عیب
انسان ثروتمند، حالش مانند کسی است که بر سر کلاه میگذارد تا عیب و طاسی سرش معلوم نگردد. وقتی باد بزند و کلاه از سرش بیفتد، عیب او ظاهر شود. زر داران بر عیوبشان کلاه عاریه سر کنند تا کسی به معایب آنها پی نبرد؛ اما کسی که موی سرش زیبا و زلف مجعّد دارد، اگر کلاه از سرش بیفتد، تازه زیبایی سرش آشکار شود و مردان الهی چنین هستند. مردان حق، همانند چشم هستند؛ چشم وقتی باز است زیباست، ولی اگر چشم بسته باشد، زیبایی چشم هم مخفی شود. بردهفروش برای آنکه عیب جسمانی بردهاش بر خریدار معلوم نشود، لباس زیبا بر تن او کند تا نقص او پنهان بماند و برده را بفروشد و به مشتری گوید: او نمیتواند برهنه شود، چون بسیار خجالت میکشد. این حرص به مال است که خواجهٔ برده میخواهد با خدعه و پوشاندن لباس، برده را بفروشد با اینکه در بدن برده، عیب وجود دارد.