مقام موعظه
۱- اشاراتی به معانی:
واعظ: پند دهنده، نصیحت کننده.
موعظه: پند و اندرز.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ: ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا چیزی میگویید که عمل نمیکنید؟ (صف: ۲)
۲- ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ…: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن… (نحل: ۱۲۵)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام علی علیهالسلام: «امام وظیفهای جز آنچه پروردگارش به دوش او نهاده است، ندارد؛ جدّیت در موعظۀ (مردم) و کوشش در خیرخواهی (راهنمایی).» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۵)
۲- امام علی علیهالسلام: «…دلت را با اندرز زنده بدار و با بیرغبتی به دنیا بمیرانش…» (میزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۱۷۶)
۳- امام علی علیهالسلام: سنن ابی داوود – به نقل از جابر بن سمره: رسول خدا (ص) در روز جمعه موعظۀ خود را به درازا نمیکشاند، بلکه چند جملۀ کوتاه بود. (سنن ابی داوود، ۱/۲۸۹/۱۱۰۷)
۴- امام عسگری علیهالسلام: «هر که برادر دینی خود را پنهانی اندرز دهد او را آراسته است و هر که در برابر دیگران موعظهاش کند او را لکهدار کرده است.» (تحف العقول، ۴۸۹)
۵- امام علی علیهالسلام: «هر که واعظی درونی داشته باشد او را از جانب خداوند نگهبانی است.» (بحار، ۷۸/۶۷/۱۱)
۶- امام علی علیهالسلام: «هر که فهمی از سوی خدای سبحان نداشته باشد موعظۀ هیچ واعظی سودش ندهد.» (غررالحکم، ۸۹۴۵)
۷- امام صادق علیهالسلام: «عالم هرگاه به علمش عمل نکند، پند او از دلها فرو غلتد، آنگونه که باران از روی تختهسنگ فرو میغلتد.» (منیه المرید ۱۴۶ و ۱۸۱)
۸- امام صادق علیهالسلام: «درحالیکه موسی بن عمران یارانش را اندرز میداد ناگاه مردی برخاست و پیراهنش را درید. خداوند عزوجل به او وحی فرمود که: ای موسی! به او بگو پیراهنت را از هم ندر، بلکه دلت را برای من بگشای.» (الکافی ۸/۱۵۱/۱۳۲)
۹- امام صادق علیهالسلام: «مردم را با غیر زبان خود دعوت کنید تا پارسایی و کوشایی در عبادت و نماز و خوبی را از شما ببینند، زیرا اینها خود دعوتکننده است.» (الکافی ۲/۷۸/۱۴)
۱۰- امام علی علیهالسلام: «کسی که به روزگار خوشبین باشد، پندهای زمانه را نفهمیده است.» (غررالحکم ۷۵۴۹)
۴- نکتهها:
* موعظه از وعظ به معنای پند و اندرز، تذکر و یادآوری سخنی که با خیر و خوبی همراه باشد و موجب رقت و نرمی دل شود و نیز به معنای واداشتن به کاری آمده است که با بیم دادن همراه باشد، بهعبارتدیگر هرگونه اندرزی که در مخاطب اثر بگذارد و او را از بدیها بترساند یا قلب او را متوجه نیکیها گرداند، وعظ و موعظه نامیده میشود.
* موعظه یکی از اسماء و صفات قرآن است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ: ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است.» (یونس: ۵۷) در این آیه و آیات ۳۸ آلعمران، ۳۴ سورۀ نور و ۱۲۰ سورۀ هود لفظ موعظه به کار رفته است.
قرآن، نصیحت و پندی است برای انسان و او را از سرکشی و طغیان و تمرّد و عصیان بازمیدارد و بهسوی خدا و پذیرش حق مایل میسازد و مانند طبیب است که بیمار را از آنچه برایش مضر است نهی میکند و هرچه را که برایش شفابخش است تجویز میکند و همین ویژگی سبب نامگذاری قرآن به موعظه است.
* وعظ از مقامات مقربان است. مقام وعظ نزدیک مقام سخن گفتن با اذن است و چیزی بالاتر از آن، زیرا که وعظ اظهار به چیزی است که در اختصاص اوست برای عموم از عامۀ خلق، و دعوتشان بهسوی خدای تعالی، و هماهنگی با خلق است به اینکه برای ایشان چیزی را بگوید که موافق خاطر آنها است. این مقام بزرگان اصفیا است که برای خدا و در راه خدا جفای خلق را تحمل میکنند؛ و آن برای اهل تلوین دشوار است، چه آنکه مقربان حق فرود میآیند از مراتب بالای خود در حقایق، به آنچه لایق فهم انسان باشد و این جز برای کسی که او را مقام تمکین باشد جایز نیست. وعظ، میوۀ نورس باغهای غیب است که به آن دلهای خلق انس مییابد.
خدای تعالی به حبیب خود (پیامبر (ص)) فرمود: «پس به آنها تذکر و پند ده که یاد کرد و پند، مؤمنان را سود دارد.» (ذاریات: ۵۵) (۱)
* چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی (حافظ)
* وعظ چیست از کوه چشمه زادنست
گفتنت وصفیت آن دادنست (۲)
* انسان همواره نیازمند پند و اندرز است، زیرا فضای زندگی دنیوی بهگونهای است که آدمی را سرگرم خویش میکند و از هدف و مقصد غافل میسازد. خداوند دو ابزار مهم هدایتی که عبارتاند از: همان عقل و فطرت آدمی که در جان اوست و به سبب وجه الله بودنش، وجدان بیدار آدمی است و آن دیگر نیز گوش سپردن به پیام پیامبران و پنددهندگان است را قرار داده است.
خداوند در آیۀ ۱۰ سورۀ ملک گزارشی از سخنان دوزخیان بیان میکند، که میگویند: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ: اهل دوزخ گویند: اگر میشنیدیم یا خرد میورزیدیم جزو یاران دوزخ نبودیم.
* در حقیقت انسان دو ابزار اساسی برای هدایت را در اختیار دارد که سمع و عقل است. از آنجایی که انسان پیش از بلوغ عقلی و بهکارگیری آن، نیازمند دانش و اطلاعاتی از حقیقت است، به گوش توجه داده و آن را مقدم داشته است. گوش مهمترین دریچه بهسوی حقایق است، از این روست که دربارۀ منابع و ابزارهای شناختی، در قرآن همواره سمع بر عین مقدم شده و گوش بر چشم برتری داده شده است. بسیاری از اطلاعات و دانشهای انسانی شنیدنی نه دیدنی است. بنابراین درصد بالایی از اطلاعات و دانشها نیز مرتبط با گوش و شنیدن است.
* بسیاری از مردم، خرد و عقل دارند ولی آن را به کار نمیگیرند، و عقل زمانی ارزش مییابد که به کار گرفته شود و انسان خردورزی کند و از اینجا میتوان به ارزش شنیدن موعظهها پی برد.
* امام جوادالائمه علیهالسلام در عبارتی به نقش مهم دو موعظهگر درون و بیرون اشاره میکند و میفرماید: «مؤمن نیاز دارد به توفیقی از طرف خداوند و به پندگویی از طرف خودش و به پذیرش از کسی که او را نصیحت میکند.» (۳)
* امام صادق علیهالسلام: «کسی که از قلب خویش واعظی و از نفس خویش بازدارندهای نداشته باشد و همچنین در کنار خود ارشادکننده و راهنمایی نداشته باشد دشمن خود را بر خویش مسلط ساخته است.» (۴)
* بسیاری از کسانی که به هلاکت میافتند کسانیاند که یا عقل خود را به کار نمیگیرند و یا دوستان ناباب گرفته و به پند و اندرز نصیحتگران توجهی نمیکنند درحالیکه نصیحتگران به حکم ولایت ایمانی که خداوند در آیات امر به معروف و نهی از منکر برای آنان اثبات کرده است، جز صلاح و خیر و سعادت شخص را نمیخواهند و هر کسی ناظر و مسئول دیگری است و همین مسئولیت برادری ایمانی موجب میشود تا شخص بیآنکه مزد و اجری بخواهد در مقام پند مینشیند و راهنمایی و موعظه میکند.
* هر کسی در هر مقام و موقعیتی نیازمند نصیحت است. حتی از پیامبر (ص) روایت شده که به ابوذر میفرمود: عظنی یا اباذر! ای ابوذر مرا موعظه کن. (از جهت آموزش دیگران)، زیرا موعظه به معنای یادآوری است و آن حضرت (ص) اینگونه یاران خویش را تربیت میکرد تا موعظهپذیر و موعظهخواه از دیگران باشند.
* در محضر رسول خدا (ص) از دو مسلمان ذکر فضیلت کردند، یکی را از نظر کثرت عبادت و روزهداری تمجید و تعریف کردند و یکی را از نظر کثرت وعظ و اندرز؛ پرسیدند کدامیک از این دو بر دیگری امتیاز دارند. حضرت فرمود: فضیلت و امتیاز و برتری آن واعظ بر آن عابد همانند برتری من است بر سایر مردم. (۵)
* از پیامبر (ص) روایت است که فرمود: «بهترین و شایستهترین هدایا پند و اندرز است.» (۶)
* واعظ باید در ترسانیدن یا امیدوار ساختن مردم، میانهروی را مراعات کند و مردم را به یأس یا غرور در انجام گناه مبتلا نسازد. چیزهایی را که شنونده در غلو افتد یا اعتقاد او به انبیاء و گذشتگان سست میشود نگوید؛ از بردن آبروی اشخاص به ویژه خواص و غیبت گذشتگان، افترا به پیامبران، اوصیا و دانشمندان بپرهیزد.
* زینهار که با سختگیری بر مردم، وادار کردن آنان به پذیرش چیزهایی که ظرفیت آن را ندارند، مردم را به خیر، شریعت، عبادت انبیاء، علم و عالم بدبین نسازد. از شرّ بدیها با نقل داستانهای فاسقان و بدکاران پرهیز کند.
* حیلههای شرعی که بایسته نیست، بر مردم نیاموزد، از او گفتار یا رفتار زشت سر نزند؛ که شنیده شده واعظی بر منبر، (عمل استبراء) را بهگونهای زننده به مردم تعلیم داده است، واعظی دیگر گناهان را بر منبر با الفاظ رکیک و زننده فحش می داده است و…
* بر واعظ است که نخست به موعظۀ خود پردازد، آنگاه با رفق و مدارا و حکیمانه مردم را موعظه کند، حالات شنوندگان را مراعات سازد. اگر شنوندۀ ویژهای ندارد، جانب ترس را در موعظهاش بیشتر آرد و اگر شنوندهای دارد که انذار و ترساندن او را مأیوس میکند یا حالت دیگر در او پدید میآورد، مراعات حال آن شنونده را بنماید. گفتهاند: حضرت زکریا علیهالسلام به هنگام حضور حضرت یحیی علیهالسلام در مجلس وعظ او، نامی از آتش، عذاب و جهنم به میان نمیآورد.
* همچنین اگر شنوندۀ هتاکی حضور داشته باشد، از امید و عفو سخن گفتن او را بر نافرمانی خداوند جرئت میدهد و به هلاکت افکند. واعظ، با شنوندگان خود باید حالت پدری حکیم را داشته باشد؛ آنچه را بر آنان سودمند است دریغ ندارد و آنچه را زیانآور است دفع کند.
* بدان سودمندترین و مؤثرترین موعظه آن است که با عمل همراه باشد. لقلقۀ زبان نباشد، چهبسا فاصلۀ بین گفتار و رفتار واعظ، مردم را بر انجام گناهان جرئت داده و آنان را به علما و انبیاء بدبین ساخته و از دین خارج کند.
* از بیان امور غریبی که با عقل عرفی مردم سازگار نیست بپرهیزد. مثلاً ثوابهای زیادی را که در روایات بر یک کار کوچک آمده است مجرد و بدون توضیح نگوید، بلکه به همراه آن قدرت خدا و فلسفۀ این مقدار ثواب بر این عمل را نیز بیان کند تا عقل به انکار روایات نپرداخته و وعظ او مؤثر افتد. به ویژه در دورانی که ملحدین با القای شکوک و شبههها و ایرادها در پی بیرون کردن مسلمانها از دینشان میباشد؛ یعنی بهگونهای گوید که عقل آن را بپذیرد و آنچه را که سبب از بین رفتن استبعاد عقلی میشود با آن همراه کند.
* بر واعظ است که شنوندگان را بیمارانی برخوردار از مرضهای گوناگون، خود را طبیبی معالج؛ گفتار، مطالب و مواعظ را داروها و معجونهایی که با آن بیماران را معالجه میکند به شمار آرد. باید احتیاط و مراقبت او از طبیبی که مریض صعبالعلاج را معالجه میکند، بیشتر و دقیقتر باشد؛ چون امور روحانی والاتر و دقیقتر است، و خطر آن دائمی و تباهی آن بزرگتر است. بر واعظ است که برای انجام این امور مهم، خود و کارهایش را به امامان معصوم علیهالسلام واگذار کند.
* در ابتدای کلام با بسمالله آغاز کند و بعد از آن سپاسی کوتاه از خداوند گفته و با پناه بردن از شر شیطان و هوای نفس به پروردگار، موعظه را آغاز کند و سعی کند خود را از اشتباهات حفظ کند. بهیقین خداوند او را نگه میدارد و گفتار و مواعظ او را سودمند، مؤثر، نور و حکمت قرار دهد.
* هدف او از موعظه باید استواری عقیدۀ شنوندگان در دین، ایجاد عشق خداوند و پیامبر و اولیاء علیهمالسلام در دلها باشد و در این راستا نعمتهای بیپایان الهی را برشمارد، و فرمان او را خطیر و عظیم جلوه دهد و شدت خشم و سختی عقاب او را به یادها آرد.
* واعظ باید حالات اهل مراقبت، خوفی که آنان از خداوند داشتند، عبادتها و مراقبتهای آنان، عشق و شوق آنها به دیدار خدا، لطف پروردگار به آنها، کرامتها و عطاهایی که خداوند به آنها داده است بر شنوندگان بشمارد.
* در لابهلای سخنان خود برخی از معارف بلند و استوار را با نرمی و بیان ساده در قالب الفاظی مأنوس با زبان آنان و با استناد به باورهای آنان همانند انبیاء (ص) بازگوید. (۷)
* مبلّغ و واعظ حقیقی آن کسی است که کلامش را از گوش ظاهری شنوندگان عبور داده و به گوش قلب آنان برساند؛ که در اصل باید قلب آنان بیدار شود و به گوش ظاهری اکتفا نکند و این از نَفَسِ پاک صاحبنفسان و اولیاء الهی و خوبان خدا برمیآید.
* موعظه کننده باید بتواند هم عواطف مخاطبین را تحریک کند و هم بر معلومات آنان افزوده و آنها را هدایت و راه درست را از نادرست و کج تمییز دهد.
* بعضی از موعظه کنندگان به مانند پزشکان عمومی میباشند و تخصصی در رشتۀ خاصی ندارند، درحالیکه اولیاء الهی متخصص علم اخلاق و عرفان بوده و قادر به تحول و معنویت در افراد شده و وعظ آنها با در نظر گرفتن فاکتورهای بسیار و مصلحتهایی و بهصورت دقیق صورت میگیرد.
* موعظه باید عوام فهم و خواص پذیر باشد تا دارای جاذبیت بوده و باعث موعظه گریزی مردم نشود.
* نخست موعظه پیر می فروش این است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
* در حقیقت کسی میتواند موعظهگر خوبی باشد که عیوب و صفات ناپسند خود را با همت عالی و عنایات الهی از خود سلب کرده و از امراض نفسانی و علل روحانی و لذات جسمانی رهیده باشد. در این موقع صلاحیت برای موعظه کردن پیدا میکند.
* نیّت واعظ از پند و وعظش، سُمعه و شهرت و ریا نباشد و جهت دیگر نفسانی و غیر الهی نداشته باشد.
* از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام مروی است که: وقتی حضرت عیسی علیهالسلام در میان بنیاسرائیل ایستادند به موعظه کردن و فرمودند: ای بنیاسرائیل! بیان مکنید از برای نادانان حکمت را که ستم به حکمت کرده خواهید بود. و باز مدارید حکمت را از کسانی که اهلیت آن داشته باشند که ستم به ایشان کرده خواهید بود. (۸)
* موعظه بر توبهکاران، جوانان و پاکان زودتر اثر میگذارد و اشتغال به وعظ کسی که از موعظه بینیاز میباشد تضییع اوقات است.
* در مواقعی که واعظ برای جمعیتی خواهد که سخن بگوید و باطن حال آنان را نمیداند، باید به چیزی آنها را موعظه کند که عموم مردم یا اکثراً آنها بدان نیاز دارند؛ و علوم شرعی بهمنزلۀ غذا و دارو میباشند، غذا برای همۀ مردم و دارو برای بیماران است.
* عاشق اگر به عشق دهد دل میسر است
عاشق ولی به موعظه عاقل نمیشود (۹)
* باید مجالست کرد و متّعظ شد از کسی که سیما و لقاء او، شخص را به یاد حقتعالی آرد و این نحو از موعظه را موعظۀ فعلی نامند و اقوی از موعظۀ قولی است در اثر؛ و تفاوت فعل و قول، مثل تفاوت دیدن و شنیدن است.
* از سفارشات دین مبین اسلام، آن زنانی که از مخالفت و تمکین نکردن آنها میترسید در مرتبۀ اول آنها را موعظه کنید اگر نپذیرفتند از آنها در رختخواب دوری کرده و اگر فایده نبخشید آنها را بزنید پس اگر اطاعت کردند دیگر هیچگونه حق ستم بر آنها ندارید.
* لکن در تأثیرگذاری موعظه باید گفت، قابلیت هم شرط است و چهبسا افرادی که، با موعظۀ اولیاء الهی هم، تغییری در آنها ایجاد نشود؛ چراکه فطرت طیبه و غریزۀ انسانی آنها بهواسطۀ شرارتها و عادات رذیله تغییر پیدا کرده است و تأثیر موعظه در آنها محال شده است.
* موعظه و اندرز، بیشتر جنبۀ عاطفی دارد و با تعلیم و اقامۀ برهان تفاوت دارد و هرچند موعظه غالباً خطابی القا میشود و از براهین عقلیه استفاده نمیشود، لیکن اثر آن بیشتر از استدلالهای عقلی است.
* ممکن است کسی از تعلیم دیگران بینیاز باشد اما هیچ کس نیست که از موعظه بینیاز باشد، حتی دانشمندان و افراد صالح نیز گاه به موعظه نیازمند میشوند.
* بهترین موعظه آن است که گفتار با صدق و فعلش با اخلاص باشد و خود شخص از خواب غفلت بیدار باشد.
……………………………………………………………
منابع:
۱) مشرب الارواح، ص ۱۹۲
۲) مصیبتنامه عطار، ص ۴۵
۳) تحف العقول، ص ۴۸۰
۴) من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۲
۵) ارشاد القلوب، دیلمی، ص ۱۷
۶) ابواب الجنان، ص ۸
۷) کتاب چهل نامه عرفانی، آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
۸) الکافی، ۱/۴۳، ح ۷، امالی صدوق، ص ۵۰۶، ح ۱۴
۹) دیوان فیض کاشانی، ج ۲، ص ۶۹۵