علم
علم بر دو نوع است: یکی علم اکتسابی که همچو رنگی آفت میپذیرد و از بین میرود. یکی علم لدنّی و عنایتی که همیشه از آن چشمهها میجوشد و صاحبش به معارف و الهامات و مسائل یقینی برخوردار میباشد و رنج کشیدن تحصیل علوم از اینها به دور است. آنها که به علم حقیقی دست یافتند، از الفاظ گذشتهاند و به حقیقت پیوستهاند. یکی هو میگوید و آن لقلقهٔ لسان است و دیگری از شراب توحید چشیده است و فرق میان این دو بسیار است. علم اکتسابی مانند عکس ماه در آب دیدن است و علم عنایتی مانند آن است که سر را بهسوی ماه بلند کنی و مستقیم ببینی. پس در اسم گیر هستند و دنبال مسمّیٰ نیستند؛ در الفاظ گیرند، از اوصاف توحیدی هیچ متصف نشدهاند. چون درون انسان بهواسطهٔ مجاهدت از رذایل پاک شود، آنگاه متخلّق به اخلاق و اوصاف خداوندی میشود. بعد از این، علوم الهامی و عنایتی نصیب میشود و از اسماء و صفات الهی بهرهمند میشود. عرفاء به خاطر مطالب کشفی و یافتههای روحانی، از کتاب و تکرار و نشان دادن هنرهای ظاهری رستهاند؛ یعنی در ظواهر مسائل علمی و جدال و نشان دادن هنر علمی خود نیستند. ولی سینهٔ آنان صیقل یافته و از رذایل پاک کردهاند و دلشان جایگاه حقایق است. دل آن بزرگ و به کم و کیف توصیف نشود و عقل جزئی از تجلیات، ساکت است و حرفی برای گفتن ندارد. هر نقشی در عالم برای همیشه نمیماند، جز دل عالمان ربّانی و اولیای واصل که قلوب منکسره دارند و جای تجلّی خداوند است. دل عارف به خاطر آنکه از کثرات و رنگ و بوی مادّی رهیده است هر روزی حقایقی را مشاهده میکند. چون مرتبهٔ عینالیقین رسیده است. چون خطورات منفی ندارند و افکار باز دارنده بر آنان وارد نمیشود، دل روشنی دارند. مرگ که همه از آن میترسند، اینان لبخند به مرگ میزنند و آن را لقاءالله میدانند. چون علوم ظاهری را رها کردند، در پی علوم فقر و محو و فنا رفتند؛ و بهشت مشتاق ایشان است؛ و آنگاه «في مَقعدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتدر: در جایگاهی راستین، نزد فرمان فرمایی توانمند خواهند بود». (قمر/۵۵)