وبلاگ

مقام ابرار

۱- اشاراتی به معانی

ابرار: نیکان، نیکوکاران بِرّ: نیکی، نیکویی

۲- اشاراتی از قرآن

۱- وَ کَفِّرَ عَنّٰا سَیِّئاتِنٰا وَ تَوَفَّنٰا مَعَ الأَبْرٰارِ: (خردمندان می‌گویند) … پروردگارا از بدی‌های ما چشم بپوشان و ما را با نیکان بمیران. (آل‌عمران: ۱۹۳)

۲- نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ مٰا عِندَ اللهِ خَیْرٌ لِلأَبْرٰارِ: (متقین) به پذیرایی از نزد خدا (جاودان) می‌باشند و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است. (آل‌عمران: ۱۹۸)

۳ -إنَّ الأَبْرٰارَ یَشْرِبُونَ مِنْ کأسٍ کٰانَ مِزٰاجُهٰا کٰافُوراً: (در قیامت) نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش (کافور) است. (انسان: ۵)

۴- إنَّ الأبْرٰارَ لَفیٖ نَعیٖمٍ عَلَی الأرٰائِکِ یَنْظُرونَ: همانا نیکان در ناز و نعمتی بی‌شمارند، نشسته بر تخت‌ها به هر سو می‌نگرند. (مطففین: ۲۳-۲۲)

۵- إنَّ کِتٰابَ الأبرٰارَ لَفیٖ عَلیٖیّنَ: همانا کارنامه نیکان در علییّن است. (مطففین: ۱۸)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «ایثار خصلت ابرار است.» (غررالحکم، ح ۶۰۶)

۲- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «حیا و عفت از اهل ایمان شِیمَهٔ (خصلت) ابرار است.» (غررالحکم، ح ۳۶۰۵)

۳- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «سنّت (طریقهٔ) نیکوکاران: نیکویی، تسلیم و انقیاد است.» (غررالحکم، ح ۵۵۶۴)

۴- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «سزاوار است از برای عاقل این‌که بسیار صحبت علماء و نیکوکاران را درک کند.» (غررالحکم، ح ۱۰۹۴۹)

۵- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «ملازم صدق و امانت شوید که سجیّهٔ (خوی) ابرار است.» (غررالحکم، ح ۲۳۲۵)

۶- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «کسی که نیکی‌اش را بذل کند نامش مشهور گردد.» (غررالحکم، ح ۸۶۳۱)

۷- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اگر صبر کنی به سبب صبرت، منزل‌های نیکوکاران را درمی‌یابی.» (غررالحکم، ح ۳۷۱۳)

۸- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «درازی صبر کردن، از خصلت‌های نیکوکاران است.» (غررالحکم، ح ۶۰۰۴)

۹- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «در بردباری ورزیدن، ثواب ابرار داده می‌شود.» (غررالحکم، ح ۳۷۱۵)

۱۰- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «زبان نیکوکار، شیفته به دوام ذکر شده است.» (غررالحکم، ح ۷۶۱۷)

۴- نکته‌ها

* بِرّ به معنای نیکی گسترده است. ابرار کسانی هستند که کمالات آنان گسترش دارد و در علم و عمل قابل‌ستایش هستند، چنان‌که در موضوع انفاق، ابرار آنچه دارند را در راه محبوب واقعی می‌دهند. لذا خداوند فرمود: «به بِرّ و نیکی نمی‌رسید مگر آنچه را دوست می‌دارید انفاق کنید.» (آل‌عمران: ۹۲)

* کتاب ابرار در علییّن است. علییّن، خود کتابی جامع است که مقرّبان آن را مشاهده می‌کنند. (مطففین ۲۱-۱۸) یعنی مقرّبان‌که در آخرت می‌بینند، الآن‌ هم کارنامه و دفتر اعمال ابرار که بسیار قابل‌دیدن و نظر است را می‌بینند و این دیدن با لذّتی همراه است که کمتر در مقامات دیگر به این صراحت بیان‌شده است!

* برّ و نیکی نه اعتباری محض و نه ذاتی اشیاء است بلکه از اموری است که در بسیاری از موارد تابع مصالح مستور و شرایط خاص خارجی است. ازاین‌رو عهده‌دار نهایی تبیین آن خدای سبحان است. خداوند در تعریف بِرّ، ابرار را معرفی کرد تا ضمن معرفی نام‌آورانِ میدان نیکی که سبب تشویق مردم به نیک شدن است، نیکی هم معنا می‌شود؛ زیرا هدفِ قرآن تربیت اشخاص است نه تعریف مفاهیم.

بِرّ در عقیده، ایمان به مبدأ، معاد، همه فرشتگان، تمام کتاب‌های آسمانی و همه انبیاء است. بِرّ در عمل صالح، انفاق مالِ محبوب در راه رسیدگی به ارحام، یتیمانِ فاقد مال و بی‌سرپرست، مساکین، در راه ماندگان است که عالی‌ترین مرتبه بِرّ، اعطای مال بر پایهٔ حب خداست نه دوستی بخشش مال. (تسنیم ۹/۷۸)

* جامع‌ترین آیه‌ای که خداوند دربارهٔ نیکی و ابرار، بیان کرده است آیه ۱۷۷ سورهٔ بقره هست که فرمود: «نیکی آن نیست که روی خود را به‌سوی مشرق و یا مغرب برگردانید، بلکه نیکی آن است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده و مال خود را با وجود دوست داشتن، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در راه آزاد کردن بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد و آنان‌ که چون عهد بندند به عهد خود وفاداران‌اند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایان‌اند، آنان‌اند کسانی که راست گفته‌اند و آنان‌ همان پرهیزگاران‌اند».

پس ابرار دارای این امتیازات و صفات در اعتقاد و عمل هستند:

۱- ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، پیامبران و کتاب آسمانی دارند.

۲- مسائل مالی استحبابی را به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در راهِ آزاد کردن بندگان می‌دهند.

۳- مسئله عملی عبادت، یعنی نماز را برپا می‌دارند.

۴- وجوب مالی همانند زکات را می‌پردازند.

۵- صفاتی چون وفای به عهد و پیمان، شکیبایی در سختی و زیان و جنگ را روا می‌دارند.

۶- در اخلاقیات به صدق و تقوا متخلّق هستند.

* ابرار مصداق راست‌گویان و متّقیان هستند، یعنی بِرّ و نیکی بر افراد صادق و متّقی دور می‌زند و اگر بخواهیم کسی را پیدا کنیم که از ابرار باشد، صفات و سیره او را وقتی مشاهده می‌کنیم که الگوی راست‌گویی هستند و پرهیزگاری آنان زبانزد است.

* یکی از مسائلی که کتاب وحی به آن اشاره ‌کرده است، این‌که اهل ایمان و مؤمن علامتی دارند و آن تعاون بر نیکی و پرهیزگاری است. (مائده: ۲)

تعاون، کمک‌کاری یکدیگر بر صفت ابراری و تقوایی است. پس می‌توان گفت تعاون می‌تواند علّتی باشد که شخص به این مقام برسد. در سورهٔ مجادله، آیهٔ ۹ نجوا کردن بر اساس بِرّ و تقوی را برای اهل ایمان ممتاز می‌شمارد. پس هر صفتی از تعاون، نجوای تقوایی و… سبب وصول و مقدمهٔ رسیدن به مقام ابرار است، ولیکن به‌تنهایی صفت بِرّ علّت تامّه نخواهد بود.

* مقام ابراری برای مؤمنان است و آنچه خداوند برای ابرار بخواهد صلاح اوست. (آل‌عمران: ۱۹۸) اگر مرگ را بخواهد به نفع اوست که به مقام بلند ابرار می‌رسد. لذا تعلّق به دنیا ندارند تا بگویند «ما در دنیا بمانیم بهتر است.»

* آنچه در یکی از صفات ابرار بیان‌شده، دادن مال برای خداست. البتّه اوّل سلوک، سالک مال را دوست دارد. انفاق می‌کند، کم‌کم صفت بخشش را دوست می‌دارد و وقتی به مقام ابرار رسید مالِ محبوب را برای محبوب واقعی می‌دهد و دیگر توجّه به خود مال و صفت خود ندارد، آنگاه به ملکه بِرّ می‌رسد. به‌عبارت‌دیگر کمال خلوص آن است که مال و دست و صفت و سائل را نمی‌بیند. این می‌شود توحید ناب.

* آنچه از آیات دربارهٔ مقربان و ابرار استفاده می‌شود این‌که مقربان در قیامت، مرحلهٔ عالی مقام ابرار هستند تا جایی که مقربان، کتاب و اعمال و جایگاه ابرار را می‌نگرند. (مطففین: ۲۱)

در قیامت، چشمه «تسنیم»، چشمه‌ای است که شراب طهورِ مقرّبان از آن می‌جوشد و «رحیق مختوم» (شراب ابرار، باده‌ای مهرشده ترکیبش از) چشمه تسنیم است که مقربان از آن می‌نوشند. (مطففین ۲۸-۱۷) پس معلوم می‌گردد مقرّبان مقامشان بالاتر از ابرار است که مقداری از چشمه‌سار مقرّبان در جام ابرار ریخته می‌شود.

* اولی الالباب و خردمندان واقعی به خدا می‌گویند: ما را با ابرار بمیران (آل‌عمران: ۱۹۳) این نوعی تعلیم است که همراهی با ابرار در مُردن را آرزو کنند. البتّه چون در دنیا با ابرار بودند این همراهی، در مُردن مصداق پیدا می‌کند. پس کسی که سنخیت با ابرار ندارد این آرزو هم برایش مصداق پیدا نمی‌کند.

اشرارِ در دنیا، با اشرارِ آخرتی محشور می‌شوند. همان‌طور که انسان در دنیا با نیکان محشور است و زندگی می‌کند آرزو دارد که در آخرت هم در ردیف و هم‌درجه نیکان باشد و این تقاضای ممدوحی است.

* در مصداق ابرار می‌توان در تاریخ و الآن، آن‌ها را پیدا کرد. در حدیثی پیامبر صلی‌الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «انصار [اصحاب] تو از ابرار هستند.» (تفسیر عیاشی ۱/۲۱۲)

پس در تمام زمان‌ها انصار و اصحاب نیکوکار که همان ابرار هستند وجود دارند و الآن‌هم کسی که انصار و اصحاب واقعی امام زمان باشد از ابرار است؛ یعنی وحدت شخصیّه نیست، بلکه به‌قاعدهٔ وحدت نوعیّه، خداوند این تفضّل را کرده که مصداق ابرار که در قرآن متذکّر شده در همه زمان‌ها می‌باشند.

* فرق میان اخیار و ابرار در این است که خیر، آن منفعتی است که به دیگران برسد هرچند از روی سهو و بی‌توجهی باشد. در ابرار حُسن فعلی و حُسن فاعلی باهم جمع است درحالی‌که در اخیار حُسن فعلی حتماً وجود دارد امّا حُسن فاعلی ممکن است وجود داشته باشد و یا وجود نداشته باشد بنابراین ابرار، مقامی بالاتر از اخیار دارند. اخیار احتمال دارد که به انحراف و کژی گرایش پیدا کنند و امامان، دعامه هستند تا آن‌ها را از انحرافات بازدارند. امّا برای ابرار احتمال کج روی منتفی یا بسیار بعید است. (ادب فنای مقربان ۱/۲۳۵)

* (تو ای انسان!) بپرهیز از این‌که فریب خوری از خانه آرام و قرار، جایگاه پاکیزگان و برگزیدگان و دوستان نیکوکار، آن خانه که گویا شده است قرآن به وصف آن و ستایش کرده بر اهل آن و راه را نشان داده و تو را به‌سوی آن خوانده. (غررالحکم، ح ۲۷۳۲)

* بدان هرکسی یک طبع ذاتی دارد که در سرشت و فطرت او نهاده شده است که به ارث نصیب او گردیده است. گروهی از ابرار طبایعی دارند که همیشه در نیّت آنان خیر و نیکی رساندن است و گاهی طبیعت اولی ذاتی نبوده بلکه به‌وسیلهٔ اکتساب آن را تحصیل‌کرده و بعد ملکه شده است و نیکوکاری جزء لاینفک صفت او گردیده است. به هر دو صورت این مقام می‌شود نه حال، چراکه حال به اندکی اتّفاق و واقعه و موضوعی از بین می‌رود.

* به حسب طبع ذاتیِ ابرار، نفوس آنان از نفوس بدکاران و اشرار و فاسقان نفرت دارد، یعنی از آن‌ها گریز دارند.

علّتش این است که ملکات نیک، دارای رنگ و بو و سیرت نیکوکاران می‌شود که خودبه‌خود نمی‌توانند با افراد بدبو و بدسیرت معاشرت و مجالست کنند. نور، طالبِ نور است و نار با هم‌جنس خود جمع می‌شود؛ پس مصاحبت نمی‌کنند نیکوکاران مگر با نظایر و هم‌طرازشان.

* از آنجایی‌ که بندگان خوب خدا، مخفی و مستورند و انسان‌ها شأن و مقام آن‌ها را نمی‌شناسند پس در مقام دنائت و بدی به آن‌ها برمی‌آیند. دولت‌های فاسق هم منزلت ابرار را نمی‌شناسند، لذا جایگاه خاصی برای آنان قائل نیستند. درحالی‌که امر شده «بهترین و افزون‌ترین احسان، احسان کردن به ابرار است». (غررالحکم، ح ۹۴۳۸)

* انسان‌ها اگر به مقام مقرّبان نرسند به مقام ابرار می‌رسند پس بر عاقلان و اخیار لازم است برای آن‌که خودشان به بلندی مرتبه و شرف معنوی برسند از هم‌نشینی و هم‌صحبتی با آنان دریغ ندارند. چه آن‌که سادات و مهتران اهل بهشت نیکوکاران هستند. (غررالحکم، ح ۵۵۹۹) و خانهٔ بقاء یعنی بهشت جایگاه و موطن نیکوکاران و صالحان است. (غررالحکم، ح ۵۱۲۶) ابرار، شعارشان حکمت است و لباس آرامش را پوشیده‌اند و از اضطراب به دورند و این زینتِ مقام ایشان است. پس کسی که حکیم نیست و دلهره دارد می‌تواند از نیکوکاران استفاده ببرد و در درازمدت همانند ایشان شود.

* صفات و خصایص بسیاری برای ابرار در مجموعه روایی مخصوصاً از امیرالمؤمنین علیه‌السلام واردشده که همهٔ آن‌ها دلیل بر سرآمد بودن و متصف شدن به جنود عقل می‌باشند.

مثلاً ایثار، خصلت ابرار است و نیکوکاران نفس‌های خود را وادار می‌کنند که دیگران را بر خود برگزینند. (غررالحکم، ح ۹۳۵۰) حیا، عفت، صبر، حلم، وفاداری، صدق، امانت و ده‌ها نظیر این صفاتِ ممدوح و ممتاز را جزء سجیّهٔ (خوی) و خصلت‌های آنان فرموده‌اند که انسان پی می‌برد ابرار واقعاً مقامی بس والا دارند که قرآن تعریف شأن آن‌ها را کرده است.

* نیکوکار، خوش‌رو است و عملش صالح و مصلح بوده در کارهایش حازم و بااحتیاط است و سریع به ثواب می‌رسد. رفق و مدارا همراه اوست و در کار خیر تعلّل و تأنّی نمی‌کند بلکه عجله می‌نماید. اتّصاف به نیکی سبب می‌شود که هم پدر و مادر و هم ارحام و خویشاوندان از او بهره ببرند، ایتام مشمول نیکوکاری آنان می‌شوند و محتاجان و سائلان از لطف ایشان بهره‌مند می‌گردند، همسایگان به ذکر ایشان منفعت می‌برند؛ چون نیکوکاری برای آنان انگار حکم فریضه دارد. صدقه پنهانی آنان غالب است که جامع صفت منفقین هست.

* گرچه بسیاری از مردم، کار اجتماعی می‌کنند مانند ساختن مسجد، پُل، بیمارستان و مدرسه و از مزایای شهرتی و تعاریف مسئولین آن منطقه برخوردارند؛ امّا ابرار دنبال نام نبوده تا منتظر ستایش دیگران باشند بلکه بهترین ستایش، آن است که بر زبان نیکوکاران جاری شود.

* درخواستن امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعا کردن به ما یاد داده است که بسیار ظرافت دارد و آن این است که درخواست می‌کنم خداوند سبحان را اینکه منزل‌های شهیدان و معایشت سُعدا (نیک‌بختان) و مرافقت پیغمبران و نیکوکاران را. (غررالحکم، ح ۱۰۰۰۷) همیشه درخواست از خداوند باید از مقامی و منزلت بالا باشد و از بهترین آن‌ها؛ که انسان در دنیا و آخرت، رفیق و مرافق پیامبران و نیکوکاران باشد، خواهشی ممدوح و ناب است.

* بدان هر گروه و دسته‌ای لسان و زبانی خاص دارند مثلاً زبان عاقل و زبان جاهل، لسان کاذب، لسان صادق (به همان ملکات گفته می‌شود)، از خصایص ابرار این‌که شیفته به دوام یاد خدا هستند. درواقع زبان ابرار، آن‌ها را از هلاکت و دوزخ و نادانی نجات می‌دهد. چون زبان از انسان می‌خواهد آنچه را که به آن عادت کرده، پس اگر به ذکر و دعا و سخنان نیکو عادت کرده باشد اقتضای زبان‌همانند شهد و شیرینی می‌بارد و قدر او تااندازه‌ای نزد مردم معلوم می‌گردد.

* به‌درستی که کارهای نیکو، وقت و زمانی دارند و همیشه برای همگان میسّر نمی‌شود پس اگر کسی بتواند از وقت و زمان نیکی استفاده را کند، مبادرت و سرعت به خرج می‌دهد، چون زمان برای کسی تضمین نشده است و فوت آن پشیمانی آورد و پشیمانی سودی ندارد؛ درحالی‌که شتاب کردن در نیکویی، زیادتی در نیکوکاری را به بار آورد.

* یکی از توفیقاتی که خداوند به ابرار داده است این‌که کار نیک آنان، به قابلان و محتاجان می‌رسد یعنی تیر نیّت خالص آنان به هدف می‌خورد درحالی‌که از عموم مردم، از سائلان و محتاجان، ناقابلان، بی‌نیاز هستند.

چون خلوص نیّت ابرار غالب است و رضایت حق را طالب می‌باشند، لذا احسان آنان به صلاح صرف می‌شود.

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کلمات قصار فرمودند: «با بِرّ و نیکویی، رحمت روان (سرازیر) می‌شود.» (غررالحکم، ح ۹۷۳۳)

لازمهٔ این بیان برای ابرار آن است که دائم زیر چتر رحمت قرار دارند؛ و کسی که این صفت ممتاز را ندارد از رحمت به دور است و رحمت به‌سوی آن‌کس سرازیر نیست.

اولیای الهی که این صفت را داشتند نه‌تنها در دنیا بلکه باکارهای کلیدی که نسبت به سالکان و طالبان وادی طریقت الهی نمودند در برزخ و قیامت نیز، رحمت دائم به‌سوی آنان سرازیر است. به‌عبارتی‌دیگر، باقیات‌صالحاتی که از دنیایشان گذاشتند به سویشان سرازیر است.

* بدان ای عزیز! نیکی و نیکویی فقط به کار زبانی و دستی و مالیِ صرف نیست، بلکه وقتی نفس حالتش پرهیزکننده از معاصی باشد، خودش انگار فاعل نیکویی است و همین‌طور به این قاعده می‌توان بعضی مسائل اخلاقی را استخراج و استنباط کرد. مثلاً کسی که مواظب است شر او به کسی نرسد او در ثواب، مانند کسی است که خیرش به مردم می‌رسد؛ یعنی بعضی مسائل از جهت پرهیز و دوری از چیزی، ضد آن چیز که جنبهٔ مثبت و صواب دارد برای او نوشته می‌گردد.

* از رموزی که در ابرار است، مسئلهٔ انتقام هست. همان‌طور که آدم حلیم از سفیه و احمق انتقام نمی‌کشد و آدم گرامی و بلندمرتبه از انسان پست و دَنی انتقام نمی‌کشد، انسان نیکوکار نیز از فاجر و فاسق انتقام نمی‌کشد. چه آن‌که فاسق، بی‌باک و پررو و هتّاک است و مرتبه و مقام ابرار بالاتر از این هست که بیایند با یک آدم بی‌سروپا معارضه کنند.

* درواقع فیض به آدم‌هایی که مرتبهٔ معنوی بالایی دارند سرازیر می‌شود و چون از دست نیکوکار، آن فیض جاری به مرتبهٔ پایین‌تر باید برسد، پس اگر مانعی از دانی آید مشکل از عالی نیست. کارِ معطی، عطاست و کارِ سائل دریافت است و ابرار، معطیانِ حقیقی هستند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.