روح انسانی
لطیفهای است از عالم امر که بر روح حیوانی وارد و راکب است و همان مقولهای است که نفس ناطقه خوانده میشود.
روح انسانی، جوهری است ملکوتی و لطیفهای ربّانی که پروردگار حکیم به آدمی اختصاصی داده، بلکه جوهر ملکوتی، حقیقت انسانیّت گوهر آدمیّت است و برخلاف روح حیوانی که در سایر حیوانات نیز وجود دارد.
در قرآن و احادیث اکثراً از روح به نفس و قلب و روح تعبیر میشود. حکما نیز آن را نفس ناطقه میگویند. پوشیده نماند که وقت مرگ روح حیوانی میرود امّا روح انسانی باقی میماند. چنانکه اگر مرکب هلاک و فانی شود، راکب فانی نمیگردد.
روح انسانی عبارت از جوهر مجّرد ملکوتی است که موجب درک مطالب عقلیّه و علمیّه و کمالیّه و مطالب کلیّه میشود.
روح انسانی که از عالم ارواح است و مجرّد، پیش از اجساد خلق شده است.
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: «خدا عزّوجل ارواح را دو هزار سال پیش از اجساد آفرید.»
و نیز فرمود: «الارواحُ جنود مُجَنَّدة ما تعارفَ منها ائتلَف و ماتَنا کَرَمنها اخْتَلَفَ: ارواح لشگریانی آراسته و مرتّبند پس آناهایی که آنجا همدیگر را شناختند در این عالم الفت گرفتند و آناهایی آشنایی نگرفتند در این عالم از هم جدا شدند.»
روح حیوانی که بخار است تمام میشود ولی روح انسانی که از عالم ارواح آمده، بعد از مرگ علاقهٔ او از بدن گسسته میشود و به قالب مثالی که شبیه همین بدن است، بدون مادّه تعلّق میگیرد.
روح حیوانی از عالم خلق است و روح انسانی از عالم امر.
از برای روح انسانی مراتبی است که از آن به قلب و صدر تعبیر میشود.
تفرقه در روحِ حیوانی بوَد **** نفسِ واحد، روح انسانی بوَد (مثنوی)