عدم خطور نسبت به استاد
از آنجایی که سالکین مبتدی از خطورات در امان نیستند و لازمه حضور قلب، رفع افکار منفی است که به صورتهای پراکنده وارد میشود و گاهی منزل میکند. ابتدا خطورات نسبت به سالکین همراه و سپس نسبت به استاد عارف شروع میشود.
چون استاد مربی معنوی است و حق بزرگی بر گردن سالک دارد، اشکال درونی نسبت به استاد سبب مشکلات عدیدهای میشود.
شرح: یا انسان باید استادی را قبول نکند یا اگر قبول کرد برای خدا محبت کند. اشکال را از جهت خودش بررسی نکند، چون اگر تویش او را مشغول کند سر از جاهای دیگر در خواهد آورد. مولانا میگفت: من همیشه میخواهم یک استادی داشته باشم. لذا بعد از شمس، صلاحالدین زرکوب را به استادی گرفت. صلاحالدین به قفل میگفت: قلف. مولانا هم میگفت: قلف. به او گفتند: آخر تو چرا چنین میگویی؟ مولانا پاسخ میداد: چون استادم میگوید قلف من هم میگویم.
به تجربه ثابت شده است که اشکال و خطور منفی نسبت به اساتید معنوی چوب دارد، چه آنکه عدم درک سالک از حرف و فعل استاد دلیل نمیشود که از درون به او اعتراض داشته باشد و چهبسا حرکاتی از استاد به حکمت باشد، چنانکه موسی به کارهای خضر اعتراض میکرد و بعد از سه قضیه و سه اعتراض نابجا ملاقات بین این دو به هجران تبدیل شد.