سیمرغ، عنقا
تجلّیای که سالک وجود خود را گم میکند و نمییابد، تجلی ذاتی حق گویند. این مرحله از شهود را عرفا تعبیر به عنقا و سیمرغ نمایند. چه حق موجودی است که هرگز صید احدی نخواهد شد که ذاتش بحت و وجودش صرف است. برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه و در غزل حافظ میفرماید:
که روزی رهروی در سرزمینی به لطفش گفت رندی ره نشینی
که ای سالک چه در انبانه داری **** بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد کاری دام دارم **** ولی سیمرغ باید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش **** که او خود بی نشانست آشیانش