مقام اصطفی
۱- اشاراتی به معانی:
اصطفاء: برگزیدن، برگزیدگی کسی را.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا…: سپس این کتاب را به آن بندگان خود که (آنان را) برگزیده بودیم به میراث دادیم. (فاطر: ۳۲)
۲- …وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ…: …و آنان را برگزیدیم و هدایت نمودیم… (انعام: ۸۷)
۳- اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ…: خدا از میان فرشتگان رسولانی برمیگزیند و نیز از میان مردم… (حج: ۷۵)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- پیامبر (ص) درحالیکه چشمانش اشکآلود شده بود فرمود: «ای فاطمه ….خداوند تبارکوتعالی توجهی به زمین نمود و مرا از میان آنان انتخاب کرد و به پیامبری برگزید.» (اسرار آل محمّد، ترجمۀ کتاب سلیم، ص ۲۰۲)
۲- امام صادق علیهالسلام: «سپاس خدایی را که ما را برگزیده و کسی را بر ما برنگزید.» (شگفتیهای آفرینش، ترجمۀ توحید مفضل، ص ۱۱۶)
۳- امام صادق علیهالسلام : «خدای تبارکوتعالی ابراهیم را بندۀ خود گرفت پیش از آنکه پیغمبرش نماید و او را به پیغمبری برگزید…» (اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی، ج ۱، ص ۲۴۶)
۴- …صادق آل محمّد از حضرت محمّد (ص) روایت کرده که فرمود: «…از بین پیامبران مرا برگزید، از من علی علیهالسلام را اختیار کرد و از علی حسنین علیهماالسلام را برگزید و از آن دو بزرگوار نه امام را اختیار کرد که نهمی آنان قائم آنهاست…» (ترجمۀ اثبات الوصیه، ص ۴۹۶)
۵- امام علی علیهالسلام: ….بهراستیکه خداوند (بر زمین) نظری افکند و ما را برگزید و برای ما شیعیانمان را برگزید تا ما را یاری کنند…» (تحف العقول، ترجمۀ جعفری، ص ۱۱۴)
۶- ابیعبدالله و آن حضرت از پدرانش علیهمالسلام فرمود: «رسول خدا فرموده که خدای عزوجل از هر چیز، چیزی را برگزید از صفحۀ زمین، مکه را برگزید و از مکه مسجد را برگزید و از مسجد همان قلعه را برگزید که کعبه در آن است و از چهارپایان مادههاشان را برگزید و از علف خواران گوسفند را و از روزها جمعه را برگزید و از ماهها ماه رمضان و از شبها شب قدر را و از مردم، بنیهاشم را برگزید و من و علی علیهالسلام را از بنیهاشم برگزید و از من و علی علیهالسلام برگزید حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام را و از اولاد حسین علیهالسلام دوازده امام تکمیل میگرداند نهمین آنان باطن آنهاست و هم او ظاهر آنان است و او برترین آنان است و او قائم آنان است.» (الغیبه للنعمانی، ترجمۀ فهری، ص ۶۳)
۷- امام کاظم علیهالسلام از پیامبر (ص) نقل میکند که فرمود: «خدا از هر چیز چهار تا را برگزید؛ از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و فرشتۀ مرگ را و از پیامبران چهارتا را که شمشیر داشتند برگزید: ابراهیم و داوود و موسی علیهالسلام و من، از خانوادهها چهار خانواده را برگزید و فرمود: خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران علیهالسلام را بر جهانیان برگزید. (آلعمران: ۳۳) و از شهرها چهار شهر را برگزید و فرمود: سوگند به انجیر و زیتون و طور سینا و این شهر امن (تین: ۱)، انجیر مدینه است و زیتون بیتالمقدس است و طور سینین کوفه است و بلد الامین مکه است و از زنها چهار نفر را برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه (س) و از حج چهار چیز را برگزید: ثجّ و عجّ، احرام و طواف. منظور از ثجّ قربانی کردن شتر و منظور از عجّ سر و صدای مردم به هنگام گفتن لبیک است و از ماهها چهار ماه را برگزید: رجب، شوال و ذیالقعده و ذیالحجه و از روزها چهار روز را برگزید: روز جمعه و روز ترویه (روز ۸ ذیالحجه) و روز عرفه و روز قربان.» (الخصال، ترجمه الفهری، ج ۱ ص ۳۲۷)
۴- نکتهها:
* اصطفاء به معنای برگزیدن شخص یا چیزی برای خالص کردن آن از آلودگی و کدورت است. (۱) و در قرآن به معنای صاف کردن شخص یا چیزی از آلودگی است؛ خواه به نحو دفع (ایجاد شیء خالص) یا رفع (خالص ساختن شیء). (۲)
اصطفاء گاهی با حرف «علیٰ» متعددی میشود که در این صورت متضمن معنای تفضیل (۳) و در جایی است که در مقام سنجش بین دو یا چند چیز باشد.
* عشق مرا بر همگان برگزید آمد و مستانه رخم را گزید (۴)
* اگر کسی هم جزو برگزیدگان خدا باشد یقیناً رزق حلال، علم و حکمت و دیگر عنایات الهی بر او نازل خواهد شد.
* اصطفاء نزد سالکان، خالص اجتباء را گویند که در آن به هیچوجهی از وجوه شائبه نباشد. (۵)
اصطفاء آن بود که حقتعالی دل بنده را، مر معرفت خود را، فارغ گرداند، تا مر معرفت وی، صفاء خود اندر آن بگستراند، و اندرین درجت خاص و عام مؤمنان همه یکیاند از عاصی و مطیع و ولی و نبی. (۶)
* اصطفاء معنایش برگزیده شدن در سابق علم حق است، و آن اسم مشترک است. خدای تعالی فرمود: «…وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ…» (انعام: ۸۷)، و فرمود: «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ…» (حج: ۷۵).
* واسطی گفت: ابتدای وجود، تو را حق از ذات خود آغاز کرد و تو را برای خود برگزید. پس آنکه بزرگ دارد این موقعیت را، آگاهیهای نفس او به آنچه او را بخشیدهاند نیکو میشود. اگر با آگاهی و عنایت به نعمت اصطفاء بنگری، حق تو را به آنچه هدایت تو در آن است ضامن میشود. (۷)
* حقیقت اصطفاء علم سابق است، پیش از سبق سبق، به حسن عنایت سبق برده در ازل آزال، شرف عارف را، به کفایت و رعایت تا ابد الآباد، بی تهمت عبودیت و رسم معاملت. (۸)
* رو سگ کهف خداوندیاش باش
تا رهاند زین تغارت اصطفاش (مثنوی مولوی)
* وان دگر از بهر دور افتادگان او را دلی
پر خبرهای صحیح از بارگاه اصطفاء (جامی)
* مقام اصطفائیت عبارت از سبق عنایت خداوند در ازل در حق عارف است، آنگاهکه او را به ولایت برگزید، و حقیقت آن ظهور حق است برای روح عارف به نعت تجلی و تدلی و شناساندن خود را به او و انداختن محبت خود بر دل او. پس باقی میماند برای او آثار مشاهدۀ حق، و ظاهر میشود از هیکل او نور جمال حق. چون چنین باشد همۀ وجود عارف به خندۀ ربوبیت میخندد، و هر چیز به او انس میگیرد، و هر چیز او را دوست دارد، و هر چیز برای او خاضع میشود؛ و این مقام عرفای کامل است. عارف گفت: اصطفائیت معلوم حق بودن به نعت رضای او است. (۹)
* ارواح انبیاء به جناح وصلت و عزّ اصطفائیت در هوای هویت به خود از خود به نعت حیرت پرّان.(۱۰)
* مراد، آن است که به نهایت اصطفائیت رسید. حقش از برای خود برگزید، که: «وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِی». (طه: ۴۱) (۱۱)
زیرا که اصطفائیت به غبار علل عاریت مکدر نشود. (۱۲)
زیرا که اصطفائیت از قدم صفت است، حدوث در او تأثیر نکند. (۱۳)
هرگاه، حق سبحانه بخواهد که به صفی خود لطایف قهریات را بشناساند، تا آنکه به مباشرت آن قهریات علم به نکرات صفات و ذات حق پیدا کند، زیر سبحات جلال به نعت احتشام فانی میشود؛ و نیز پس از آن به مکریات قدیم عارف میگردد.
خدای تعالی فرمود: «… وَعَصَىٰ آدَمُ…» (طه: ۱۲۱)
عارفی گفت: «عصیان در اصطفائیت تأثیر نمیگذارد، بلکه موجب زیادی قرب میشود.» (۱۴)
* در قرآن کریم مشتقات واژۀ (صفو) ۱۸ بار به کار رفته که ۶ مورد آن به موضوع اصطفاء مربوط است و آن موارد عبارت است از: اصطفای ابراهیم علیهالسلام در دنیا از جانب خداوند (بقره: ۱۳۰)، اصطفای مریم علیهاالسلام و پاک ساختن وی از سوی خداوند (آلعمران: ۴۲)، اصطفای برخی از فرشتگان و انسانها بهعنوان رسولان الهی (حج: ۷۵)، فرستادن درود بر بندگان مصطفای الهی (نمل: ۵۹)، دادن میراث کتاب به بندگان مصطفا از سوی خداوند (فاطر: ۳۳) و مصطفا بودن ابراهیم، اسحاق و یعقوب علیهالسلام در نزد خداوند. (ص: ۴۷)
آیات دیگری نیز بدون واژۀ اصطفاء با این موضوع پیوند دارد؛ مانند آیۀ ۳ سورۀ زمر که در آن آمده: دین خالص برای خداوند است و آیۀ ۴۶ سورۀ ص که در آن خداوند میفرماید: «ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهالسلام را با یاد آخرت خالص گردانیدیم و نیز آیاتی که به گونهای از بندگان مخلَص (به فتح) خداوند یاد کرده است.» (حجر: ۴۰) – (صافّات: ۷۴، ۱۲۸، ۱۶۰، ۱۶۹)
* اما به صورت فهرستوار در قرآن به برگزیده شدن حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و مریم و عیسی و آلعمران (موسی و هارون) و آل ابراهیم (اسماعیل و اسحاق و لوط و یعقوب و انبیاء و فرزندان او) علیهمالسلام و … اشاره شده است. یا اگر بخواهیم برگزیده شدن بعضی افراد را به اتّصاف به صفت خاصی در نزد خدا بیان کنیم، باید گفت که مثلاً حضرت ابراهیم علیهالسلام را به دوستی (خلیل) خود و حضرت موسی علیهالسلام را به سخن خود (کلیمی) و … برگزید.
* حقیقت اصطفاء برگزیدن و اختصاص دادن شخص به حالتی خالص و خالی از آلودگی است؛ حالتی که ملاک گزینش رسولانی از میان انسانها و فرشتگان از سوی خداوند است: «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ…» (حج: ۷۵)
اصطفای الهی در اشخاص، هم به معنای گزینش شخص است برای اینکه او را ذاتاً صافی و بیآلایش قرار دهد و هم بدین معناست که وسائل هدایت وی را فراهم ساخته، او را در مسیر خلوص یاری و توفیق دهد. البته چون کارهای خداوند حکیمانه است، کسانی را که خدا برای خالص شدن برمیگزیند، از صلاحیت لازم برای گزینش برخوردارند: «…اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ…» (انعام: ۱۲۴)
شایان ذکر است که معنای مذکور برای اصطفاء تنها به مرتبۀ خاصی از آن اختصاص دارد وگرنه بر اساس گفتۀ برخی، با توجه به آیۀ ۴۷ سورۀ ص، اصطفاء در معنای عام، آن است که خداوند دل بنده را برای معرفت خود فارغ گرداند، تا از رهگذر معرفت، صفای خود را در آن بگستراند. در این معنا همۀ مؤمنان از خاص و عام، عاصی و مطیع و ولی و نبی شریکاند. (۱۵)
اصطفاء همچنین برگزیدن و اختصاص دادن چیزی مانند دین به حالت خلوص از پیرایه هاست: «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ…». (زمر: ۳)
به کار بردن واژۀ اصطفاء در قرآن کریم از نیکی بیان و زیبایی آن است؛ زیرا حقیقتی از سنخ معقول به امری محسوس تمثیل گردیده است؛ یعنی خداوند خلوص برگزیدگان را به خلوص شیء صافی و بیآلایش و آلودگی مثل زده است. (۱۶)
* اصطفاء ویژۀ خداوند است. در آیۀ «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ» (حج: ۷۵) تقدم مسند الیه (الله) بر خبری که فعل است (یصطفی) مفید اختصاص است. (۱۷)
ظاهر و سیاق دیگر آیات اصطفاء و برخی آیات مرتبط با آن نیز مؤید اختصاص اصطفاء به خداوند است؛ مانند آیۀ ۱۳۰ سورۀ بقره. (۱۸)
علم خداوند به حقایق آفریدگان خویش و آشکار بودن حقیقت برگزیدگان برای وی سرّ این اختصاص دانسته شده است. (۱۹)
تعبیر (عندنا) در آیۀ «وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ» (ص: ۴۷) نیز اشاره دارد به اینکه انبیا نزد خداوند از برگزیدگان هستند؛ نه نزد مردم، زیرا مردم در ارزیابیهای خود دچار اشتباه شده، انواع مسامحه و چشمپوشی را در آن روا میدارند ولی خداوند به همهچیز احاطۀ علمی دارد.(۲۰)
ذکر صفات (سمیع) و (بصیر) برای خداوند در پایان آیۀ ۷۵ سورۀ حج و نیز آیۀ بعد از آن که بیانگر آگاهی و علم خداوند به احوال آینده و گذشته پیامبران و بازگشت همۀ امور به علم همراه با تدبیر اوست: «يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۗ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» همه نشان این است که برگزیدن، به علم و آگاهی کامل و نامحدود نیاز دارد. (۲۱) عقل نیز به دلیل نامحدود بودن علم خدا اصطفاء را مختص او میداند.
افزون بر اختصاص اصطفای اشخاص به خدا، برگزیدن دین و شریعت و قانون زندگی برای بشر نیز با توجه به آیۀ ۱۳۲ سورۀ بقره به خدا اختصاص دارد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ». این اختصاص از آیه «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ…» (زمر: ۳) نیز استفاده میشود.
* بر اساس آیۀ «وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ» (ص: ۴۷) همۀ پیامبران برگزیدگان الهیاند؛ ولی نمیتوان گفت هر برگزیدهای نبی است، زیرا مفسّران مقصود از برگزیدگان در آیۀ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا….» (فاطر: ۳۲) را همۀ امت اسلام، یا گروهی خاص از ایشان (عالمان یا خصوص فرزندان حضرت فاطمه (علیهماالسلام)) دانستهاند (۲۲) نه پیامبران گذشته، زیرا در آیۀ پیش از آن (فاطر: ۳۱) سخن از وحی کردن قرآن به پیامبر (ص) و تصدیق کتب پیشین است و در این آیه (فاطر: ۳۲) سخن از میراث همان کتاب است، از اینرو «ثُمَّ» در این آیه برای بیان تراخی رتبی و الف و لام (الکتب) برای عهد است. (۲۳)
حضرت مریم علیهاالسلام نیز طبق آیۀ «وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ…» (آلعمران: ۴۲) از برگزیدگان الهی است.
برخی از مفسران اصطفای الهی را دلیل بر نبوت دانسته (۲۴) و با توجه به فراوانی استعمال آن در مورد انبیاء (۲۵) از آیۀ یاد شده (آلعمران: ۴۲) نبوت حضرت مریم علیهاالسلام را استفاده کردهاند. (۲۶) آیات ۱۰۹ سورۀ یوسف، ۴۳ سورۀ نحل، ۷ سورۀ انبیاء که بیانگر اختصاص پیامبری و رسالت به مردان است (۲۷) این برداشت را رد میکند.
* برگزیده شدن از جانب پروردگار نشانۀ صفای باطن و عصمت و نزاهت برگزیدگان است، زیرا آیات اصطفاء در خصوص پیامبران بر عصمت و نزاهت آنان دلالت دارد. (۲۸)
یکی از آن آیات، آیۀ ۴۷ سورۀ ص است؛ در این آیه عصمت برگزیدگان الهی به دو طریق بیان شده است:
۱- برگزیده بودن آنان نزد خدا؛ تعبیر (عندنا) به این سؤال پاسخ میدهد که چرا اصطفاء بر عصمت دلالت میکند، زیرا این تعبیر بیانگر علم و آگاهی خدا به حقیقت برگزیدگان است و نیکی آنان را نزد خدا بیان میکند و کاملاً روشن است که برگزیدگان و نیکان نزد خدا حتماً معصوم و باطناً نیک هستند وگرنه برگزیده نمیشدند. (۲۹)
۲- استعمال الفاظ (المصطفین) و (الاخیار) بهصورت مطلق، زیرا هرگاه انسانی مصطفای مطلق و خیر مطلق باشد حتماً معصوم بوده، از هرگونه شر مبرّاست. آیۀ دیگر آیۀ ۳۳ سورۀ آلعمران است که اصطفای در آن در روایات به عصمت تفسیر شده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ…» (۳۰)
ممکن است از مطلق بودن طهارت در آیۀ ۴۲ سورۀ آلعمران عصمت حضرت مریم علیهاالسلام استفاده شود، گرچه وی از پیامبران به شمار نمیآید. (۳۱)
* در قرآن گاه بهصورت مشخص از برگزیدگان نام برده شده است: مانند حضرت ابراهیم، مریم، اسحاق و یعقوب علیهالسلام، و گاه بهصورت کلی به حلقهها و سلسلههای برگزیدگان اشاره دارد. (۳۲) و با توجه به روایات و شأن نزول آیات، مصداق آن مشخص میشود؛ مانند: آیۀ ۷۵ سورۀ حج که به برگزیده بودن رسولان الهی از فرشتگان و مردم اشاره دارد: «اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ…» و آیۀ ۵۹ نمل که مقصود از برگزیدگان در آن، پیامبران یا حجتهای خدا بر خلقش، یعنی آل محمّد (ص) هستند. (۳۳) «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ…»
در تعیین برگزیدگان در آیۀ ۳۲ سورۀ فاطر: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ۖ فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ…» نظراتی ارائه شده که مجموعاً در ۵ دسته قابل گزارش است:
۱- آیۀ مزبور دربارۀ پیامبران است. ارائهکنندگان این نظریه با توجه به صدر آیه که در آن سخن از میراث کتاب است و به دلیل آیۀ ۱۶ سورۀ نمل: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ…» و آیۀ ۶ سورۀ مریم: «يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ…» که بر ارثبری پیامبران از یکدیگر دلالت دارد. (۳۴)
مراد از برگزیدگان در آیه را پیامبران دانسته (۳۵) و بر اساس ظاهر آیه گروههای سهگانه مذکور در ذیل آیه را از پیامبران میدانند و در پاسخ این اشکال که چگونه میشود برخی پیامبران ظالم باشند به آیاتی نظیر ۲۳ سورۀ اعراف: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا…» که دربارۀ حضرت آدم علیهالسلام و حوّاست استناد کردهاند. (۳۶)
این برداشت درست نیست، زیرا با نگرشی گذرا به آیات بسیاری که در مورد ظالمان است و مفاد آن این است که هدایت خدا (بقره: ۲۸۵) و عهد الهی (بقره: ۱۲۴) شامل آنان نمیشود، لعنت خدا بر آنان است. (هود: ۱۸) جایگاه آنان در آتش است (آلعمران: ۱۵۱) و خداوند برای آنان عذابی دردناک مهیا کرده است (فرقان: ۳۷) کاملاً واضح میشود که نسبت دادن ظلم به انبیاء بههیچوجه روا نیست. (۳۷) و اگر انبیاء، خود را ظالم شمردهاند در مقام بندگی و انقطاع الی الله و اظهار نیاز به غفران و رحمت پروردگار بوده است و این خضوع و خشوع، خود از مقامات بندگی است، افزون بر این، خداوند دربارۀ ظالمان فرموده است: آنان را دوست ندارد: «…وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» (آلعمران: ۵۷) و در آیاتی فراوان از پیامبران با عنوان (بندگان صالح) (انبیاء: ۸۶)، (مخلَص) (مریم: ۵۱)، (مصطفین) (ص: ۴۷)، (اخیار) (ص: ۴۸) و با صفات خوب دیگری (مریم: ۱۳) که همه منافی با ظلم است یاد کرده است. آیۀ ۱۹ سورۀ اعراف: «….وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» به ترک اولی و ارتکاب نهی تنزیهی از سوی حضرت آدم اشاره دارد. (۳۸) و طبق روایتی از امام رضا علیهالسلام ، آدم پس از توبه و هبوط به زمین معصوم بوده است (۳۹)، زیرا آیۀ ۳۳ آلعمران به برگزیدگی وی از سوی خداوند اشاره دارد و برگزیدگی نشانۀ عصمت است و در صورت ظالم بودن آدم و معصوم نبودن وی خداوند او را برنمیگزید.
تفسیر ظلم به ارتکاب گناه صغیره نیز با عصمت انبیا سازگار نیست. برخی تفسیری کاملاً مخالف با ظاهر (ظالم لنفسه) ارائه و آن را به زاهد در دنیا تفسیر کرده و گفتهاند: «انسان با ترک لذتهای نفسانی بر نفس خویش ستم میکند و این نشان از معرفت و محبت او دارد.» (۴۰)
۲- مراد از صدر آیه: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا…» پیامبراناند که وارثان کتاباند و تقسیمبندی ذیل آیه: «…فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ…» در ارتباط با ذریۀ پیامبران یا امّت آنان (۴۱) یا امّت اسلام (۴۲) است.
۳- برگزیدگان در آیۀ موردبحث کسانی هستند که در آیۀ ۳۳ آلعمران: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» بهعنوان برگزیده شناسانده شدهاند. (۴۳)
۴- برگزیدگان در آیه، امّت پیامبر اسلاماند، یا به دلیل روایت (العلماء ورثه الانبیاء) تنها عالمان امّتاند یا اینکه صدر آیه: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا…» دربارۀ عالمان است و ذیل آن: «…فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ…» مربوط به سایر امّت اسلام است. (۴۴)
۵- برگزیدگان در آیه، ذرّیۀ پیامبر اسلام، یعنی فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام هستند. (۴۵) که این مطلب در روایاتی مستفیض بیان شده است (۴۶)، از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام نقل شده که آیه ویژه ماست و تنها ما مقصود از آیه هستیم. (۴۷)
از امام رضا علیهالسلام نیز روایت شده که مقصود از «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا…» فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام و از «سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ» امام معصوم و از «مُقْتَصِدٌ» عارف به امام معصوم و از «ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کسی است که امام را نمیشناسد. (۴۸) برخی این تفسیر را به دلیل اینکه ائمه علیهمالسلام سزاوارترین مردم برای متّصف شدن به صفت اصطفاء و به ارث بردن علم انبیا هستند، بهواقع نزدیکتر دانستهاند، زیرا ایشاناند که به حفظ قرآن و بیان حقایق آن متعبّد و به معارف پنهان قرآن و دقایق آن آشنا هستند و همواره با آن ملازماند، چنانکه حدیث متواتر ثقلین که مورد اتفاق عامّه و خاصّه است نیز بیانگر آن است. (۴۹)
از ظاهر آیه و نیز روایات شیعه و سنّی (۵۰) در ارتباط با آن و آیات بعد از آن که مجموعاً بیانگر این است که هر سه گروه حتی گروه «ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» از برگزیدگان، بهشتیان و آمرزیدگاناند روشن میشود که برگزیدگان در آیه، فرزندان فاطمه علیهاالسلام هستند؛ نه همۀ امت و با توجه به اینکه آنان جزء آل ابراهیماند (۵۱) و بر اساس آیات ۳۳-۳۴ سورۀ آلعمران در ضمن گزینش آل ابراهیم برگزیده شدهاند، و معنای آیۀ ۳۲ سورۀ فاطر بهضمیمۀ آیه قبل این است: ای محمّد افزون بر آنکه قرآن را به تو وحی کردیم آن را به ذرّیه تو نیز ارث دادیم؛ همان بندگان ما که به هنگام برگزیدن آل ابراهیم آنان را نیز در ضمن آل ابراهیم برگزیدیم. (۵۲)
در روایتی از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که حضرت به ابواسحاق فرمودند: آیه مذکور تنها دربارۀ ماست، «سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ» علی بن ابیطالب علیهالسلام، حسن علیهالسلام، حسین علیهالسلام و شهید از ماست، «مُقْتَصِدٌ» صائم در نهار و قائم در لیل است و «ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» در اوست آنچه در مردم است و او آمرزیده است. (۵۳) به قرینۀ روایات دیگر مراد از شهید در روایت مذکور، امام معصوم است. (۵۴) از ذیل فرمایش امام (در اوست آنچه در مردم است) معلوم میشود گروه ویژهای مراد آیه است؛ نه همۀ مردم.
……………………………………………………………….
منابع:
۱) التحقیق، مصطفوی، ج ۶، ص ۲۵۹
۲) المفردات، ص ۴۸۸
۳) روح المعانی، ج ۲، ص ۱۴۹
۴) دیوان شمس، مولوی، غزل شماره ۱۰۰۶
۵) کشاف اصطلاحات الفنون، ص ۸۶۹
۶) کشفالمحجوب، ص ۵۰۶
۷) اللمع، ص ۳۷۰
۸) شرح شطحیات، ص ۶۲۴
۹) مشرب الارواح، ص ۱۸۵
۱۰) شرح شطحیات، ص ۴
۱۱) شرح شطحیات، ص ۵۶۴
۱۲) شرح شطحیات، ص ۵۹۱
۱۳) شرح شطحیات، ص ۵۹۷
۱۴) مشرب الارواح، ص ۳۷
۱۵) کشفالمحجوب، ص ۵۰۶
۱۶) مجمعالبیان، ج ۲، ص ۲۷۷
۱۷) التحریر و التنویر، ج ۱۷، ص ۳۴۴
۱۸) التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۱۳، ص ۱۷۶
۱۹) التحریر و التنویر، ج ۱۷، ص ۳۴۴
۲۰) تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۳۱۰
۲۱) التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۷۰
۲۲) الکشاف، ج ۳، ص ۶۱۲
۲۳) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۴-۴۵
۲۴) التحریر و التنویر، ج ۳، ص ۲۴۴
۲۵) التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۲۶، ص ۲۴
۲۶) الجامع الاحکام القرآن، ج ۴، ص ۸۳
۲۷) تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۲۷۸
۲۸) تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۴۰۹
۲۹) تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۳۱۰
۳۰) عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۱ و ۱۷۴ – نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۸۲
۳۱) تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۱۸۸
۳۲) تفسیر موضوعی، ج ۶، ص ۹۰
۳۳) مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۹۳
۳۴) الجامع الاحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۳۴۷
۳۵) مجمعالبیان، ج ۸، ص ۲۴۴ – التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۲۶، ص ۲۴-۲۵
۳۶) التحریر و التنویر، ج ۲۲، ص ۳۱۲
۳۷) عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۹۰
۳۸) تفسیر شبر، ص ۱۷۱
۳۹) نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۲۸
۴۰) الجامع الاحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۳۴۸
۴۱) همان
۴۲) التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۵-۲۶
۴۳) مجمعالبیان، ج ۸، ص ۲۴۴ – المیزان، ج ۱۷، ص ۴۵
۴۴) المیزان، طباطبائی، ج ۱، ص ۴۵
۴۵) المیزان، طباطبائی، ج ۱۷، ص ۴۵
۴۶) المیزان، طباطبائی، ج ۱۷، ص ۴۵
۴۷) روح المعانی، ج ۱۱، ص ۳۶۷
۴۸) الکافی، ج ۱، ص ۲۱۵
۴۹) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۵
۵۰) کشفالاسرار، ج ۸، ص ۱۸۶-۱۸۷
۵۱) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۵
۵۲) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۵
۵۳) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۹
۵۴) المیزان، ج ۱۷، ص ۴۹