وبلاگ

قاعده در تفکر آفاقی

۲۱۱. مشو محبوسِ ارکان و طبایع **** برون آی و نظر کن بر صنایع

هیچ‌گاه در طبیعت، گرفتار ارکان (آب‌وخاک و هوا و آتش) و طبایع (حرارت و رطوبت و برودت و یبوست) مشو و پا را فراتر بگذار و بر آفریده‌های الهی نظر کن.

۲۱۲. تفکر کن تو در خلق سماوات **** که تا ممدوحِ حقْ گردی در آیات

ای انسان! تفکر و تأمّل در خلقت آسمان‌ها کن تا خداوند تو را در آیات خویش ستایش کند، چنان‌که در سوره آل‌عمران آیه ۱۸۸ اهل تفکر را صاحبان خرد نام برده است.

۲۱۳. ببین یک ره که تا خود عرش اعظم **** چگونه شد محیط هر دوعالم

یک‌بار دقت کن که عرش اعظم که هیچ ستاره‌ای آنجا نیست، چگونه احاطه قیومی بر هر دوعالم از غیب و شهادت را گرفته است. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود: «زمینِ بهشت، کرسی و سقف آن، عرش است. (طه: ۵) پس عرش، محیط بر دوعالم غیب و شهادت است.»

۲۱۴. چرا کردند نامش عرش رحمان **** چه نسبت دارد او با قلب انسان

چرا سقف بهشت را عرش نامیدند؟ چون عرش که مظهر اسم رحمان است با قلب انسان که مظهر رحمان است نسبت و ارتباط دارد. (پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود: قلب مؤمن، عرش رحمان است.)

۲۱۵. چرا در جنبش‌اند این هر دو مادام **** که یک‌لحظه نمی‌گیرند آرام

عرش و قلب، هر دو همیشه در حرکت هستند و لحظه‌ای آرامش ندارند.

۲۱۶. مگر دل، مرکز عرش بسیط است **** که این چون نقطه، آن دور محیط است

قلب انسان، مرکزیت عرش بسیط (نُه مُرکّب که اجزاء مختلفه دارد) است. دل، مانند نقطه و عرش، محیط دایره به این نقطه است و در حدیث است که: «دل بندگان بین دو انگشت از انگشتان خداست که زیر و رو می‌کند آن دل‌ها را، به هرگونه که خواسته باشد.»

۲۱۷. برآید در شبان روزی کمابیش **** سراپای تو عرش، ای مرد درویش

قلب درویش محل انوار الهی است و عرش، در مدت یک شبانه‌روز دور او طواف می‌کند.

۲۱۸. ازو در جنبشْ اجسام مُدَور **** چرا گشتند یک ره، نیک بنگر

از عرش همه افلاک به حرکت درآیند. پس خوب بنگر که هرکدام به‌طور دایره‌ای به دور یک مرکز می‌گردند.

۲۱۹. ز مشرق تا به مغرب همچو دولاب **** همی‌گردند دائم بیخور و خواب

همه افلاک، به سبب اوست که از مشرق شروع و به‌سوی مغرب، مانند دولاب (چراغِ چاه) در حرکتِ دوری می‌چرخند، بدون آن‌که نیاز به خوردن و خوابیدن داشته باشند.

۲۲۰. به هر روز و شبی‌ای چرخِ اعظم **** کند دُوْرِ تمامی، گِردِ عالم

فلک الافلاک به هر شبانه‌روز، یک دور تمام گرد عالم حرکت می‌کند. (که ۸۰۰۰۰ سال و کسری راه آن است و به یک شبانه‌روز طی می‌کند.)

۲۲۱. وزو افلاک دیگر هم بدین‌سان **** به چرخ اندر، همی‌باشند گَردان

از فلک اعظم، افلاک دیگر هشت‌گانه هم به متابعت از او، از مشرق به مغرب بدون تعلل در گردش‌اند.

۲۲۲. ولی بر عکسِ دورِ چرخِ اطلس **** همی گردند این هشت مقوّس

ولی هشت‌فلک علاوه بر حرکت از مشرق به مغرب برخلاف فلک اعظم، حرکتی هم از مغرب به مشرق دارند. سیارات یکی به دور خورشید و دیگر به دور خویش در چرخ هستند. حرکت آن‌ها مدور و کمانی شکل است.

۲۲۳. معدل کرسیِ ذاتُ البُروجست **** که او را نه تفاوت، نه فُروجست

کرسی، فلک هشتم است که برج‌های دوازده‌گانه دارد و دایره‌ای که بر منطقه این فلک می‌باشد را دایره معدل النهار گویند و فاصله و بُعد و شکاف، بین آنان نیست.

۲۲۴. حمل با ثور و با جوزا و خرچنگ **** بَروبر، همچو شیر و خوشه آونگ

ماه‌های فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد و شهریور همانند خوشه در فلک بروج یعنی فلک الافلاک آویزان شدند.

۲۲۵. دگر میزان و عقرب پس کمان است **** زجَدْی و دلْو و حوت، آنجا نشان است

بعد، ماه‌های مهر و آبان و آذر است و بعد از آن، دی و بهمن و اسفند که در فلک بروج نشان است.

۲۲۶. ثوابت یک هزار و بیست و چارند **** که بر کرسی، تمامِ خویش دارند

کوکب سیاره هفت و ثوابت ۱۰۲۴ هستند که در فلک هشتم جای دارند.

۲۲۷. به هفتم چرخْ کیوانْ پاسبان است **** ششم بر جیس را، جای و مکان است

حرکت ثوابت، به‌کندی انجام می‌گیرد، یکی زحل که در فلک هفتم پاسبانی می‌کند و دیگر، مشتری است که در فلک ششم می‌باشد.

۲۲۸. بود پنجم فلک، مریخ را جای **** بچارم، آفتابِ عالم آرای

فلک پنجم، جای مریخ است و فلک چهارم، منزل آفتابِ عالم آراست که همه‌جا را روشن می‌کند.

۲۲۹. سِیُم زُهره، دوم جایِ عطارِد **** قمر، بر چرخ دنیا گشت وارد

فلک سوم زهره و فلک دوم، عطارد است و فلک اول، قمر یعنی ماه که بر چرخ دنیا و زمینِ ما وارد شده است.

۲۳۰. زحل را جدی و دلو و مشتری باز **** بقوس و حوت کرد انجام و آغاز

هر ستاره‌ای بهترین حالتش آن است که در خانه خود باشد و ابتدا و انتهاء نور آن شدت و ضعف دارد. مثلاً زحل، فلک هفتم است که دو خانه آن دی و بهمن می‌باشد و مشتری، فلک ششم بوده که دو خانه‌اش آذر و اسفند است.

۲۳۱. حَمل با عقرب آمد جای بهرام **** اسد، خورشید را شد جا و آرام

ستاره مریخ (فلک پنجم) دو خانه دارد. یکی ماه فروردین و دیگر، آبان ماه است و فلکِ چهارمِ خورشید را، مرداد ماه جایگاه آرامش است.

۲۳۲. چو زهره، ثور و میزان ساخت گوشه **** عطارد رفت در جوزا و خوشه

کوکب زهره (فلک سوم) دو خانه دارد. یکی اردیبهشت‌ماه و یکی مهرماه و کوکب عطارد (فلک دوم) دو خانه دارد: خرداد ماه و شهریور ماه.

۲۳۳. قمر خرچنگ را هم جنسِ خود دید **** ذنب چون رأس شد، یک عقده بگزید

ماه، یعنی فلک اول، یک خانه دارد و آن تیرماه است که هر دو سرد و تر و هم‌جنس هستند. چون یک‌نیمه از مدار ماه در جانب شمال و نیمه دیگر در جانب جنوب آفتاب است، آن نقطه تقاطع را عقده گویند. چون ماه، آن قسمتش که در شمال واقع شود را رأس می‌خوانند و آن قسمت دیگر را که چون ماه از او بگذرد و جنوبی شود را ذنب گویند. از آن که در شکل، به سر و دُمِ اژدها می‌ماند.

۲۳۴. قمر را بیست و هشت آمد منازل **** شود با آفتاب آنگه مقابل

ماه ۲۸ منزل دارد و هر روز در یکی از منازل است. هرچه ماه از آفتاب دورتر می‌شود نورش بیشتر شود تا طی ۱۴ منزل مقابل آفتاب قرار می‌گیرد و این را بدر گویند.

۲۳۵. پس از وی هم چو عُرجون قدیم است **** ز تقدیر عزیزی کو علیم است

هرچه از شب ۱۶ می‌گذرد، نورش کم می‌شود تا به خط هلال که کمترین نور را داراست می‌رسد. این عود به اول همچون عُرجون قدیم (یاسین:۳۶) (چوب کج و کهنه خوشه خرما) که بعد از قطع به صورت منحنی و باریک مانده است و این حالت را خداوند عزیز و علیم مقدر ساخته است. (یاسین:۳۸)

۲۳۶. اگر در فکر گردی مرد کامل **** هر آئینه که گویی نیست باطل

اگر در مصنوعات الهی بااین‌همه نظم، خوب تفکر کنی، همانند مرد کامل شوی و درمی‌یابی که هیچ‌چیز بر باطل خلق نشده است. (آل‌عمران:۱۸۹)

۲۳۷. کلام حق همی ناطق بدین است **** که باطل دیدن از ضعف یقین است

کلام خداوند در قرآن، گویای این مطلب است که دیدن باطل بااین‌همه آیات، دلیل ضعف یقین است: «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً ذلک ظن الذین کفروا: ما نیافریدیم آسمان‌ها و زمین را بیهوده، این گمان کسانی است که کافر باشند.» (ص:۲۷)

۲۳۸. وجود پشّه دارد حکمت، ای خام **** نباشد در وجود تیر و بهرام؟

ای مرد ناپخته! در وجود پشه که کوچک و ضعیف است حکمت‌هایی باشد. چگونه در ستاره عطارد و مریخ با این عظمت، حکمت به کار نرفته باشد.

۲۳۹. ولی چون بنگری در اصل این کار **** فلک را بینی اندر حکم جبار

اگر با دیده بصیرت در اصل آفرینش بنگری درمی‌یابی که افلاک هم مجبور و تسلیم به حرکت الهی هستند.

۲۴۰. منجم چون ز ایمان بی‌نصیب است **** اثر گوید کزین شکل غریب است

ستاره‌شناس، چون از ایمان به توحید نصیبی ندارد، همه آثار و تأثیر را از سعد و نحس دانسته و انقلابات را به شکل غریب افلاک نسبت می‌دهد.

۲۴۱. نمی‌بیند که این چرخ مُدور **** ز حکم و امرِ حق گشته مُسخّر

منجم نمی‌بیند که این چرخ گردون عالم، از حکم و امر خداوند مسخر شده و استقلالی از خودشان ندارند.

۲۴۲. توگویی هستْ این افلاکِ دَوّار **** بگردش روز و شب، چون چرخِ فخّار

انگار این چرخِ گردونِ افلاک که در گردش هستند و شبانه‌روز را به وجود می‌آورند، مانند چرخ کوزه‌گر است که به وسیله آن، ظروف سفالین سازند که چرخ اختیاری ندارد و کسی آن را به حرکت درمی‌آورد.

۲۴۳. درو هرلحظه دانای داور **** زآب و گِل کند یک ظرف دیگر

در هرلحظه و آنی، خداوند دانا به وسیله افلاک، از عناصر آب و گِل و هوا و آتش، ظروف دیگر را تولید و اثری تازه و نو می‌سازد.

۲۴۴. هر آنچه در زمان و در مکان است **** زیک استاد و از یک کارخانه است

فاعل و خالق، در کارخانه هستی، یک استاد و یک دست بیش نیست که در هر زمان و مکان، در کار و تأثیرگذاری است.

۲۴۵. کواکب گر همه اهل کمال‌اند **** چرا هرلحظه در نقص و بالند

اگر ستارگان با استقلال کار می‌کنند و خود کمال دارند، پس چرا در یک‌خانه و زمان، در غایت ظهور و در خانه دیگر در غایت نقص هستند.

۲۴۶. همه در جای و سیر و لون و اشکال **** چرا گشتند آخر مختلف حال

چرا کواکب، همه از نظر جا و حرکت و رنگ و شکل، مختلف می‌باشند؟ مثلاً رنگ آفتاب زرد و رنگ زحل سیاه دیده می‌شود یا یکی بزرگ و دیگری کوچک دیده می‌شود؟

۲۴۷. چرا گه در حضیض و گه در اوج‌اند **** گهی تنها فتاده گاه زوج‌اند

چطور شد که کواکب، گاهی در اوج و قوت و گاهی در ضعف و نقصان قرار می‌گیرند. گاهی دو کوکب در یک درجه‌اند و گاهی فاصله گرفته و تنها می‌شوند.

۲۴۸. دلِ چرخ از چه شد آخر پرآتش؟ **** ز شوق کیست او اندر کشاکش؟

خورشید عاشق و واله و شایق چه کسی است که حالت سوز داشته و گرد عالم می‌گردد؟

۲۴۹. همهْ انجم بر او گَردانْ پیاده **** گهی بالا و گهْ شیب اوفتاده

همهٔ کواکب، در پی مطلوب، پیاده می‌گردند. گاهی در بالا و نورانی و گاهی در پایین، تاریک و سرگشته اویند.

۲۵۰. عناصرْ باد و آب و آتش و خاک **** گرفته جای، خود در زیر افلاک

عناصر اربعه، باد و آب و آتش و خاک، در پایین افلاک قرار داشته و مطیع هستند.

۲۵۱. ملازم هر یکی در مرکز خویش **** که ننهد پای یک ذرّه پس و پیش

عناصر هرکدام، ملازم کار و محل خود بوده و منقاد می‌باشند و یک‌ذره، پا را پس و پیش نمی‌گذارند.

۲۵۲. چهار اضداد در طبع مراکز **** به هم جمع آمده، کس دیده هرگز

عناصر اربعه هرکدام طبعی دارند. طبعِ آب رطوبت، آتش حرارت، خاک یبوست و هوا، برودت است و هرکدام، مقامی دارند؛ آتش بالا و باد زیر آتش، آب زیر باد و خاک زیر آب. گرچه اضدادند و کسی ندیده جمع شده باشد ولی خداوند در موالیدِ جماد و نبات و حیوان، همه را جمع کرده است.

۲۵۳. مخالف هر یکی در ذات و صورت **** شده یک چیز از حکم ضرورت

بااینکه هر یک از عناصر، در ذات و صورت، مخالف هم هستند، ولی خداوند با قدرتش، همه را در یک‌چیز جمع کرده. آتش سبک، خاک سنگین، هوا خفیف و آب ثقیل (که در موالید جمع شده است).

۲۵۴. موالید سه‌گانه گشته زایشان **** جماد، آنگه نبات، آنگاه حیوان

عناصر در عین ضدیت و تخالف با یکدیگر در طبع و مقام، یکی جماد و یکی نبات و یکی حیوان شد.

۲۵۵. هیولی را نهاده در میانه **** ز صورت گشته صافی صوفیانه

(محل صورت را هیولی گویند. صورت‌ها حالّ در هیولی هستند.) عناصر بعد از اختلاط، هیولی را در میان نهاده و از صورت خاص خود، همانند اولیای الهی که دل خویش را از اغیار صاف نموده و صافی شده‌اند، صورت واحد شدند.

۲۵۶. همه از امر و حکم و دادِ داور **** به جان، اِستاده و گشته مسخّر

همه موجودات، از امر و حکمِ حضرت حق، به جان مطیع و مُسخّر او گشتند.

۲۵۷. جماد از قهر، بر خاک اوفتاده **** نبات از مهر، بر پا ایستاد

جمادات از تجلی جلالی، دائماً در خاک، در سجده افتاده‌اند و نبات از تجلی جمالی و مهری که به او عطا شده، دائماً از زمین جوشیده و انتظار دیدار او را دارد.

۲۵۸. فروغ جانور از صدق و اخلاص **** پی ابقای جنس و نوع اشخاص

حیوانات از روی صدق و اخلاص و برای بقاء نسل، به جفت خود میل دارند و از فروغ حضرت حق، این اشتیاق در آنان ایجاد شده است.

۲۵۹. همه بر حکم داور کرده اقرار **** مر او را روز و شب گشته طلبکار

همهٔ موجودات بنا بر فطرت، اقرار به حقانیت حق دارند و روز و شب خواسته و یا ناخواسته در طلب اویند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.