وبلاگ

مقام تزکیه

۱- اشاراتی به معانی:

تزکیه: پاکیزه گردانیدن، تصفیۀ نفس، تهذیب، خلوص، دور کردن شیء از عیب و کاستی، زکات دادن.

زکی: پاک، پاکیزه، پارسا، نیکوکار.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ: به یقین رستگار شد کسی که خود را تزکیه کرد. (اعلی: ۱۴)

۲- …بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَن يَشٰاءُ… : …خداوند هر که را بخواهد (از پلیدی‌ها و رذایل) پاکیزه می‌کند… . (نساء: ۴۹)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «با تزکیۀ نفس است که صفا [ی جان] به دست می‌آید.» (تنبیه الخواطر ۲/۱۱۹)

۲- پیامبر صلی‌الله علیه و آله دربارۀ آیۀ «رستگار شد کسی که تزکیه گشت.» فرمود: «منظور، کسی است که به یگانگی خدا گواهی دهد و به او شرک نورزد و شهادت دهد که من رسول خدا هستم.» (الدر المنثور ۸/۴۸۵)

۳- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی‌گوید… و آنان را تزکیه نمی‌نماید… : پیرمرد زناکار، پادشاه ستمکار و فقیر متکبّر.» (الکافی ۲/۳۱۱/۱۴)

۴- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «سه نفرند که خداوند در روز رستاخیز به آن‌ها نمی‌نگرد و تزکیه‌شان نمی‌کند و عذابی دردآور دارند: کسی که از روی تکبّر دامن‌کشان راه رود و کسی که از کالای خود به دروغ تبلیغ و تعریف کند و کسی که در روی تو اظهار دوستی نماید و پشت سرت دلش آکنده از نیرنگ باشد.» (بحارالانوار ۷۵/۲۱۱/۶)

۵- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «…خدایا، نفس مرا تقوا عطا فرما که تو سرپرست و مولای آنی و آن را پاک و تزکیه فرما که برای تزکیۀ آن تو بهترینی.» (مجمع‌البیان ۱۰/۷۵۵)

۶- امام علی علیه‌السلام: «ای برادر یهودی، همانا خدای عزّوجلّ بعد از وفات رسول خود مرا در هفت موطن امتحان نمود و بدون تزکیه نفس مرا صبور و بردبار یافت.» (برنامۀ سعادت، ترجمۀ کشف المحجه لثمرة المهجه، ص ۲۷۰)

۷- پیامبر صلی‌الله علیه و آله به معاذ فرمود: «…گناهان خود را به دوش بگیر و بر برادرانت بار نکن و برای تزکیۀ خودت به این‌که دامن خودت را پاک کنی از دیگران بدگویی نکن.» (آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز، ترجمۀ عدّة الداعی، ج ۱، ص ۱۹۸)

۸- سلیم بن قیس از علی علیه‌السلام نقل کرد که فرمود: «ما هستیم آن خانواده‌ای که خدا پیامبرش را در میان ما فرستاد که آیاتش را بر ما بخواند و ما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد.» (بخش امامت ترجمه ج ۲۳ تا ۲۷ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۸۱)

۹- تفسیر قمی: قَد اَفلَحَ مَن زکّیها، حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: «امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب است که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله او را تزکیه نمود.» (همان، ص ۳۳۰)

۱۰- حضرت زهرا علیهاالسلام: خداوند زکات را مقرّر داشت برای پاکیزه کردن جان‌ها (تزکیه و تهذیب نفوس). (الحیاة ترجمۀ احمد آرام، ج ۶، ص ۳۷۲)

۴- نکته‌ها:

* تزکیه در اصطلاح به معنی تطهیر از شرک و کفر و اخلاق رذیله و صفات خبیثه و معاصی کبیره و صغیره است و مرتبۀ اعلای آن عصمت است. (۱)

* تزکیه باید گواهان را، بدان
تزکیه ش صدقی که موقوفی بدان (مثنوی)

* چون گواهت تزکیه شد، شد قبول
ور نه محبوس است اندر مول مول (مثنوی)

* غرض اصلی از خلقت بشر، نیل به سعادت و تحصیل کمال و تزکیۀ نفس از رذایل و مهلکات و سیّئات است؛ و سالک باید مطیع اراده و امر استاد باشد اگرچه علم و عمل او زیاد باشد؛ زیرا خلاص شدن از رذایل و ناپاکی‌ها و آفات نفس تحقّق نمی‌پذیرد مگر با کمک گرفتن از استاد و مدد او؛ زیرا انسان علیل و مریض هرقدر هم که علّت و مرض را از خود دور کند، باز به مرض دیگری مبتلا می‌شود و هر چیزی را که گمان کند تقویت صحّت و سلامتی شود به سبب افراط یا حدوث مرض می‌گردد. (۲)

* ساعتی آن جایگه، تشریف ده
تزکیه‌مان کن، ز ما تعریف ده (مثنوی)

* انسان تا خود را تزکیه نکند و نفس خود را پاک نکند، نمی‌تواند دیگران را تزکیه نموده و از بدی باز داشته و هدایت نماید.

توفیق هدایت و قرب به خداوند فقط با تقوا و تزکیۀ نفس حاصل می‌شود و خداوند رسالت خود را در دست‌های پاکیزه و دل‌های پاکیزه شده خواهد نهاد.

* نه این‌که هر کس بخواهد می‌تواند خود را با عمل خویش تزکیه نماید؛ زیرا که تزکیه فضلی است از جانب خداوند که اکتساب آن با صرف عمل ممکن نیست. بلکه اگر عمل بنا به امر جانشینان خدا باشد، نفس آمادۀ قبول آن فضل الهی می‌شود. (۳)

پس تزکیه نفس بدون توفیق الهی امکان ندارد.

* در کتاب صحبت جانان آمده: روزی به محضر مبارک حضرت آیت‌الله «سید عبدالکریم کشمیری» آن عارف فرزانه شرفیاب شدیم. وقتی از ایشان سؤال شد آقای کوهستانی را چگونه یافتید؟ فرمود: او صاحب نفس زکیه بود.

* در چهار مورد که در قرآن تزکیه و تعلیم با هم آمده، سه مورد تزکیه مقدّم بر تعلیم و یک مورد تعلیم مقدّم بر تزکیه است.

۱) پروردگار در سورۀ بقره آیۀ ۱۵۱ فرمود: «از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و یُزَکّیکُم و یُعَلِّمُکُم و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را که نمی‌دانستید یاد می‌دهد».

۲) در سورۀ آل‌عمران آیۀ ۱۶۴ فرمود: «خداوند بر مؤمنین منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آن‌ها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به‌راستی پیش از این در گمراهی آشکار بودند.»

۳) در سورۀ جمعه آیۀ ۲ فرمود: «اوست که در میان نانویسندگان (عرب) پیامبری از خود آنان برانگیخت که برایشان آیاتش را می‌خواند و آن‌ها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به‌راستی پیش از آن در گمراهی آشکار بودند».

۴) و در سورۀ بقره آیۀ ۱۲۹ فرمود: «پروردگارا در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنان می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آن‌ها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز».

* تعلیم که قبل از تزکیه است حاصل نمی‌شود مگر با علم تقلیدی که برای عالم یک امر عادی است. به خلاف تعلیم که پس از تزکیه قرار می‌گیرد که حتماً باید با علم تحقیقی باشد با جمیع مراتبش از علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق الیقین. (علم‌الیقین با برهان و دلیل حاصل می‌شود و علمی است که در آن شکّی نباشد. عین‌الیقین با حکمت حاصل شود و حق الیقین با شهود صورت می‌گیرد.) (۴)

* علم و دانش زمانی نتیجه می‌دهد که همراه با بینش و حکمت و تزکیه و تقوا باشد؛ و در مقام تربیت، تزکیه مقدّم بر علوم حقّه و معارف حقیقه است. (۵)

* تزکیه قبل تعلیم است چنان‌که تخلیه قبل از تحلیه است.

* در تزکیه، با کلام بزرگی می‌شود صفتی را عوض کرد، سیرتی را دگرگون نمود، عیبی را گفت، آفتی را بیان داشت. اگر مستمع گیرنده و طالب باشد در پی مداوا برمی‌آید و نسخه را پیاده می‌کند و سه جای قرآن که تزکیه مقدّم بر تعلیم است برای این گروه‌هاست.

تزکیه قبل از تعلیم در نفس تأثیر می‌گذارد؛ اما در قرآن یک مورد تعلیم مقدّم بر تزکیه آمده، برای دسته‌ای از افراد است که تدریس علم اخلاق و حکمت از گوینده‌ای صاحب‌نفس و عالمی اخلاقی برایشان مثمر ثمر است. لذا اول فضایل و رذایل را می‌آموزند و سپس به یادداشت‌ها، آن‌ها را جامۀ عمل می‌پوشانند و این دسته بسیارند.

* تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به طهارت در برابر رجس (پلیدی) و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، موردنظر است؛ و به‌عبارت‌دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگی‌ها و پاک کردن شیء است تا آمادۀ رشد و نمو گردد و تزکیه رشد دادن و به شکوفایی رساندن آن است؛ و امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع (اوصاف رذیله) و شرایط رشد (آرایش آن به صفات جمیله) است و بعضی تطهیر را پیراستن و تزکیه را آراستن گفته‌اند.

* گروهی از اهل کتاب به سبب آنکه عهد و سوگند الهی را به بهایی اندک می‌فروشند، محرومیت خود را از تزکیه فراهم می‌آورند. بر این پایه به‌ویژه از آن رو که تزکیه در قیامت هم ادامه خواهد داشت عذاب ایشان تداوم دارد.

* تزکیه در قرآن دارای مراتب و مقاطعی است: تزکیۀ خدایی که به فضل و رحمت او نسبت دارد. تزکیۀ نبوی به‌عنوان مجری ارادۀ پروردگار در امور تربیتی و تزکیۀ شخصی که به تلاش‌های رشد افزای عبد منسوب می‌شود.

* برخی برای تزکیه مراحلی برشمرده‌اند از جمله: ۱- توبه، ۲- مشارطه (شرط کردن با خود مبنی بر این‌که به گناه کردن بازنگردد)، ۳- محاسبه، ۴- معاتبه و معاقبه (عتاب و عقاب کردن نفس در صورت گناه).

* تزکیه، هدف از بعثت پیامبران (بقره: ۱۵۱)، رستگاری (شمس: ۹) و مخلد بودن اهل تزکیه در بهشت (اعلی: ۱۴) می‌باشد.

* خداوند در سورۀ شمس به خورشید و ماه و شب و آسمان و بناکنندۀ آن و زمین و گسترانندۀ آن و نفس انسان و مرتب کننده سوگند یاد کرده است که تزکیه کنندۀ نفس رستگار خواهد شد.

* موانع دست‌یابی انسان به رشد معنوی و تزکیه نفس فراوان است که برخی عبارت‌اند از:

۱- شیطان: که سوگند یاد کرده تا همۀ انسان‌ها را گمراه کند.

۲- گناه: نافرمانی خدا و ارتکاب برخی گناهان از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمی‌شمارد، چنانکه در آیۀ ۱۷۴ سورۀ بقره به برخی از این گناهان از جمله پیمان‌شکنی یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیۀ آن دانسته است.

* بیشتر مفسّران تزکیه را از نوع افعال نفس دانسته‌اند؛ به‌ویژه افعالی چون انجام طاعات، ترک معاصی و برخی اعمال عبادی مانند نماز و زکات. (۶)

در قرآن کریم ادای حق کسان، انفاق و نیز تخصیص بخشی از اموال به مصارف الهی، سبب و شرط تطهیر مال و زندگی است؛ از این رو، تزکیۀ مالی بارزترین مصداق اجتماعی تزکیه به شمار می‌آید. (توبه ۱۰۳؛ لیل ۱۸) تأکید و توصیۀ الهی به پیامبر صلی‌الله علیه و آله در گرفتن زکات مال برای تزکیۀ افراد و سپس ایجاد ارتباط با تزکیه شدگان نیز از همین روست؛ ارتباطی که فضای رشد را برای تک‌تک افراد جامعه افزون می‌سازد. (توبه: ۱۰۳)

* قرآن کریم بدون در نظر گرفتن جایگاه اجتماعی افراد، توجّه پیامبر صلی‌الله علیه و آله را بیش‌تر به کسانی جلب می‌کند که امید تزکیۀ آن‌ها می‌رود. (عبس ۳-۷)

* تزکیۀ نفس از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوایدی که برای انسان در پی دارد مورد توجّه همۀ ملت‌ها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روش‌های گوناگونی بهره می‌جسته‌اند.

* فرقۀ برهمائیان (پیروان یکی از مذاهب هند قدیم) گرچه به توحید و نبوت اعتقادی نداشتند لیکن به تزکیۀ نفس اهتمام می‌ورزیدند. یا فرقۀ بودایی که مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند و برای ریاضت و معرفت نفس به جنگل‌ها پناه می‌بردند.

و نیز فرقۀ مانویه نفس را از عالم نور دانسته که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به سعادت نخواهد رسید.

و فرقۀ صابئیه از دیگر فرقه‌های بت‌پرست و مشرک یا موحد به نظر برخی، تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود واجب کرده و راه دستیابی به این مرتبه را ریاضت و دوری از شهوات می‌دانستند.

* اهل کتاب یعنی یهود، نصارا و مجوس نیز به تزکیۀ نفس اهتمام فراوانی می‌ورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد چنانکه قرآن کریم در آیاتی به برخی اعمال نصارا برای تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب رهبانیّت (مائده: ۸۲؛ حدید: ۲۷) (۷) و برخی اعمال متعبّدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال سجده (آل‌عمران: ۱۱۳)، گوشه‌گیری از مردم برای عبادت و خودسازی (مریم: ۱۶)، ترک دنیا و انتخاب رهبانیّت (مائده: ۸۲) اشاره کرده است.

* در قرآن، واژۀ تزکیه به کار نرفته، اما واژگان هم‌ریشۀ آن بیش از پنجاه بار آمده است و تزکیه هم در مورد نفس هم در مورد مال به کار رفته است.

* از آثار تزکیۀ نفس، تصفیۀ دل است؛ چنانچه نفس پاکیزه گردد، دل از آلودگی تعلّق به غیر صاف می‌شود. تزکیه سبب خوش‌خلقی و عروج و بالا رفتن مراتب انسان نزد خدا و دریافت فیض الهی می‌شود.

* میبدی در کشف‌الاسرار و عدة الابرار، تزکیه را بر دو گونه دانسته است: ۱- تزکیه‌ای که در آغاز سلوک صورت می‌گیرد و آن پیروی بنده از احکام شرع است. این مرتبه پیش از معرفت نسبت به حقایق قرآن و رسیدن به حکمت است و آیۀ ۱۵۱ سورۀ بقره به آن اشاره دارد. ۲- طهارت دل از هرگونه آلایش.

* طهارت دل از هرگونه آلایش به عنایت و فضل الهی امکان‌پذیر است. این نوع تزکیه کمال ایمان و غایت معرفت و نتیجۀ تعلّم کتاب و رسیدن به حکمت است. آیۀ ۱۲۹ سورۀ بقره که در آن حضرت ابراهیم از خداوند تزکیه خواست، به این نوع تزکیه اشاره دارد زیرا کلمۀ تزکیه بعد از تعلیم کتاب و حکمت آمده است. چنین تزکیه‌ای همان «زکات قلب» است؛ یعنی عارف از مشاهدۀ غیر حق مبرّا و از ظلمت تعلّقات پاک می‌شود. زکات قلب نیز پس از پرداخت زکات اعضا یا «زکات حسنه» (استفاده از اعضا در هر آنچه برای آن خلق شده) است.

* دربارۀ اهمیت تزکیه گفته شده است که هیچ سالکی و حتّی هیچ‌یک از اولیا و مشایخ از آن بی‌نیاز نیستند؛ زیرا اشراق انوار الهی از طریق تطهیر قلب و تزکیه امکان‌پذیر است.

* نفس مزکّی در طی مراحل سیر و سلوک، روح را به معراج اعلی علّیین و مدارج قاب قوسین و مقام و مرتبۀ مقرّبان حضرت حق می‌رساند. شخص مزکّی از امور غیبی و ضمایر افراد نیز آگاهی می‌یابد و به مقام کشف و شهود می‌رسد.

* مدار سیر و سلوک و کمال سعادت آدمی بر تزکیه استوار است، زیرا تزکیه مقدمۀ شناخت نفس است و شناخت نفس نیز شناخت حق را در پی دارد از این رو تا تزکیه کامل نشود شناخت و معرفت حقیقی خداوند نیز حاصل نمی‌شود.

* تزکیۀ نفس از موانع نفسانی (مانند قوای غضبی و شهوی)، سرکوب کردن دو قوّۀ غضب و شهوت نیست، بلکه به‌اعتدال رسانیدن این دو قوّه است که با به اطاعت در آوردن آن‌ها از علم و شرع حاصل می‌شود. نیروی عقل به کمک عدل بر غضب و شهوت نظارت می‌کند و جلوی طغیان آن‌ها را می‌گیرد. (۸)

به عقیدۀ نجم رازی، نفس چه در سیر نزولی چه در سیر صعودی به شهوت و غضب نیازمند است، زیرا این دو قوّه وقتی به خدا روی می‌آورند، تبدیل به عشق و محبّت و غیرت و همّت می‌شوند و به کمک آن‌ها همۀ منازل و مراحل طی می‌شود و سالک در هیچ مقامی متوقّف نمی‌گردد. (بقره: ۱۲۹)

* مهم‌تر از همه آنکه تزکیه از طریق تربیت اساتید عرفان و عنایات و الطاف الهی باشد تا به یک لحظه چندان تزکیۀ نفس حاصل شود که به مجاهدۀ همه عمر حاصل نمی‌گردد.

* برخی علاوه بر ضرورت داشتن استاد اخلاق، تحلیه (آراستن دل به فضائل) را نیز برای جلب جذب و فیوضات الهی لازم دانسته و گفته‌اند اگر همه عمر به تزکیه نفس پرداخته شود باز نفس به طور کامل تزکیه نمی‌شود، پس باید بعد از آن‌که نفس به قید شرع مقید گردید، به تحلیه دل روی آورد. از این رو برخی تزکیه و تحلیه را در کنار هم آورده و گفته‌اند که تزکیه اتّصاف نفس به صفت فناست و فنا ترک دنیا و از بین بردن هوای نفس است و مرتبۀ اوّل آن زهد و مرتبۀ دوّم آن عبادت است. تحلیه را نیز اتّصاف نفس به صفت بقا دانسته و گفته‌اند که بقا، تخلق به اخلاق الهی است. برخی هم تحلیه را مقدّم بر تزکیه می‌دانند و برآنند که بدون تحلیه روح، تزکیۀ نفس میسّر نمی‌شود.

………………………………………………………………………………………….
منابع:

۱) اطیب‌البیان، ج ۲، ص ۲۴۸

۲) ترجمۀ بیان السعادة فی مقامات عباده، ج ۲

۳) ترجمۀ بیان السعادة، ج ۴، ص ۹۷

۴) ترجمۀ بیان السعادة، ج ۲

۵) المیزان، ج ۱۹، ص ۴۶۷

۶) مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۳۳، الکشاف زمخشری، ج ۳، ص ۵۸۸-۵۸۹

۷) تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۱۸۴-۱۸۵

۸) الاربعین غزالی، ج ۱، ص ۱۷۴-۱۷۵، ترجمۀ برهان‌الدین حمدی

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.