مقام اخیار
۱- اشاراتی به معانی
اخیار: گزیدگان، پُر خیر، برگزیدهترین، نیکان، خوبان
۲- اشاراتی از قرآن
۱- وَ إنَّهُمْ عِندَنٰا لَمِنَ المُصْطَفّیٖنَ الأخْیٰارِ: (ابراهیم و اسحاق و یعقوب) و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند. (ص: ۴۷)
۲- وَاذْکُرْ إسْمٰاعیٖلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَالکِفْلَ و کُلٌّ مِنَ الأخیٰارِ: و یاد کن اسماعیل و الیسع و ذوالکفل را که همه از نیکان بودند. (ص: ۴۸)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «احسان کردن خصلت خوبان است.» (غررالحکم، ح ۲۰۲۹)
۲- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بدانید که عزم کردند کوچ را بندگان برگزیده خدا و فروختند اندکی از دنیا را که باقی نمیماند به بسیاری از آخرت که فانی نمیشود.» (غررالحکم، ح ۲۷۸۲)
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «افزونترین گنجها، علمی است که خوبان آن را بخوانند.» (غررالحکم، ح ۳۲۸۱)
۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «به نیکوییِ فرمانبرداری، خوبان شناخته میشوند.» (غررالحکم، ح ۴۳۳۲)
۵- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بهترین برگزیدنها، صحبت خوبان است.» (غررالحکم، ح ۴۹۵۴)
۶- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «طریقۀ خوبان، نرمیِ سخن و افشاءِ سلام کردن است.» (غررالحکم، ح ۵۵۶۵)
۷- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «صحبت خوبان، نیکی را کسب میکند مانند باد که هرگاه گذر کند بر بوی خوش بوی خوش را بردارد.» (غررالحکم، ح ۵۸۲۶)
۸- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «مروّت که مئونت آن سخت و برداشتن آن سنگین است آن را کریمان برگزیده برداشتند.» (غررالحکم، ح ۷۶۰۵)
۹- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «از علامتهای شقاوت (بدبختی) بدی کردن به خوبان است.» (غررالحکم، ح ۹۳.۷)
۱۰- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «از بزرگترین مصیبتهای خوبان، محتاج شدن آنان به اشرار (بَدان) است، که به اینان مدارا میکنند.» (غررالحکم، ح ۹۴۴۹)
۴- نکتهها
«اخیار» جمع خیّر هست و «خیّر» انسانهای برگزیده و پُر خیر و خوبان است. بعضی آن را جمع خیر میدانند. اخیار حُسن فعلی دارند امّا حسن فاعلی آنان در درازمدت ممکن است باشد، ممکن است نباشد.
لذا مقام اخیار از ابرار پایینتر است. درواقع ابرار مقام اخیار را هم دارا هستند و چیزی بالاتر از آن را دارند.
* خداوند در سورۀ ص آیات ۴۸-۴۵ ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیامبر را جزء اخیار نامیده است و در وصف آنان فرمود: که اینان بندۀ ما بودند (صاحب دست) نیرومند و دیدهور بودند، آنان را با موهبت ویژهای خالص گردانیدیم و در پیشگاه ما جداً از برگزیدگان و خوبان بودند.
خداوند در وصف آیه به صاحب دست و چشم یاد کرده است، چون اکثر کارهای ایشان با دست و چشم که از محسوسات بود به کار گرفته میشد، یعنی ادراک آنان از این مجاری، در افعال آنان نمودار میشد.
پس خوبان دارای خلوص و دست توانا و چشم بصیرت بین هستند و دشمنان، بیدست و کور میباشند که به این مقام نمیرسند.
* وقتی ما به بعضی انبیاء میگوییم از اخیار بودهاند به حسب ذات بودند که خیر محض و خیر کثیر از آنان صادر میشد نه به حسب اکتساب؛ چون آنچه حقتعالی به آنان داده بود ذاتی بوده است.
* لقمان حکیم به پسرش فرمود: «پسرم! بندۀ اخیار باش ولی فرزند اشرار مباش.» (المیزان ۱۶/۳۳۶) برگزیدگان و خوبان چقدر باشرافت و ارجمند هستند که انسان وقتی بندۀ آنان باشد مانند آنان میشود و ترقّی میکند. ضدّ آن، انسان وقتی بنده و فرزند آدمهای بد شود، همانند آنان میشود و تنزّل میکند.
* ابن عباس دربارۀ این آیه «آیا کسی که وعدۀ نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید…» (قصص: ۶۱) گفت: «در شأن علی علیهالسلام و جعفر طیّار و حمزه سیدالشهدا نازل شد، چونکه خداوند در دنیا از زبان پیامبر به آنان وعدۀ نیکو داد و این سه تن اخیار، در قیامت پاداشهای نیکوی خویش را دریافت میکنند.» (ترجمۀ شواهد، ص ۲۱۱)
* ازآنجاییکه سیرۀ اخیاری که درجۀ آنان بالاست، امر به نیکی و نهی از زشتی هست و مصداق اخیار، فرد کامل یعنی انبیاء و جعفر طیّار و حمزه سیدالشهدا و… میباشند؛ پس اگر خداوند وحی کرد به شعیب که تعداد ۱۰۰۰۰۰ نفر از قومت را عذاب میکنم، ۴۰۰۰۰ نفر از اشرار و ۶۰۰۰۰ نفر از اخیار خواهند بود؛ شعیب عرض کرد: گناه اخیار چیست؟ خداوند فرمود: «اینان متعرض اهل معاصی نشدند و برای خشم من خشم ننمودند.» (تفسیر آسان ۵/۳۸۴) یعنی این اخیار از درجات پایینتر برخوردار بودند، یعنی آدم خوبی بودند امّا مستضعف فکری و عملی بوده و توانایی ارشاد نداشتند. بله عذاب که میآید تر و خشک برایش فرقی نمیکند.
* حضرت موسی که به میقات رفت از هفتاد هزار نفر، هفتاد نفر از اخیار را همراه خود برد و آنان به موسی گفتند: «ما ایمان به تو نمیآوریم مگر خدا را با چشم سر ببینیم. پس صاعقه از آسمان آنان را فراگرفت.» (بقره: ۵۵)
پس یک شبانهروز آنان بیهوش شدند و مُردند. (بقره: ۵۶) موسی گفت: خدایا به بنیاسرائیل چه بگویم؟ خداوند آنها را زنده کرد که مرگشان تعلیقی بود و این عمل زنده کردن را خداوند یاد میکند که شاید آنان شکرگزاری کنند. منظور این است که این اخیار از نظر اندیشهای و توحیدی مستضعف بودند، گرچه آدمهای خوبی بودند، ولی مراتب آنان بسیار پایین بود.
* سؤالی مطرح است که با بودن خوبان، چرا بلا و گرفتاری اجتماعی میآید؟ مگر آنان سبب این نمیشوند که بلیّه دفع شود؟ جواب آن است که معمولاً اخیار عدّهشان قلیل است و اشرار و گناهکاران جمعیتشان بیشتر و اثر وضعی و عقوبت بَدان از نظر کمّی و کیفی افزونتر و سنگینتر از عمل خوبان است. در روایتی امام باقر علیهالسلام فرمود: «یافتیم در کتاب رسول خدا صلیالله علیه و آله (در آخرالزمان) زمانی که زیاد شود زنا… کمفروشی بسیار شود … زکات ندهند… جور زیاد شود… کمک به ظلم، نقض عهد، قطع رحم کنند. اموال به دست اشرار افتد، ترک امربهمعروف کنند، متابعت اخیار اهلبیت مرا نکنند، خداوند بر ایشان بدترین آنها را مسلط کند، پس اخیار دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود.» (اصول کافی ۲/۳۷۴) و در جایی پیامبر صلیالله علیه و آله دربارۀ آخرالزمان فرمود: «اشرار بر اخیار مسلط میشوند.» (المیزان ۵/۶۵۱)
* امام صادق علیهالسلام فرمود: «ما اخیار دهر (روزگار) هستیم.» (بحارالانوار ۲۶/۲۵۹) معنای این بیان شریف این است که هر چیزی درجاتی دارد و فرد اکمل همه خیرها و خوبیها و کمالات و شرافت، امام است. پس هر کس از اخیار به شمار رود، در طول درجات ایشان است نه در عرض. مثلاً شهدای کربلا از اخیار بودند بعد از امام حسین علیهالسلام. جبرئیل به پیامبر صلیالله علیه و آله درباره اصحاب امام حسین علیهالسلام گفت: «حسین و ذریّه و اهلبیتش و اخیار از امّت تو به شط فرات به زمینی که نام آن را کربلا میگویند کشته میشوند.» (بحارالانوار ۴۵/۱۸۱)
* اخیار تشابه فکری و کاری با انبیاء و اولیاء دارند مخصوصاً آنانی که از جهت قرب معنوی و مقامی شبیه آنها میباشند. حضرت صادق علیهالسلام فرمود: «پیامبران بیش از همه در معرض گرفتاری هستند، بعد کسانی که به آنها نزدیک میباشند و راه آنها را میروند و بعد کسانی که در رتبه و مقام به آنها پیوستگی دارند و از اخیار به شمار میروند.» (بحارالانوار کتاب ایمان و کفر ۱/۱۰۷) حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام فرمود: «ما اهلبیت چنین هستیم و کارهای ما برای خداوند است و از مردم انتظار سپاس نداریم و اخیار از اهل ایمان نیز مانند ما هستند و هر عملی که انجام میدهند برای رضای خداوند هست و خداوند پاداش آنها را میدهد.» (همان، ص ۱۳۱)
* ازآنجاییکه شفاعت به اذن خدا برای گروههای بسیاری است، از برای اخیار هم اذن شفاعت داده میشود. رسول خدا دربارۀ گروه شیعیان فرمود: «گروهی از آنان در قیامت به عذاب و گرفتاری شدید دچار میشوند و اخیار و دوستان در آن روز به فکر دوستان گناهکار خود میباشند و مانند مرغی که دانهها را از زمین برمیدارد، آنها هم دوستان خود را پیدا میکنند و آنها را از اطراف جمعآوری میکنند و از آنها شفاعت مینمایند.» (همان، ص ۲۷۹)
* یکی از سفارشات اکید در مجامع روایی، ملاقات و همنشینی با خوبان و ترک بَدان و فاسقان است. انسان میخواهد با صاحبان خیر و خوبی ملاقات کند، در معنی از آنان بهره میبرد. ولی با فاسقان و بدکاران جز کدورت و سنگینی و قبض، چیز دیگری عایدش نمیشود.
امام صادق علیهالسلام در سفارشی به فرزندش موسی علیهالسلام فرمود: «پسرم! وقتی به دیدن کسی میروی با نیکان و اخیار دیدار کن نه با بدان و فجّار، زیرا تبهکاران همچون سنگی هستند که هرگز آب از آنها تراوش نمیکند و درختی هستند که برگ سبزی نخواهد داشت و شورهزاری هستند که گیاه در آن نمیروید.» (بحارالانوار ۱۷/۱۸۱)
* بِدان که عقل هر کس بهاندازه فهم و ادراک اوست امّا عقل اخیار چشمه نیکی است یعنی صدور هر خیری از خرد قدسی او صادر میشود و جنود جهل که چشمه همۀ بدیهاست از ایشان به دور است.
عقل قدسی که پیامبرِ درونی آنان است، صدور هر خوبی در دفتر و صفحه اعمال آنان فانی نمیشود بلکه باقی و جاودان است.
* بِدان که فاعل خیر، اگر عملش ملکه شود، انجام دادن نیکی برای او آسان است. تحصیل هر خوبی برای اخیار میسّر میشود، چه آنکه عزم آنان مصمّم و رغبت آنان به کارهایی که برای فرد یا جامعه منفعت داشته باشد، راحت است.
* قدرت بر کار با منفعت، معلولِ فکر عامِل است و آنکه نیّتش خیر باشد، متّصف به صفت اخیار میشود. اندیشۀ سالم محرّک اصلی در صادرات خوبی است، لذا اسباب خیر را خداوند برایشان فراهم میکند.
* خداوند در قرآن شش پیامبر را از اخیار شمرده است، ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ص: ۴۷) اسماعیل و الیسع و ذالکفل (ص: ۴۸) و این علامت مهمّی است که این صفت ممدوح را آنان دارا بودند و توصیف حق هرکسی را برای الگو بودن و سرمشق زندگی دیگران شدن است که خود را متّصف به کارهای آنان کنند.
* در افعال نیکو، اخیار فرصتها را غنیمت شمرده و از درنگ کردن و تأنّی دوری میکنند، چون میدانند تعجیل در فرصتهای نیکی و خوبی، ممدوح بوده و درنگ در کار خیر، شیطان، نفس را وسوسه میکند تا دست به خیر نرسد. همانطور که شیطان، انسان را در بخشش، از فقر و تهیدستی میترساند.
از متاع دنیا، هم نیکوکار و هم بدکار استفاده میکنند، ولیکن اخیار در راه صحیح و صواب مصرف میکنند و خیرشان هم به دیگران میرسد، امّا بدکردار چنین سیرهای ندارد.
* لطیفهای که اهل خیر آن را درمییابند، اینکه وقتی کیفیت در عمل لحاظ شود اندک آنهم موجب رشد میگردد. به فعلِ خیرِ قلیل، امیدواری داده میشود که حُسن فعلی هر چه باشد مورد رضایت است. اخیار سیرهشان در کیفیت افعال هست که به ترفیع مقامی رسیدهاند.
* رمزی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «غنیمت دانید فرصتهای خیر را، بهدرستی که آنها مانند گذشتن ابر میگذرند.» (غررالحکم، ح ۲۵۰۱) این اشاره است به غنیمت شمردن زمانها و مبادرت به بهترین عملهای نیکو که همیشگی نیست و شاید دوباره این توفیق، تکرار نشود. پس نفحات و نسیمهایش که اقبال میشود را اهل آن باید بگیرند.
* گرچه توانایی هر کس در خیررسانی بهقدر استطاعت اوست و حُسن فعلی یکی از ابزارهای کمال است ولیکن حُسن فاعلی، از سایر ابزار و علل کمال، مهمتر است. چون همیشه استارت و محرّک از فاعل است که دارندهٔ معدن فضایل و خیر کثیر است و آن را میخواهد به دیگران برساند.
بهعبارتدیگر نگاه و دیده فاعل خیر، حالت نفوذی دارد و خواه در مرتبه فعل به مشکلی و عدم قابلیتی برسد، امّا نفس و بصیرت و فیّاض بودن فاعل، خودش دارای ارجمندی و شرافت اوست، همینکه نیّت نیکی کند برای او ثواب نوشته میگردد. به خاطر اینکه ملکات فاعل همیشه همین بوده است و خودش سعیدترین مردم از جهت خیررسانی است.
* بعضی مردم که به کیفیت کارها توجّه ندارند و طلب ثواب خیر میکنند در واقع متوقّع هستند چیزی را که همراه نیاوردند. کمیت کارها بسیار است امّا خلوص نیّت کم است و بر همین روش است که نوع مردم در فاعل خیر بودن نتیجه معنوی کمی نصیب آنان میشود.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بهدرستی که این دلها ظرفهایند پس بهترین آنها نگاهدارندهترین (یا جمعکنندهترین) خیر را هست.» (غررالحکم، ح ۳۴۴۴۹) اگر دلی منبع و معدن حسنات و خیرات شد خصلت و خوی، همیشه تمایل دارد از این معدن خیری استخراج شود و به قابلی داده گردد. ازاینجهت کتمان اخیار زیاد است و بروز و به رخ کشیدن خیرات به دیگران، بسیار نادر است. چون ظرف دل، بزرگ است و تخلیهای لازم ندارند؛ لذا از شر و بدی به دورند و خیرات در دور خانهٔ دل اینها میچرخد.
* بِدان که اخیار دو صفت ممتاز دارند: یکی دین و دیگر عقل قدسی. کسی که دارای این دو نباشد نمیتواند به مقام اخیار برسد، چون هر کس باید به میزانی رشد کند و راه برود و اگر میزان آنکس از دین و خرد خارج و مفارق باشد نمیتواند ترقّی کند و طریق صواب را بپیماید. پس ما کسی را اخیار میدانیم که در کمیت و کیفیت هر خیرات و حسناتی، این دو خصلت مهم همراه او باشد و الّا از زُمرۀ آنان خارج است.
* ازآنجاییکه مقام اخیار از ابرار پایینتر است پس باید حالت مراقبه داشته تا از آفات و حوادث در امان باشند. طبع شخص خیّر، میل به رساندن نیکیها دارد، امّا رفیق ناباب، حمله جنود جهل وسوسه شیطانی میتواند در درازمدت او را کمکم از پای دربیاورد یا در صفت او خلل عمدهای وارد کند تا از درجات بزرگان اهل خیر تنزّل کند.
* از رذایلی که سبب میشود انسان تعادل خود را از دست بدهد غضب است. شخصِ غضب کننده در آن حالت عُجبِ خود را آشکار میکند و به خاطر عدم تعادل به دشنام، آزار و انتقام و امثال اینها دچار میشود.
اگر بر فاعل خیر، قوهٔ غضبیّه غالب شود در خیررسانی او خلل وارد میکند؛ چون غضبِ آنی و پیامدهای آن، از طریق صواب بازمیدارد و توفیقات او کم میشود.
* از نکتههایی که برای اهل معرفت ثابتشده است اینکه در هر کار خیری، تفأل به نیکی باید زد، اگرچه از نظر ظاهر معلوم شود شخص سائل و گیرنده، نالایقی داشته است. چراکه همیشه یُمن، برکت، سعادت و نیک بختی در تفأل به خیر است.
* برگزین! از برای نفس خود از هر خصلتی بهتر آن را؛ پس بهدرستی که خیر عادت است؛ یعنی برتری خیر آن است که آدمی به آن عادت کرده باشد و مداومت به آن نماید. نه چیزی که گاهی انجام دهد و عادت به آن نکرده باشد. خصلت صفتی را گویند که در آدمی راسخ و ملکۀ او شده باشد. پس تخصیص ترغیب به خصلت بهتر از آن است که عادت شده باشد. (شرح غررالحکم ۳/۳۱۴)
* یکی از بهترین دعاهایی که برای هرکسی جامع است، اینکه «خداوند خیر دنیا و آخرت به او بدهد.»
چون مصادیق این جمله در السنه روایی و مجامع حدیثی واردشده، فرد اوّل و اکمل آن اخیار هستند که موصوف به «خیر و خیّری» هستند.
در کتاب غررالحکم، ح ۴۶۷۰ بیانی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقلشده که فرمود: «سه صفت است که کسی آنها را داشته باشد هرآینه خداوند خیر دنیا و آخرت را روزی او کرده است: خشنودی به قضا و قدر، صبر بر بلا، شکر کردن در حالت وسعت.» و در حدیث ۴۵۷۵ حضرت فرمود: «سه خصلت است که جامع خیر هست: احسان کردن نعمتها، رعایت عهد و پیمانها، پیوند با خویشاوندان.»
معلوم میشود که اخیار، هم جنبه اعتقادی آنکه مقام رضا باشد را دارا هستند و هم جنبه صفاتی همانند شاکر و صابر بودن و… را دارند.
* عملها دو نوع هستند فانی و باقی، اخیار باقی را انتخاب میکنند و فانی را رها مینمایند. دنیا محل کشت است و نتیجه را در دنیا و آخرت مییابد. لکن باقی در نفس، دائمی است و زوال نمیپذیرد و فانی، زوالپذیر است.
* بعضی مسائل اخیار جنبۀ توحیدی دارد یعنی هر کاری میکنند به خاطر خدا و در راه خداست و این مسئله بسیار مهم است. چه آنکه دیدهشده بعضی به خاطر خدا، دوستدار ولایت هستند امّا در بغض، در راه خدا یا ولایت ضعیف هستند. ازاینجهت بود که استاد ما وقتی میشنید یکی در بغض ضعیف عمل میکرد و یا کاستی در اعتقادش بود بسیار متأثّر میگشت و با گفتار ولاییاش از آن شخص ناراحت میشدند.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «جامع و تمام خیر، در دوستی ورزیدن با یکدیگر در راه خدا، دشمنی کردن با یکدیگر در راه خدا و دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداست.» (غررالحکم، ح ۴۷۸۱)
منظور از یکدیگر، یعنی انفرادی نیست، گروهی و جمعی است امّا قسمت دوّم انفرادی را شامل میشود.
* بدترین مردم کسی است که خیر او را کسی ندیده و امیدی به او نداشته باشند. در واقع نه خود خیررسان است و نه کسی را تشویق به این کار میکند.
امّا، مردم خیررسانی اخیار را دیدهاند و امید به تفضّل و نیکی کاری آنها دارند. خداوند در روی زمین مظهر اسماء و صفاتِ خودش را معرفی میکند. آنانی که سفرهداری میکنند و دیگران امید به دریافت آنان دارند و کریمی خود را ثابت کردند.
چطور لئیمان و بخیلان در جامعه مورد نکوهش و مذمّت هستند و اکثر مردم خانۀ آنها نمیروند و تقاضای خیری از آنان نمیکنند و صفت بخل آنان زبانزد شده است.
* یکی از موضوعاتی که در بعضی ادعیه واردشده استبدال است یعنی گاهی فردی به دارایی و مقاماتی میرسد ولی به خاطر نقص و سستی و ضعف، آن را از دست میدهد، پس خداوند دیگری را بهجای او میگمارد. چون فیض فیّاض، دائمی است و کارگزاران حق در روی زمین همیشه هستند اگر یکی معزول شد دیگری بهجایش نصب میشود و اینهمه به تجربه دیدهشده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بر شما باد به راه سفید (راه حق) پس آن را سلوک کنید وگرنه خدا به شما غیر شما را بَدَل کند.» (غررالحکم، ح ۶۱۵۰)
* بدان که عزیمت و قصد هر کار خیری برای فاعل آن منفعت مادّی و یا معنوی دارد. اخیار که اگر از آنها سهوی و یا نسیانی و یا گناهی سر زند، سریع برای کفّارهۀ آن عزیمت میکنند صدقهای میدهند و خیراتی میکنند.
چه آنکه آن گناه سهوی یا عمدی، فاعل را مستوجب آتش و بلا میکند؛ و یکی از بهترین و راحتترین طریق برای جبران و قضا که دفع اثر وضعی آن خطا را کند نیّت کاری است که نیکویی و خیری به همراه داشته باشد. پس از نیّت، وارد عمل میشود و با حُسن فعلی، خداوند آتش آن بدی را دور میکند.