وبلاگ

سجاده ای که تو را نشاید

روزی مولانا صاحب کتاب مثنوی به محفل صدرالدین قونوی شارح کتاب فصوص الحکم وارد شد. صدرالدین به احترام، مسند خود را به مولانا داد و خود به کنار رفت ولی مولانا بر مسند صدرالدین ننشست. صدرالدین پرسید: چرا بر مسند ننشستی؟ مولانا گفت: خدا را چه جواب دهم که بر سجاده تو نشینم. صدرالدین سجاده را به دور افکند و گفت: سجاده‌ای که تو را نشاید ما را نیز نشاید. احترام متقابل و ارتباط دوستی و عرفانی سبب شد تا بنا بر وصیت مولانا، صدرالدین بر جنازه او نماز کرد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.