده مکن و با خلوت نکن، هنگامی‌که او را دیدی آیهٔ سحر را بخوان و از خدعهٔ او به خدا پناه ببر؛ و بعد پیغام خویش را ذکر کردند.

خدّاش خدمت امام آمد و سفارش‌های آنان را عمل کرد؛ امام دید او آیهٔ سحر می‌خواند، خندید و فرمود: ای عبدالقیس! اینجا بیا؛ عرض کرد: جا وسیع است می‌خواهم پیغامی به شما برسانم. امام فرمود: اکنون غذا بخور و آب بیاشام و لباست را بیرون بیاور و عطر استعمال نما، سپس پیغامت را برسان؛ قنبر! برخیز و از او پذیرایی کن. خدّاش گفت: آنچه گفتی احتیاجی ندارم؛ فرمود: با تو خلوت کنم؟ عرض کرد: سرّ من آشکار است؛ فرمود: تو را به آن خدایی که بین تو و قلبت حائل است و به هم زدن چشم‌ها و راز سینه‌ها را می‌داند، آنچه زبیر به تو پیشنهاد کرد همین مطالبی نبود که من گفتم؟ گفت: آری خدا می‌داند؛ فرمود: اگر کتمان می‌کردی همان‌دم، جان می‌سپردی؛ تو را به خدا قسم می‌دهم آیا به تو نگفت که هنگام ملاقات، آیهٔ سحر را بخوان؟ گفت: آری؛ فرمود: آن را بخوان و او می‌خواند و حضرت آیه را تکرار می‌کرد و از سر می‌گرفت و هر جا او اشتباه می‌کرد تعلیمش می‌داد.

خدّاش عرض کرد: یا امیرالمؤمنین علیه‌السلام! در امر به تکرار آیه، چه منظور دارید؟ فرمود: برای اینکه قلبت مطمئن شود. گفت: درست است؛ فرمود: آن دو نفر به تو چه گفتند؟ او پیام آنان را نقل کرد؛ و حضرت فرمود: جواب پیغام را برسان و بعد فرمود: خداوندا! زبیر را به بدترین وضع بکش و خونش را در حال گمراهی بریز و طلحه را خوار و ذلیل فرما و در آخرت، بدتر از این برای آنان ذخیره کن که مرا ستم کردند و افتراء بر من بستند و شهادت خود را کتمان کردند و دربارهٔ من و تو و پیامبرت نافرمانی کردند؛ بگو آمین!

خدّاش گفت: آمین! و از آنان بیزاری می‌جویم و به خدا پناه می‌برم. فرمود: برگرد به‌سوی آن‌ها و به آنچه گفتم خبر ده؛ عرض کرد: نه بخدا قسم، از خدا بخواه مرا به‌زودی به تو برگرداند و توفیقم دهد و خشنودی او را دربارهٔ تو فراهم کند؛ حضرت دعا کرد و طولی نکشید که خدّاش برگشت و در جنگ جمل شهید شد. (تفسیر علی بن ابراهیم- اصول کافی- پیشگویی‌های پیشوایان، ص 156)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.