مقام پیشوایی (پیر، استاد)
شرح:
* پیر در اصطلاح به معنای پیشوا و رهبری است که متصدّی تربیت و تهذیب سالک بوده و بیمدد وی سالک به حق واصل نشود. (۱)
* غیر پیر استاد و سرلشگر مباد
پیر گردون نی ولی پیر رشاد (مثنوی)
* منظور از پیر، پیر عقلی و سلوکی است که از طرف خداوند بوده و کسی با او برابری نمیکند.
کردهام بخت جوان را نام، پیر
کو ز حق پیر است نه از ایّام، پیر (مثنوی) (۲)
* عطار نیشابوری در منطقالطیر گوید:
پیر باید راه را تنها مرو
از سر عمیا در این دریا مرو (۱۷۱۰)
پیر ما لابُد راه آمد تو را
در همه کاری پناه آمد تو را
چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کی توانی برد راه؟
نه تو را چشم و نه ره کوته است
پیر، در راهت، قلاووز ره است
هر که شد در ظلّ صاحبدولتی
نبودش در راه هرگز خجلتی
هر که او در دولتی پیوسته شد
خار در دستش همه گلدسته شد
پیر در سلوک وجودی است که از آن گریزی نیست (ما لابُدّ راه) و مشایخ طریقت عقیده دارند هر کس از استادی ادب نیاموخته باشد، بطّال (کاهل و بیکاره) است و اگر مردی به بالاترین پایگاهها و مقامات برسد، چندانکه از غیب چیزهایی بر او کشف شود، ولی پیشوا و رهبر نداشته باشد، هیچ کاری از او برنمیآید.
گفتهاند: مدار طریقت بر پیر است که «الشیخ في قومه کالنّبي في امَّته» و محقّق و مبرهن است که به خویشتن به جایی نتوان رسید. (۳)
* از عارف حق شیخ ابوسعید ابوالخیر سؤال شد که اینهمه دولت (عرفانی) از کجا یافتی؟ گفت: بر کنار جوی آب میرفتم. پیر شیخ ابوالفضل سرخسی از آن جانب دیگر میرفت. چشمش بر ما افتاد؛ اینهمه دولت از آنجاست. (۴)
* پیرو راهبر از آنجا که وجود خام سالک را پخته میکند بهمثابۀ تابستان است و سالک که برگهایش ریخته و عریان است مانند پاییز است. (۵)
پیر، تابستان و خلقان، تیر ماه
خلق، مانند شباند و پیر، ماه (مثنوی)
* سایۀ کامل در روی زمین مانند کوه قاف است که در همهجا گسترش دارد و روح او هم چون سیمرغ بلندپرواز است که بر حقایق عالیه طواف میکند. (۶)
* ظلّ او اندر زمین، چون کوه قاف
روح او، سیمرغ بس عالی طواف (مثنوی)
* سیمرغ را میتوان از القاب پیر و مرشد کامل دانست که او بینشان است و کس نتواند به اصل او واصل شود. (۷)
* پیر، ایشاناند کین عالم نبود
جان ایشان بود در دریای جود (مثنوی)
پیش از این تن، عمرها بگذاشتند
پیشتر از کشت، بُر برداشتند
یعنی انسان کامل و پیر واصل جسماً حادث است و روحاً ازلی؛ و قبل از پدیدار شدن این جهان مادّی در دریای کرم الهی مستغرق بودند.
* حافظ در اشعارش به موارد فوق اشاره کرده است:
پیر خرابات
* اشاره است به مرشد کامل که مرید را به ترک رسوم و عادات وامیدارد و به راه فقر و فنا میسپارد. (۸)
* بندۀ پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست (حافظ)
پیر مغان
* پیر طریقت را گویند.
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معمّا میکرد (حافظ)
* البته حافظ از امیرالمؤمنین علیهالسلام نوعاً به پیر مغان تعبیر میکند؛ گوید:
همّت پیر مغان و نفس رندان بود
که ز بند غم ایّام نجاتم دادند (۹)
پیر میکده، پیر میفروش، پیر میخانه
* پیر طریقت را گویند.
* به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ)
* هرگز به یمن عاطفت پیر میفروش
ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم (حافظ)
* پیر میخانه سحر جام جهانبینم داد
وان در آن آینه از حس تو کرد آگاهم (حافظ)
پیر صحبت
* نخست موعظۀ پیر صحبت این حرفست
کز مصاحب نا جنس احتراز کنید (حافظ)
…………………………………………………………………………………..
منابع:
۱) فرهنگ اشعار حافظ
۲) بوستان کشمیری، ص ۱۵۴
۳) منطقالطیر، ص ۵۹۳
۴) هزار و یک تحفه، ش ۸۲۵
۵) بوستان کشمیری، ص ۱۵۴
۶) گلستان کشمیری، ص ۱۶۳
۷) فرهنگ اشعار حافظ، ص ۹۴
۸) هزار و یک تحفه، ش ۴۳۷
۹) هزار و یک تحفه، ش ۵۳۴