علی علیهالسلام وارث پیامبر صلیالله علیه و آله
مردی به امام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین به چه جهت شما وارث پسر عمویت شدی و عمویت عباس نشد؟ حضرت سه بار فرمود: ای مردم! و مردم همه سر کشیدند و گوش فرا دادند! سپس مردم را خطاب نمود و فرمود: رسول خدا صلیالله علیه و آله فرزندان عبدالمطلب را دعوت کرد، برخی آنان کسان خودش بودند، مردمی بودند پرخوراک که هرکدام یک بره و یککاسه بزرگ شیر میخوردند؛ پس دو مشتی گندم برایشان نان پخت و همه خوردند و سیر شدند و آن نان همچنان دستنخورده باقی بود؛ سپس کاسه شیری طلبید و همه آشامیدند و سیراب شدند و آن شیر همچنان باقی گویا دستنخورده بود و کسی از آن نیاشامیده بود.
سپس فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا مبعوث شدهام، بخصوص بهسوی شما و سوی همه مردم بهطور عموم و دیدند از این کار معجزهآسا آنچه دیدند؛ پس کدامیک از شما با من بیعت میکنید بر این پیمان که برادر و یار و وارث من باشید؟
علی علیهالسلام فرمود: پس احدی از آنان برنخاست مگر من که کوچکترین آنان بودم، پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: بنشین! پس سه بار تکرار نمود و در هر بار من برخاستم و او فرمود: بنشین! تا بار سوّم دستش را بر دست من زد و من با او بر آن پیمان، بیعت کردم.
ای سؤالکننده! من به این جهت وارث پسرعمویم شدم و عمویم عبّاس نشد. (خصائص امیرالمؤمنین علیهالسلام ص 86- تاریخ الرسل و الملوک- بوستان معرفت- مجمع الزوائد- کفایه الطالب- مسند احمد حنبل- کنز العمال)