صفت کریمان
تو مگو ما را بدان شه بار نیست **** با کریمان کارها دشوار نیست
چون کریم میبخشد و منت نمیگذارد و کارش دائماً لطف و رحمت و فضل است، در سر سفره کریمانه رفتن و ارتزاق کردن ممدوح است؛ اما دیده باز و کریم شناس میخواهد که حضرت کریم را بشناسد.
او را به چشم پاک توان دید چون هلال **** هر دیده جای جلوه آن ماهپاره نیست
اگر حضرت کریم در حاجت بندگانش تأخیر روا میدارد، با آنکه بسیار عطایا به آنان داده است، از باب لطفی خاص است که میخواهد صدایشان را بشنود، نه آنکه از دریای کرامت ذاتیاش، ذرهای کم شده است.
خوش همی آید مرا آواز تو **** و آن خدایا گفتن و آن راز تو
زآنکه اندر لابه و در ماجرا **** میفریباند به هر نوعی مرا
خزانه کریم پایانی ندارد، عطایایش از بسیاری، بیمعرفتان را گیج کرده است و الّا دم به دم فیض در او ظاهر و باطن منتشر است و امتناع او هم به خاطر مصالح و اعمال خلایق است، همانند ابر که مانع از تابش خورشید است.