شوق
مشتاق لقای خداوند، اشتهای طعام و میل استراحت ندارد، با کسی انس نمیگیرد و لباس نرم نمیپوشد. منزلی برای خود اختیار نمیکند و قرار ندارد. شب و روز در حال بندگی است. امید دارد به مطلوب برسد و آنچه در باطن از اشتیاق به حق دارد، به زبان مناجات میگوید.
همان طور که حضرت موسی در میعاد به خدا عرض کرد: «من عجله برای لقای تو نشان دادم، تا رضایت تو را فراهم کنم»، پیامبر صلیالله علیه و آله حال حضرت موسی را این طور تفسیر کرده: «موسی از بس شوق به خدا داشت، در راه رفتن به کوه سینا و برگشت از آنجا که چهل شبانه روز طول کشید، نه طعام خورد و نه شراب آشامید و نه خوابید و به هیچ چیز اشتها نداشت».
سخن مشتاق همانند شخص غرق شدهای است که همّت و مرادی غیر نجات خود ندارد و همه چیز را در آن حال فراموش میکند. مشتاق هم به جز وصال همّتی ندارد. (مصباح الشریعه، باب 98)