مقام اهل

۱- اشاراتی به معانی:

اهل: خانواده، مردمی که در یک جا ساکن باشند، شایسته، نجیب، اصیل، آن‌که در جایی زاده شده، خواستار، وابسته یا معتاد به چیزی، آنکه دارندۀ خصوصیّتی است، خاندان، پیروان، امّت، مردم، مالک، زن.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- وَمٰا يَذْكُرُونَ إِلّٰا أَن يَشٰاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ: یاد نکنند و پند نگیرند مگر آنکه خداوند بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است. (مدثر: ۵۶)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «بپرهیزید از تفرقه که جدای از اهل ایمان نصیب شیطان گردد، چنان‌که گوسفند جدا گرفتار گرگ شود.» (غررالحکم، ترجمۀ انصاری، ص ۲۰۰)

۲- امام علی علیه‌السلام: «به‌راستی‌که اهل بهشت هر مؤمن نرم‌خوی نیالوده است.» (همان، ص ۲۵۲)

۳- امام علی علیه‌السلام: «بدانید که ما اهل‌بیت (پیامبر صلّی‌الله علیه و آله) درهای حکمت و معرفت و روشنی‌های تاریکی‌ها و نور ملّت‌ها هستیم.» (همان، ص ۲۰۵)

۴- امام علی علیه‌السلام: روش و راه ما (اهل‌بیت پیامبر صلّی‌الله علیه و آله) رشد و هدایت است. (همان، ص ۴۹۱)

۵- امام علی علیه‌السلام: «از حق و مردم آن لغزش نیابید، زیرا هر که دیگری را بر ما اهل‌بیت پیامبر برگزیند هلاک گردد و دنیا و آخرت از دستش برود.» (همان، ص ۶۲۹)

۶- امام علی علیه‌السلام: «هر که دوستدار ما اهل‌بیت است، برای گرفتاری‌ها تن‌پوشی سخت به پیکر پوشد.» (همان، ص ۷۸۰)

۷- امام علی علیه‌السلام: «و با اهل حق همراه باش و (عمل) آنان را انجام ده از آن‌ها خواهی بود.» (همان، ص ۲۱۰)

۸- امام علی علیه‌السلام: «اهل قرآن مردان خدا و برگزیدگان اویند.» (همان، ص ۸۸)

۹- امام علی علیه‌السلام: «برای اهل فهم و دانش سخن‌ها زیر و رو شود.» (همان، ص ۶۷۸)

۱۰- امام علی علیه‌السلام: «اهل ذکر مردان خدا و برگزیدگان اویند.» (همان، ص ۸۹)

۴- نکته‌ها:

* در عرفان کلمۀ اهل به تنهایی موضوعی خاص نیست و اگر با کلمۀ دیگری همراه شود موضوعیت پیدا می‌کند.

* اهل سلوک: کسانی که برای رسیدن به مدارج عالی در راه وصول به حق‌تعالی طی طریق می‌کنند و تا مرحلۀ فنا و بقاء ریاضت می‌کشند. (۱)

* در واقع کسانی که در راه رسیدن به خدای متعال شیوۀ کاری و رفتاری آن‌ها در چهارچوب ذکر و فکر و ریاضت است.

* اهل ذکر: کسی که شیوه‌اش ذکر گفتن است.

* اهل بصر: اولیای خدا و سالکان صافی‌ضمیرند که حقیقت اشیاء را به چشم دل می‌بینند.

آنان که به بصیرت قلبی توجّه دارند و کنایه از عارفان و صاحب‌دلان است.

* اهل رجاء: کسانی که حسن ظن زیادی دارند و صفت توکّل را دارا بوده و از محبّت در قلبشان، چهره بشاش‌تری دارند. (۲)

* اهل نظر: مردم با بصیرت و فراست را گویند. به اهل نظر، صاحب‌نظر یا ارباب نظر نیز می‌گویند.

تلقین درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرّر نمی‌کنم (حافظ)

* اهل شهود: سالکانی که صاحب کشف و شهود باشند و شامل اصحاب مراقبه و ارباب مشاهده‌اند.

* اهل معنا: سالکانی را گویند که در مقابل اهل صورت و اهل ظاهرند که پیرو صورت و ظاهر آداب شریعت‌اند.

* اهل حقیقت:

به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است (وحدت کرمانشاهی)

اهل حقیقت، فقرای الی الله هستند و چون فقیرند، دائم به روی غنی مطلق (و محبوب) مشغول‌اند.

* چون طالب اسرار و حقایق است و می‌خواهد گمشدۀ خود را بیابد، به بی‌قراری می‌افتد و اندوه و غمش بیشتر است:

هر که او بیدارتر، پردردتر
هر که او آگاه‌تر، رخ زردتر

* چون وادی رسیدن به محبوب حقیقی به عشق و عاشقی ارتباط دارد، رنگش طبق گفتۀ مولانا (در مواردی) زرد است. در‌‌‌‌‌‌‌ واقع بیدارتر و آگاه‌تر به مقام منزلت محبوب است. (۳)

* اهل طریقت: سالکانی که مقابل شریعت‌اند. به اهل طریقت، «اهل باطن» نیز می‌گویند.

* اهل‌دل: سالکانی که با دل سر و کار دارند، در مقابل اصحاب عقل که به عقل متکی هستند آنان که در باطن و درون خود را به نور حق منوّر کرده‌اند:

دیده‌ها بسته ببیند دوست را
چون مشبک کرده باشد پوست را (مثنوی)

به اهل‌دل «اهل خاطره» نیز می‌گویند.

این بداند کآنکه اهل خاطرست
غایب آفاق او را حاضرست (مثنوی)

* اهل مجاز: صورت‌گرایان، اهل ظاهر و دنیاپرستان هستند. آن‌ها که سایه را با واقعیت اشتباه می‌گیرند. (مثنوی)

* اهل غرّه: جماعت ناآزموده و غافل را گویند. وقتی علم مکنونی را علمای بالله نقل می‌کنند، منکر آن شوند و به خاطر افق فکری پایینی که دارند، آن را درک نمی‌کنند و نمی‌فهمند. (۴)

* هر کسی یا گروهی به مقامی از مقامات الهی مانند صبر، مقام رضا، مقام توکّل، یقین، تفویض، مشاهده، مکاشفه، معاینه و… که برسد به او اهل آن گویند.

و در جنبۀ منفی آن، هر که جزو گروه‌های فریفته مثل کافران، گناهکاران مؤمن، اهل علم بدون عمل و یا مغرور و وعّاظان گمراه و اهل عبادت و عملان مغرور و غیر مخلص و توانگران و مال‌داران بخیل و یا ریاکار و… باشد هم به او اهل آن گویند که در اینجا بحث ما در جنبۀ مثبت آن است.

* برای آنکه ما با تمام خوبان و روحیات و صفات آنان آشنا شویم به کتب مقامات معنوی و اخلاقی باید مراجعه کرد تا با اهل آن آشنا شویم.

* و اهل در قرآن، در بعضی جا به معنای اهالی و ساکنان آنجا را می‌دهد مانند آیۀ ۶۷ سورۀ حجر: وَجٰاءَ أَهْلُ الْمَديٖنَةِ يَسْتَبْشِرُونَ. (حجر: ۶۷)

در جای دیگر به معنای افراد به کار رفته که به معنای بستگی نسبی و خانوادگی است مانند: …فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا… (طه: ۱۰)

و به معنای هم‌بستگی فکری و رفتاری، پیروان، همراهان نیز آمده است مانند: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا؛ وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ…» (مریم: ۵۵-۵۴)

و همچنین به معنای صاحب اصلی و اهلیت داشتن و استحقاق نیز به کار رفته است مانند: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمٰانٰاتِ إِلَىٰ أَهْلِهٰا…» (نساء: ۵۸)

با تأمّل در موارد فوق می‌توان نتیجه گرفت لغت اهل وقتی برای افراد به کار می‌رود از آنجا که هر فرد در مکان‌های مختلف نقش‌ها و وظایف متفاوتی دارد، اهل او هم متفاوت‌اند. هم چنان‌که منسوبین و نزدیکان ما در محل کار با منسوبین و نزدیکان ما در خانه متفاوت است، در قرآن هم هر جا موضوع بحث، رسالت پیامبران و امور مربوط به انذار و تبشیر و هدایت است، اهل در مفهوم پیروان و هم‌فکران است اما آنجا که صحبت از داستان زندگی پیامبران و تحوّلات شخصی آن‌هاست، اهل در معنای بستگان نسبی است و احتمالاً این سوءتفاهم نوح هم که پسرش را جزو اهلش می‌دانسته «وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي… : نوح به پروردگارش عرض کرد: پروردگارا پسرم از خاندان من است… (هود: ۴۵)» ناشی از همین عدم تفکیک بین جایگاه پدری و پیامبری نوح بوده است. «قٰالَ يٰا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صٰالِحٍ… : فرمود: ای نوح او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالحی است (فرد ناشایسته‌ای است)» و او اهل را، خانوادۀ خود محسوب می‌کرده است.

* کلمۀ اهل‌بیت در قرآن در سه آیه آمده است. (قصص: ۱۲، هود: ۷۳، احزاب: ۳۳) علماء اهل تسنن با توجّه به معنای لغوی «اهل‌بیت» آیه را به خانواده و همسران پیامبر تفسیر می‌کنند. (۵) اما در پاسخ باید گفت که درست است در کتب لغت، کلمۀ اهل‌بیت به معنای اهل خانواده (اعم از پدر و مادر و فرزندان و…) و خاندان آمده است اما سیاق آیۀ تطهیر «…إِنَّمَا يُريٖدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيٖرًا: …به‌راستی‌که خدا، می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت بزداید و کاملاً پاک و پیراسته‌تان نماید.» (احزاب: ۳۳) نشان می‌دهد که «اهل‌بیت» در این آیه افراد خاص از خانواده هستند و شامل همسران پیامبر صلی‌الله علیه و آله نمی‌شود (حرف «إنَّ» که در پی آن مای حصر در آیۀ تطهیر آمده و دلالت دارد که طهارت منحصر در اهل‌بیت است و لام تأکید که بر سر «یُذْهِبَ» آمده تا از ازالۀ کامل تمام گناهان و معاصی از اهل‌بیت پرده بردارد و جملۀ «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيٖرًا» که در آخر آیه آمده تا بفهماند برای اهل‌بیت، کامل و به دور از هرگونه شائبه و شبهه است و لفظ «رِجْس» هم شامل پلیدی محسوس و ظاهری می‌شود و هم شامل آلودگی معنوی و نامحسوس؛ شکی نیست که مقصود رجس در آیۀ تطهیر که با الف و لام نیز آمده، شامل تمام گناهان می‌شود). چون اگر شامل آن‌ها می‌شد لازم بود ضمیر «عَنْکُم» که مذکّر است به «عَنْکُنَّ» تبدیل شود. علاوه بر آن روایات که تبیین‌کنندۀ مجهولات و تأویل کنندۀ متشابهات قرآن هستند استفاده می‌شود؛ و روایات به‌وضوح، مصداق اهل‌بیت در این آیه را بیان می‌کند. طبری در تفسیر خود هفده حدیث و سیوطی در الدرّالمنثور چهارده حدیث نقل کرده‌اند که سند همۀ آن‌ها به صحابه و تابعین (مانند ابوسعید خدری، انس بن مالک، عایشه، ابن عبّاس و…) منتهی می‌گردد. بر طبق این احادیث، پیغمبر صلی‌الله علیه و آله کساء یا عباء بر سر پنج‌تن (پیامبر، علی، فاطمه، حسن، حسین علیهم‌السلام) افکند و ام سلمه که قصد ورود به آن را داشت، منع نمود و این جمله را فرمود: «خدایا اینان اهل‌بیت من می‌باشند، پروردگارا! پلیدی را از آن‌ها دور ساز.»

و آیات زیادی در شأن و منزلت اهل‌بیت نازل شده است تا جایی که ابن عبّاس روایت کرده که دربارۀ علی علیه‌السلام به‌تنهایی، سیصد آیه نازل شده است. (۶) و برخی دیگر گفته‌اند: که ربع آیات قرآن در مورد اهل‌بیت می‌باشند. (۷) و از باب نمونه آیۀ مودّت، آیۀ مباهله، آیۀ کلمات و… در شأن اهل‌بیت آمده است.

* غرض این‌که بالاترین اهل در آنچه گفته شده، اهل‌بیت عصمت و طهارت هستند.

* واژۀ اهل‌بیت در احادیث نبوی چهار کاربرد مختلف دارد: کاربرد اعم، آن‌کسانی را که هیچ‌گونه پیوند خویشاوندی نسبی یا سببی با پیامبر ندارند، شامل می‌شود. آنان مسلمانانی‌اند که در پیروی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله صادق و ثابت‌قدم‌اند؛ چنانکه پیامبر صلی‌الله علیه و آله سلمان فارسی و ابوذر غفاری را از اهل‌بیت شمرده‌اند.

کاربرد عام اهل‌بیت همۀ خویشاوندان نسبی پیامبر صلی‌الله علیه و آله را در برمی‌گیرد. کسانی که صدقۀ واجب (زکات) بر آنان حرام شده است و در حدیث دیگری، تعبیر اهل‌بیت در خصوص عبّاس عموی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و فرزندان او به کار رفته است.

کاربرد خاص اهل‌بیت مربوط به همسران پیامبر صلی‌الله علیه و آله است که بیت در اینجا، بیت سکنی (محل سکونت) است نه بیت نسب یا نبوت.

کاربرد اخص اهل‌بیت به گروهی از خاندان پیامبر صلی‌الله علیه و آله اختصاص دارد که از ویژگی عصمت برخوردارند که همان اصحاب کساء (علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام) است؛ و در احادیثی مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آن‌ها که بر وجود اهل‌البیت در همۀ زمان‌ها دلالت دارد. علاوه بر اصحاب کساء امامان معصوم از دودمان امام حسین علیه‌السلام می‌باشد.

* از بین تمام اهل مقامات الهی، آن‌کسانی به اهل‌بیت نزدیک‌تر باشند از لحاظ روحی، آن‌ها از دیگران برتر هستند.

* بالاترین و والاترین مرتبه و مرحله از اهلیت قرآن کریم، اختصاص به اهل‌بیت معصومین علیهم‌السلام دارد؛ و اهلیت قرآن پس از اهل‌بیت علیهم‌السلام به کسانی می‌پردازد که از انس و الفت و فهم معانی عمیق قرآن کریم، بهرۀ بیشتری داشته باشند و مخصوصاً با به کار بستن دقیق مفاهیم قرآنی از جلا و صفای روحی و نفسانی خوبی برخوردار باشند.

و در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده که اهل قرآن را کسانی معرفی می‌کند که خدا علم (به محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ و…) قرآن کریم را به آنان مرحمت فرموده است. (۸)

پس گرچه مسلمین همه اهل قرآن‌اند، اما کسانی که دارای علوم قرآنی و عامل به دستورات آن هستند از مرتبۀ والاتری از اهلیت قرآن کریم را دارا می‌باشند.

مقام اهل قرآن به‌قدری بالاست که در روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمده: «اهل قرآن در اعلا درجۀ انسانیت می‌باشند، از همگان برترند مگر انبیاء و مرسلین، پس کسی حق ندارد آن‌ها را کوچک بشمارد و حقوقشان را ضایع کند، چراکه آنان نزد خداوند عزیز جبّار دارای مقامی والا می‌باشند.» (۹)

* و بین انسان‌های باتقوا و اهل ایمان، ابتدا اهل‌بیت و معصومین علیهم‌السلام و بعد انبیاء (که بعضی بر بعضی برتری دارند) و بعد مؤمنین هستند.

* اهلیت داشتن در فقه برای جنین، به این معناست که وصیت شدن مالی برایش در رحم اهلیت دارد و انسان بالغ عاقل در صورت رشید بودن (داشتن توانایی مصرف کردن مال به شیوۀ عقلایی) (رشد)، برای تمامی تصرّفات مالی و غیرمالی مستقلاً اهلیت دارد و بالغ عادل در صورت عادل بودن، برای گواهی دادن، امام جماعت و ولایت در امور حسبیه و در صورت مجتهد بودن برای قضاوت، مرجعیت تقلید و ولایت بر ایتام، دیوانگان، غایبان و دیگر اموری که مربوط به مجتهد است اهلیّت دارد، هم‌چنین پدر یا جدّ پدری برای ولایت بر فرزندان نابالغ خود اهلیّت دارد.

………………………………………………………………………………………………….
منابع:

۱) فرهنگ نوربخش

۲) گلستان کشمیری

۳) هزار و یک تحفه

۴) شرح گلستان کشمیری

۵) تفسیر الدر المنثور، سیوطی، ج ۶، ص ۶۰۳

۶) الصواعق المحرقه، حیثمی، ج ۲، ص ۳۷۳

۷) المراجعات، شرف‌الدین موسوی، ص ۱۳۱

۸) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۱۴

۹) بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۱۸۰

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.