مقام تأنّی
۱- اشاراتی به معانی:
تأنّی: درنگ کردن و با تفکّر و تأمّل و بررسی همۀ جوانب، کاری را انجام دادن، آهستهکاری.
۲- اشاراتی از قرآن:
…وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيٖلًا: …قرآن را با تأنّی و شمرده بخوان. (مزمّل: ۴)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر مردم تأنّی داشتند، هیچ کس دچار هلاکت و ناراحتی نمیشد.» (بحارالانوار، ترجمه، ج ۶۷ و ۶۸ ترجمۀ موسوی همدانی، ج ۲، ص ۳۳۵)
۲- پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «شتاب کردن از شیطان است و درنگ کردن از جانب خداوند است.» (بحارالانوار، ترجمه ج ۶۷ و ۶۸ ترجمۀ موسوی همدانی، ج ۲، ص ۳۳۵)
۳- امام علی علیهالسلام: «شتاب کردن در کاری پیش از توانایی بر انجام دادن آن و درنگ نمودن پس از فرصت پیدا کردن، نشانۀ نادانی است.» (وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۸۴)
۴- امام جواد علیهالسلام: «همیشه تأنّی داشته باش، خواه به هدف خود برسی یا رنج و زحمت ببینی.» (بحارالانوار، ترجمه ج ۶۷ و ۶۸ ج ۲، ص ۳۳۵)
۵- امام صادق علیهالسلام: «به همراه تأنّی و مشورت سلامتی است و به دنبال شتابزدگی پشیمانی.» (الخصال، ترجمۀ فهری، ج ۱، ص ۱۱۳)
۶- امام علی علیهالسلام: «حلم و تأنّی دو همزادند (دو قلو) که این دو فرزندان بلند همّتی هستند.» (بحارالانوار ترجمه ج ۶۷ و ۶۸ ج ۲ ترجمۀ موسوی همدانی، ص ۴۰۵)
۷- ابی ولاد گوید: از امام صادق علیهالسلام راجع به قول خدای: «کسانی که به آنها کتاب دادهایم آن را چنانکه شایسته است میخوانند، بدان ایمان آوردهاند…» (بقره: ۱۲۱) پرسیدم، فرمود: «ایشان ائمّه علیهمالسلام باشند (و تلاوت شایسته، آنکه الفاظش را شمرده و با تأنّی ادا کند و…)» (اصول کافی، ترجمۀ مصطفوی ج ۱، ص ۳۱۳)
۸- رسول خدا صلیالله علیه و آله: «قرآن را با تأنّی بخوان و کلماتش را از یکدیگر جدا کنید.» (امالی شیخ مفید، ص ۱۵)
۹- در دعا وارد شده که خدا در انتقام خود عجله نمیکند. (جمال الاسبوع، سید بن طاووس، ص ۱۹۸)
۱۰- امام صادق علیهالسلام در روایتی، شتابزدگی را از سربازان جهل معرفی میکند و ضد آن که تأنّی و تثبّت است را از صفات عقل میداند. (شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، ص ۳۶۲)
۴- نکتهها:
* در قرآن کریم، کلمۀ تأنّی به کار نرفته است، ولی نیکو بودن این خصلت از نگاه این کتاب آسمانی را از نکوهش مکرر واژۀ مقابل آن، یعنی عجله میتوان دریافت ولی مترادفاتی دارد.
* صفت تأنّی از صفات فعل خداوند حکیم است، بدین معنا که آفریدگار جهان میتوانست جهان را در کمتر از یک چشم بر هم زدن بیافریند؛ لیکن حکمت ایجاب میکرد که آن را در شش مرحله بیافریند؛ پس یکی از دلایل حکمت آفرینش تدریجی جهان، آموزش درنگ ورزی در کارها به آفریدههاست.
* همچنین خداوند متعال در کیفر دادن تبهکاران عجله نمیکند و فرصت میدهد؛ بلکه در اثر عوامل هشیار کنندهای که در مسیر زندگی آنها قرار میگیرد، بیدار شوند و از تبهکاری دست بدارند. درسی برای مسئولان سیاسی، فرهنگی و قضایی است که برای سازندگی جامعۀ آرمانی در برخورد با تبهکاران از خداوند سرمشق بگیرند.
* درنگ ورزیدن از سپاهیان عقل و نقطه مقابل آن «شتاب کردن» از سپاهیان جهل شمرده شده است و این بدان معناست که انسان برای تأمین منافع مادی و معنوی خود، به این خصلت نیازمند است و به همین دلیل، خداوند متعال دوست دارد که انسان در گفتار و کردار خود، درنگ کند تا از منافع و برکات آن برخوردار گردد.
* انسان میتواند با تمرین «درنگ کردن» و بهرهگیری از تأمّل و تفکّر، از لغزشهای فکری و عملی خود بکاهد و آسایش و آرامش زندگی مادی و معنویاش را تأمین کند.
* این تأنّی از پی تعلیم توست
که طلب آهسته باید بی سُکُست (۱)
* حکمت درنگ ورزیدن در کارها، تأخیر در انجام دادن آنها بهمنظور تشخیص نیک و بد آنها و انجام دادن صحیح کارهای نیک و فرصت مناسب است. پس درصورتیکه نیکو بودن کاری مشخص و فرصت برای انجام دادن آن، مناسب باشد، درنگ کردن، نهتنها نیکو نیست بلکه نکوهیده است.
* پس تأنّی از صفات ممدوح و پسندیده است و هر کس باید عملش را با بصیرت و بینایی و تأمّل انجام دهد و عاقبت آن را ملاحظه کند که این از قوت و آرامش نفس است و هر کاری که با عجله انجام شود عاقبتش پشیمانی و خسران است.
* مولانا دربارۀ مؤمن میفرماید:
بس تأنّی دارد و صبر و شکیب
چشم سیر و مؤثّر ست و پاک جیب (مثنوی)
کین تأنّی پرتو رحمان بود
وآن شتاب از هزّه شیطان بود
که تأنّی هست از رحمان یقین
هست تعجیلت ز شیطان لعین (مثنوی)
* با تأنّی گشت موجود از خدا
تا به شش روز این زمین و چرخها (مثنوی)
ور نه قادر بود کو کن فیکون
صد زمین و چرخ آوردی برون
* سعدی گوید: روزی در سفری بر اثر غرور جوانی، شتابان و تند راهروی کردم و شبانگاه خود را به پای کوه پشته رساندم. خسته و کوفته شده بودم و دیگر پاهایم نیروی راهپیمایی نداشت. از پشت سر کاروان، پیرمردی ناتوان، آرام آرام میآمد. به من که رسید، گفت: برای چه نشستهای؟ حرکت کن که اینجا جای خوابیدن نیست. گفتم: چگونه راه روم که پاهایم یارای حرکت کردن را ندارد.
گفت: مگر نشنیدهای که صاحب دلان میگویند: رفتن و نشستن (با آرامش) بهتر از دویدن و خسته شدن و درمانده گشتن؟
ای که مشتاق منزلی، مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تگ رود به شتاب
اشتر آهسته میرود شب و روز (۲)
* هلال ماه در آسمان هر شب درس تکامل تدریجی را به آدمیان میآموزد که چطور به ماه کامل تبدیل میشود. سالک مبتدی هم مانند ماه نو در آغاز سلوک باریک و کم فروغ است اما بهتدریج تحت تعلیم استاد کامل راه کمال را طی میکند و به ماه کامل مبدل میشود.
درس گوید شب به شب، تدریج را
در تأنّی بر دهد تفریج را (۳)
در تأنّی گوید: ای عجول خام
پایه پایه بر توان رفتن به بام
* سالک در کار خیر سرعت به خرج میدهد. به این معنی که مبادا این توفیق از دستش برود؛ اما برای آنکه آب و رنگ کارها دقیق و منظّم و قابل نتیجهگیری باشد، درنگ و تأمّل را که خود نوعی آرامش و اطمینان است، در بسیاری از امور بکار میبرد و از عجله و بدون بررسی جلو رفتن، پرهیز میکند. چراکه کاری که بدون حساب انجام شود پشیمانی بعد از آن سودی ندارد.
از آثار درنگ کردن، خوب فهمیدن و گیرنده شدن است. نتیجه مراقبۀ فکر و جوارح از بررسی شبانه به دست میآید ولیکن در هر عضوی وقتی میخواهد در کاری وارد شود، سالک درنگ کننده جوانب را بررسی میکند بعد دستبهکار میشود.
* ضد تأنّی، عجله است که به معنای شتاب کردن و جلو افتادن در کاری است که نباید در آن شتاب کرد و عجله آن است که کار را پیش از وقت بخواهیم؛ اما سرعت به معنی جلو افتادن آن است که کار را در اول انجام دهیم. (۴) که سرعت در کار خیر یکی از صفات ممدوح است. حقتعالی در سورۀ آلعمران آیۀ ۱۳۳ فرمود: «برای (رسیدن) به آمرزش پروردگارتان شتاب کنید.»
* توقّف (درنگ) به تأنّی نزدیک است و فرق بین آنها این است که توقّف سکون قبل از شروع کار است و تأنّی سکون و آرامش بعد از اقدام به عمل است بهطوریکه حق هر جزء کار ادا شود.
* وقار شامل توقّف و تأنّی هر دو است و آن نتیجۀ آرامش و سکون نفس در گفتار و کردار و حرکات پیش از اقدام و بعد از اقدام به آنهاست و آن نتیجۀ قوت و بزرگی نفس است و طمأنینه در افعال و حرکات پیش از آنکه ملکه شود وقار نامیده میشود و چون ملکه شد سکینه خوانده میشود، زیرا سکینه آرامش باطن است و وقار آرامش ظاهر.
* راه علاج از عجله و شتابکاری، آنکه آدمی فساد و سوء عاقبت آن را به یاد آورد و سبکی و خواری و ندامت و خسران آن را متذکّر شود و بعد شرافت ضد آن را یعنی وقار و تأنّی را که خوی پیامبران و نیکان است به خاطر آورد و با خود قرار دهد که کاری را جز با تأمّل نکند و آرامش و سکون درونی و بیرونی را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهد و چون مدتی بدین شیوه عمل کرد ولو به تکلف این حالت عادت وی خواهد شد… .
* کاین تأنّی پرتو رحمان بود
وان شتاب از هزّه شیطان بود (مثنوی)
* در قرآن کریم آمده است که انسان از عجله آفریده شده و شتابکاری در سرشت انسان بهعنوان ودیعهای خام و بهعنوان یک نیرو و توانایی (چون سایر غرایز و امیال نهادی بشر) میباشد که قابلاستفاده در فرصتهای مناسب است، چراکه ما در مواردی دستور به شتابکاری داده شدهایم و به خاطر همین عجلهاش میان خیر و شر فرق نمیگذارد و هر چه پیش بیاید همان را میخواهد، بدون آنکه خیر و شر را از هم جدا نماید و حق را از باطل تشخیص دهد، انجام دهد.
* روایت است که چون حضرت عیسی علیهالسلام متولد شد شیاطین از پرستش بتها (در بین مسیحیّت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکاری و سبکسری بزنید. (۵)
* علاوه بر ریشه سرشتی مذکور، علل دیگری از جمله کوچکی نفس و حقارت روحی، ترس از فرو ماندن از لذّات و شهوات و خواستههای نفسانی، حب دنیا، تهی بودن دل از تعلّقات الهی، از ریشههای شتابزدگی هستند.
* عجله در همهچیز بد است جز در مواردی خاص: ۱- غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی است. ۲- نماز اول وقت، ۳- انفاق؛ چنانکه امام صادق علیهالسلام میفرماید انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمیکند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن میدانند. ۴- هر جا که رفق و مدارا باعث زحمت شود باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد. ۵- به طور کلی در هر کار خیر؛ زیرا خداوند تعجیل در خیرات را دوست دارد. (۶) چراکه درنگ باعث از دست رفتن آن فرصتها میشود و بر همین اساس است که حضرت موسی علیهالسلام با عجله بهسوی کوه طور برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «…و من بهسوی تو شتاب کردم تا از من خشنود شوی.» (۷)
* یک سالک در آنچه از وظایف را که البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آنکه شیطان مجال وسوسه یابد. (۸)
* حضرت موسی علیهالسلام به او (خضر) گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایۀ رشد و صلاح است به من بیاموزی؟» گفت: «تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی!» که در وقایعی که پیش آمد موسی علیهالسلام عجله کرد و اعتراض نمود که این اعتراضات او منجر به جدایی خضر از او شد.
* یا آنجا که یونس علیهالسلام در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد که در شکم ماهی رفت و اگر رحمت خدا نبود از آنجا نجات نمییافت.
* اگر خداوند در مجازات بندگانش نسبت به کارهای بدشان، شتاب میکرد عمرشان به پایان میرسید و همگی نابود میشدند.
* یا آنجا که دو نفر نزد داوود علیهالسلام آمدند و یکی از آنها از دیگری شکایت داشت که حضرت داوود علیهالسلام پیش از آنکه تحقیق بیشتری کند به داوری مقدّماتی نشست… و به ترک اولی خود پی برد و استغفار کرد و به سجده افتاده و توبه کرد.
…………………………………………………………………………………..
منابع:
۱) مثنوی، ۳/ ۳۵۰۵
۲) یکصد موضوع پانصد داستان، ج ۳
۳) مثنوی، ۶/ ۱۲۱۰
۴) قاموس قرآن، ج ۲، ص ۱۲۲
۵) معراج السعاده، ج ۱، ص ۳۳۵
۶) اصول کافی، ج ۲، ص ۱۴۲
۷) سورۀ طه، آیۀ ۸۳ و ۸۴
۸) رسالۀ سیر و سلوک، بحر العلوم، ص ۱۵۲