وبلاگ

مقام ایثار

1. اشاراتی به معانی

ایثار به معنای برگزیدن، اختیار کردن، بدل کردن، دیگری را بر خود برتری دادن، سود و قوت و جان خود را به دیگری بخشیدن و فدا کردن

2. اشاراتی از قرآن

1- … و یؤثِرون علی أنفسهم و لَو کانَ بِهم خَصاصَة: و (آنان را، مهاجران را، اهل مکه که همراه پیامبر به مدینه آمده بودند را) بر خویش برمی‌گزینند (در خوردن و ‍…) هرچند خود نیازمند باشند. (حشر:9)

2- بل تؤثِرون الحیوة الدّنیا و الاخرة خیرٌ و أبقی: بلکه شما زندگی این جهان را بر می‌گزینید با این که جهان واپسین، بهتر و پایدارتر است. (اعلی:17-16)

3- قالوا تالله لَقَد آثَرکَ الله علینا: (برادران یوسف) گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است. (یوسف:91)

4- فَامَّا من طَغی و اثَرَ الحیوة الدّنیا فَانَّ الجَحیمَ هی المأوی: اما آنکه سرکشی کرده و زندگی این جهان را برگزیده تنها دوزخ جایگاه اوست. (نازعات:39-37)

3. اشاراتی از احادیث

1- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «بهترین مردم کسی است که در تنگ‌دستی‌اش، ایثارگر شکیبا باشد.» (غررالحکم ح 518)

2- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «در آنچه بخل می‌ورزید، با شکیبایی ایثار کنید.» (تحف العقول ص 224)

3- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «ایثار بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است.» (غررالحکم، ح 1705)

4- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «برادر راستین تو، کسی است که با جانش تو را پاس بدارد و تو را بر مال و زن و فرزندان خویش برگزیند و مقدم بدارد.» (غررالحکم، ح 2014)

5- پیامبر صلی‌الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «ای علی! چون روز قیامت شود منادی‌ای در میان عرش ندا سر می‌دهد: کجایند دوستداران علی و کسی که دوستش می‌دارد؟ کجایند ایثارگران؟ کجایند … آسوده‌خاطر باشید و شادمان، شما و همسرانتان شادمانه به بهشت درآیید.» (تفسیر فرات کوفی ص 408)

6- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اهل یقین و مخلصان و ایثارگران از مردان اعراف می‌باشند.» (جایگاهی بلند بین بهشت و دوزخ است که اهل‌بیت همه را می‌بینند و ایثارگران از آن جایگاه بهره دارند.) (غررالحکم ح 1975)

7- حضرت موسی علیه‌السلام گفت: خداوندا! درجات محمّد و امّت او را به من بنمایان. فرمود: «تو تاب دیدن آن‌ها را نداری فقط یک منزلت بزرگ و باشکوه او را به تو می‌نمایانم که به واسطه همان، او را بر تو و بر تمام آفریدگانم برتری دادم.»

پس خداوند پرده‌ای برداشت و موسی منزلتی را دید که از پرتوهای آن و قربش به خداوند، نزدیک بود قالب تهی کند.

عرض کرد: به چه چیز او را به این کرامت رساندی؟ فرمود: «به خصلت ایثار است ای موسی. هیچ‌یک از ایشان نیست که دمی از عمر خویش به این خصلت عمل کرده باشد مگر آن‌که از حساب‌رسی او شرم کنم و در بهشت خود هر جا که او بخواهد جایش دهم.» (تنبیه الخواطر 1/ 173)

8- امام صادق علیه‌السلام: فاطمه (س) به علی علیه‌السلام گفت: نزد پدرم برو از او چیزی برای ما درخواست کن… علی علیه‌السلام از نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله خارج شد. در راه به مقداد برخورد و مقداد حاجتش را گفت: علی علیه‌السلام دینار را به او داد و سپس به مسجد رفت و خوابید.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله منتظر بود، پس آمد درون مسجد و او را بیدار کرد و فرمود: چه کردی‌ای علی؟ او قضیه پول دادن به مقداد را عنوان کرد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: جبرئیل این را به من خبر داد و خداوند این آیه را درباره تو فرستاد: «بر خویشتن مقدم می‌دارند هرچند خودشان نیازمند باشند و آن‌ها که از آزمندی نفس خویش مصون بمانند آنان همان رستگاران‌اند.» (تأویل الآیات الطاهره 2/ 679)

4. نکته‌ها

* ایثار، مقدّم داشتن و تفضیل دادن غیر، بر خود می‌باشد که یا در مسئله مالی است با این‌که خودش احتیاج دارد و یا مسئله جانی است مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام که شب لیله المبیت به جای پیامبر صلی‌الله علیه و آله در فراش ایشان خوابید و جانش را فدای پیامبر کرد.

ضد ایثار، بخل و امساک است که در مذمت آن آیات و روایات بسیاری وارد شده است.

* در ایثار دو مطلب وجود دارد که اگر گاهی با کراهت درونی انجام گیرد، از جهت کیفیت، مرتبه‌اش پائین است. اگر با رغبت و میل انجام گیرد، مصداق سوره حشر آیه 9 (و یؤثرون علی أنفسهم و لَو کانَ بِهم خَصاصة) واقع می‌شود که صرف رضایت حضرت محبوب است نه طلب رضایت خلق.

وقتی این مرحله به حدّ اعلای خود می‌رسد، دیگر صفت ایثار را نمی‌بیند و از رؤیت فعل و غیر، نجات پیدا می‌کند، چه آنکه دارایی و جان، جلوه ملکیت پیدا می‌کند با این‌که عبد، مملوک است و مالکیت مطلق از آن حق‌تعالی است و عبد چیزی نداشته تا از دست داده باشد. مهم‌تر آن‌که دنیا و آخرت و آنچه از نعمت‌هاست برای عارف کامل (در کشف صد درصد برایش واضح است، می‌بیند و می‌یابد) در برابر رضایت و لقاء حضرت حق، چیزی نیست تا دارایی برای او جلوه داشته باشد.

به قول عطار: هرکه جان در باخت با دیدار او **** صد هزاران جان شود ایثار او

و به قول سعدی: تو از سر من و از جان من عزیزتری **** بخیلم اَر نکنم سر فدا و جان ایثار

البته انفاقات و سخاوت‌ها و جودها در ابتدای کار برای همه هست ولی اگر ملکه نفس شود ارزش دارد. چون عارف در مقام تفویض است همه چیز را واگذار کرده است. پس در مقام ایثار، هستی و ملکی ندارد که خود را صاحب آن بداند و بازگو کند که ایثار نسبت به دیگری را من انجام دادم و از مالم دادم.

بلکه آنچه می‌داد از مال حق بوده و آن دست، انتقالی انجام داده و او نقّال است. پس در بخشش به مستمند دریغ نمی‌دارد و رضایت محبوب را در نظر می‌گیرد.

چون ایثار از مکارم اخلاق است لذا در وقت تخصیص اختیار بر غیر، صفات اخلاقی ممدوح همراه مال و جان باید باشد تا مصداق اکمل ایثار تحقق بگیرد.

* انفاق، جود، کرم، سخاوت و مانند این اسماء که دلالت بر بخشش بر غیر می‌کند هیچ‌کدام به ایثار نمی‌رسد چه آنکه با وجود نیازمندی با رضایت کامل می‌بخشد. آن هم ملکیتی برای خود نمی‌بیند و از مشاهده صفت، گذشته است.

* از حقوق برادر مؤمن بر مؤمن این است که دارایی خودش را به دو قسمت کند و این کاری مشکل است و وقتی امام صادق علیه‌السلام این مطلب را به أبان بن تَغلِب فرمود، او را تعجب گرفت. سپس امام علیه‌السلام فرمود: «مگر نمی‌دانی خدای عزوجل از ایثارگران یاد کرده است؟ (اشاره به سوره حشر آیه 9) اگر دارایی‌ات را با برادر مؤمن قسمت کنی، هنوز ایثار نکرده‌ای بلکه تو و او یکسانید. وقتی ایثار می‌کنی که از دیگر هم به او بدهی.» (کافی 2/172)

پس ایثار بالاتر از انفاق، جود، کرَم و سخاوت است و از مروّت و جوانمردی شمرده می‌شود.

ضد بخل، بخشش است؛ اما مرتبه بالای احسان، ایثار است این برای شخص مبتلا به بخل، سخت است و شکیبایی می‌خواهد.

وقتی شقیق بلخی از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: فتوّت چیست؟ فرمود: «اگر به ما عطا شود ایثار می‌کنیم و اگر از ما دریغ گردد شکر گزاریم.» (شرح نهج‌البلاغه 11/217)

احسان یعنی نیکوکاری و از بهترین نیکوکاری‌ها، ایثار است و این بزرگواری آدمی را می‌رساند که دیگران را با وجود احتیاج خودش به مال، مقدّم می‌دارد.

* ابرار که در قرآن از آنان به خوبی یاد می‌شود و جایگاهی در بهشت دارند صفت ایثار، شِیمَه (خوی) و سَجیّه (خصلت و سیره) آنان است و آراستگی این صفت سبب نجات و عافیت در دنیا و آخرت آنان می‌گردد و از آثار آن، دیگران هم بهره می‌گیرند همانند بنده به مولا یا محب به محبوب که در اختیار مؤثر قرار می‌گیرند.

* صفت ایثار در قرآن به لفظ فروختن وارد شده است. «و مِن النّاسِ مَن یَشری نَفسهُ ابتغاءَ مَرضاتِ الله و الله رؤف بِالعباد» «از مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خداوند می‌فروشد و خدا به این بندگان مهربان است». (بقره- 207)

* در تفسیر آیات 9-8 سوره انسان است که خانه حضرت فاطمه (س) مقداری جو بود و آن را کاچی (سویق با روغن تفت داده) درست کرده هنگام خوردن، سه نفر مستحق آمدند و یک سوم را به مسکین و یک سوم را به یتیم و یک سوم را به اسیر دادند و خودشان (ماذفوها) چیزی نچشیدند. پس خداوند آیات فوق را نازل کرد و سپس فرمود: «کان سَعیُکُم مَشکورا: این کار شما مورد قدردانی است.» (آیه 22) مدح و ستایش، نشان‌دهنده ممتاز بودن این صفت و فعل است.

ضد این صفت، بخل است، با این‌که داراست نه به مردم مستمند می‌دهد و نه خودش استفاده می‌کند. مثلاً برای مسافرت و درمان احتیاج به سوار شدن هواپیما دارد، مالش را صرف درمان نمی‌کند و به سختی زندگی‌اش را می‌گذراند.

* پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «هر مردی که میل به خوردن غذایی داشته باشد و از خوردن آن صرف‌نظر کند و دیگری را بر خود ترجیح دهد، خدا او را بیامرزد.» (راه روشن 6/114)

عایشه گوید: پیامبر سه روز پیاپی از غذا سیر نشد تا از دنیا رفت و اگر می‌خواستیم می‌توانستیم سیر شویم ولی دیگران را بر ما ترجیح می‌داد. (راه روشن 6/115)

نقل شده که گدایی، نزد کسی آمد و آن شخص چیزی نداشت به او بدهد پس چوبی از سقف خانه‌اش را کند و به گدا داد و از او پوزش طلبید.

یکی از اصحاب، مریض بود و کسی نزدش آمد و اظهار نیاز کرد و او پیراهنش را از تن بیرون آورد و به او داد و خود جامه عاریه گرفت و در همان جامه از دنیا رفت.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از موت عمر فرمود: «قسم به خداوند می‌دهم شما را، آیا کسی از شماست که این آیه (حشر-9؛ و یؤثرون علی أنفسهم …) درباره او نازل شده باشد غیر من؟» (احتجاج طبرسی، امالی طوسی)

* مصداق اکمل و اتم آیه ایثار درباره امیرالمؤمنین علیه‌السلام نازل شده است که صفت ایثار ملکه ذاتی او بوده است.

* حافظ گوید:

من و دل گر فدا شویم چه باک **** غرض اندر میان، سلامت اوست (غزل 56)

اگر من و دلم در عشق جانان فدا شویم و هلاک گردیم مهم نیست؛ زیرا مهم آنکه جانان در عافیت باشد.

صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل؟  **** فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد (غزل 135)

باد صبا کجاست تا جانم را که اکنون لحظه مرگش فرا رسیده، همچون گل نثار بوی خوش زلف یار کنم؟

من همچون شمع ایستاده‌ام و مقاومت می‌کنم تا جان خود را نثارش کنم. (غزل 140)

بر یاد رأی انوار او آسمان به صبح جان **** می‌کند فدا و کواکب نثار هم        (غزل 362)

به یاد رأی نورانی او، آسمان هنگام صبح، جان فدا نماید و ستارگان هم جانشان را نثار می‌کنند.

عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار **** مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست (غزل 170)

ای جانان! عاشق مفلس اگر دل ناقابل خود را نثار و ایثار کرد، عیبش مگیر زیرا فقیر است و نمی‌تواند سکهٔ زر به پایت بریزد.

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین **** نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد      (غزل 135)

هر آبرویی که از راه علم و دین به دست آورده‌ام شایسته است نثار خاک راه آن نگار کنم.

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم **** زین نقد قلب خویش کردم نثار دوست (غزل 60)

به آن پیک نامه، دل را به‌عنوان مژدگانی دادم در حالی که شرمنده‌ام از این نقد کم عیار که نثار دوست کرده‌ام.

* مولانا در مثنوی گوید:

هر کسی بر قومِ خود ایثار کرد **** کاغه پندارد که او خود، کار کرد (1: 3720)

هرکس معمولاً به کسانش بخشش و ایثار کند. نادان، خیال می‌کند که این دلیل سخاوتمندی است (شاید به خاطر تعصب و قوم‌گرایی باشد.)

بلکه باغ، ایثارِ راهِ ما کند **** در میان، جانِ خودمان جا کند (3: 503)

حتی ممکن است که شخص، باغ و بوستان خود را به ما ببخشد و ما را در میان جانش جای دهد.

نعمت شکرت کند پر چشم و میر **** تا کنی صد نعمت، ایثارِ فقیر (3: 2898)

نعمت شکر، تو را قانع و بزرگ می‌کند که صدها نعمت را به تهیدستان ایثار می‌کنی.

دست کی جنبد به ایثار و عمل؟ **** تا نبیند داده را جانش بَدَل (3: 3351)

برای مثال مادام که جان انسان عوضِ بخششِ خود را نبیند چگونه ممکن است دست آدمی برای ایثار و عمل خیر اقدام کند؟

چون ز دستت رُست ایثار و زکات **** گشت این دست آن طرف، نخل و نبات (3: 3460)

هرگاه با دست، ایثارگری و بذل مال کردی بدان همین دست در آن جهان به خرما و درخت تبدیل می‌شود.

زآن تقاضا گر بیاید قهرها **** تا کنی ایثار آن سرمایه را (3: 4169)

اگر عشق الهی اقتضاء کند قهرهای او به‌سوی تو روی آورد تا همه سرمایه‌های وجود خود را در راه او ایثار کنی و آن را عین رحمت بدانی.

تا که مهمان باز گردد شکر ساز **** پیش شه گوید ز ایثارِ تو باز (3: 4172)

تا این مهمان با سپاس به حضور حضرت حق بازگردد و در حضور او از ایثار تو سخن گوید.

صد نشان باشد درون، ایثار را **** صد علامت هست نیکوکار را (4: 1757)

ایثار در درون آدمی نشانه‌های بسیاری از خود به جا می‌گذارد و شخص نیکوکار نیز صد علامت دارد.

مال در ایثار اگر گردد تلف **** در درون، صد زندگی آید خَلَف (4: 1758)

اگر مال در ایثار کردن از دست برود در عوض صد نوع حیات قلبی و نشاط روحی در ضمیر ایثارگر پیدا می‌شود.

کرد ایثارِ وزیر آن شاهِ جُود **** هر لباس و حلّه کاو پوشیده بود (5: 4041)

آن سلطان بخشنده، همه لباس‌های فاخر که پوشیده بود به وزیر ایثار کرد.

* بالاترین درجه سخاوت این است که مؤثر با وجود احتیاج، مال خود را به کسی می‌بخشد. امام سجاد علیه‌السلام در نیایش بیستم عرضه می‌دارد: خداوندا! از درگاه تو پوزش می‌طلبم اگر بینوایی از من چیزی طلبید و من بر او ایثار نکرده باشم.

* بدان که اولیاء الهی به جهت نیّت و کیفیت، عملشان در صورت، به نورانیت بوده، لذا هر توصیفی که می‌شوند در ایثار کردن به وصف آن است که صورت ملکوتیه کارشان منوّر است،‌ لذا یک دانه نان هم به کسی ببخشند کمال این صفت برای آنان است. از این جهت سائلی که آن را اخذ می‌کند مستحق واقعی است و به صواب مصرف می‌کند یعنی طیّبات از دست مطّهِرین گرفته می‌شود و به جا صرف می‌گردد.

* در صدر اسلام مهاجرانی به مدینه می‌آمدند که چیزی نداشتند، انصار آن‌ها را به منزل خویش جا می‌دادند و اموال خود را عطا می‌کردند. در این مسابقه، توسن مردانگی و فتوّت آنان چنان گرم شده بود که برخی از طایفه انصار به برخی از مهاجران پیشنهاد می‌دادند که از همسران من هر کدام را که پسندیدی، بگو تا طلاقش دهم و همسر تو شود! (شرح مناجات شعبانیه ص 226)

ایثار، شعار رسول‌الله بود. یکی از همسرانش گفته است آن حضرت هرگز سه روز پی در پی سیر نخورد تا از دنیا رفت و اگر می‌خواستیم می‌توانستیم سیر بخوریم ولیکن دیگران را بر خود مقدّم می‌داشتیم. (علم اخلاق اسلامی 2/163)

* افرادی که کریم و جواد و بخشنده‌اند، بسیارند، اما افراد ایثارگر کم هستند و درجه‌شان بالاتر است، لذا می‌توان گفت ایثارگر هرچه در قوه دارد را به فعلیّت می‌رساند، با جانبازی و فداکاری، صفات و استعدادهای نهفته خویش را بارز می‌گرداند؛ به عبارت دیگر حساب گری نمی‌کند که مقداری الآن عطا کنم و بقیه را در روزها و هفته‌های دیگر. لذا عاقلانه راه نمی‌روند. عاشقانه می‌روند، به یک شب، ره صدساله را می‌پیمایند.

* برای یکی از یاران پیامبر صلی‌الله علیه و آله گوسفندی هدیه آوردند او با اینکه بدان نیاز داشت گوسفند را برای همسایه‌اش فرستاد که او را از خود محتاج‌تر می‌دانست و آن همسایه نیز قبول نکرد و گوسفند را برای همسایه‌ای که خود می‌دانست نیازمندتر است فرستاد و این عطاء و منع تا به نُه نفر گردش کرد. (ترجمه قرآن رهنما 4/296)

این بود نمونه‌ای از ایثارگران صدر اسلام که چقدر به یکدیگر عنایت و اهتمام در رسیدگی داشتند و دیگران را بر خود مقدم می‌داشتند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.