مقام تواضع
۱- اشاراتی به معانی:
تواضع: فروتنی کردن؛ اظهار خواری کردن؛ شکستهنفسی؛ خود را کوچک نشان دادن.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا: و بندگان خاص خدای رحمان آناناند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب کنند با سلامت نفس جواب دهند. (فرقان: ۶۳)
۲- وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ: برای مؤمنانی که پیرویات کردهاند فروتن (و مهربان) باش. (شعراء: ۲۱۵)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام موسی کاظم علیهالسلام: «تواضع و فروتنی آن است که آنچه دوست داری دیگران دربارۀ تو انجام دهند، تو هم همان را دربارۀ دیگران انجام دهی.» (وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۷۳)
۲- رسول خدا صلّیالله علیه و آله: «بالاترین مردم از جهت مقام بندگی کسانیاند که با وجود رفعت شأن و مقام، فروتن و متواضع باشند.» (بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۷۹)
۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «بر شما باد به تواضع و فروتنی، بهدرستی که تواضع از بزرگترین عبادات است.» (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۹)
۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام: هیچ حَسَب و نَسَبی برای انسان همانند تواضع و فروتنی نیست. (نهجالبلاغه، ح ۱۰۹)
۵- رسول خدا صلّیالله علیه و آله: «کسی که توان پوشیدن لباس زیبایی را دارد ولی به جهت تواضع و فروتنی از پوشیدن آن خودداری نماید، خداوند به او لباس کرامت و جوانمردی میپوشاند.» (بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۴۲۵)
۶- امام حسن عسکری علیهالسلام: «تواضع نعمتی است که سبب حسادت دیگران نمیشود.» (تحف العقول، ص ۳۶۳)
۷- امام موسی کاظم علیهالسلام: «همانا خداوند انسانهای متواضع را به میزان تواضع و فروتنی آنها بالا نمیبرد، بلکه به میزان مجد و عظمت خود مقام آنها را رفیع میگرداند.» (تحف العقول، ص ۳۹۹)
۸- رسول خدا صلّیالله علیه و آله: «ای علی! به خدا سوگند! اگر انسان متواضع و فروتن در ته چاهی باشد، خداوند بادی را میفرستد و او را بالاتر از بهترین مردم در دولت و حکومت انسانهای شرور قرار میدهد.» (بحارلانوار، ج ۷۷، ص ۵۳)
۹- امیرالمؤمنین علیهالسلام: «شریفترین خصلتهای اخلاقی، تواضع، حلم، بردباری و نرمخویی هستند.» (تصنیف غررالحکم، ص ۲۴۹)
۴- نکتهها:
* تواضع آن است که در برابر صولت (عظمت و قهر و غلبه) حق، فروتن باشی و آن بر سه درجه است: درجۀ نخستین: تواضع است برای دین، آنکه (بنده)، منقول را با معقول معارضه نکند (و با حکم عقلی، حکم شرع را مخدوش نکند) و ادلّۀ دین را متهم نسازد و راهی بهسوی مخالفت (با شرع) نبیند… .
درجۀ دوم آنکه هر که را از مسلمانان که حقتعالی به بنده بودن او برای خود خشنود بود، تو به برادری با او خشنود باشی… . درجۀ سوم آنکه حق را تواضع کنی، پس چشم بپوشی، در خدمت، از رأی خود و در مشاهده، از رسم خود. (۱)
* خاصان بندگان خدا، کسانیاند که خار اختیار، از قدمگاه خویش برکشند و سر نفس نصیب طلب به تواضع بیفکنند، لاجرم به مقام عبودیت رسند. بندگان او به حقیقت، ایشاناند، که پیوسته در گزار فرماناند، از نصیب پاک و از اختیار دور و از خواستۀ خود بیزار. (۲)
* در کتاب صد میدان، میدان سی و دوم تواضع است. از میدان فقر میدان تواضع زاید. تواضع فرو ایستادن است حق را؛ و آن سه چیز است: حق را جل جلاله، و دین وی را، اولیاء وی را.
تواضع دین وی را، سه چیز است: رأی خود را برابر گفت وی بازنداری و بر سر رسول وی صلّیالله علیه و آله، استاد نجویی و بر دشمن خویش حق رد نکنی؛ و تواضع اولیا را، سه چیز است، قدر ایشان را زیر قدر خویش داری و از خویش ایشان را اکرام نمایی و از ظن بد خویش ایشان را آزاد داری. تواضع حق را جل جلاله، سه چیز است؛ فرمان وی را خوار باشی و زیر حکم وی پژمرده باشی و در یاد کردن وی حاضر باشی.
* در عشق تو، من کیم، که در منزل من
از وصل رخت گلی دمد، بر گل من
* رفتار رسول اکرم صلّیالله علیه و آله جامع جمیع علامات آزمایش تواضع و خالی از همۀ افعال و حرکات کبر بود و سزاوار است که همۀ مؤمنان به او اقتدا کنند. ابوسعید خدری روایت میکند که: رسول خدا صلّیالله علیه و آله خود ستور و شتر را علف میداد و شتر را میبست و خانه را میروفت و گوسفند را میدوشید و نعلین را پینه میکرد و جامه را وصله میزد و با خدمتکار غذا میخورد و چون خادم از دستاس کردن خسته میشد او را یاری میداد و از بازار چیزی میخرید و به دست یا به گوشۀ جامه خویش میگرفت و به خانه میآورد. با درویش و توانگر و خرد و بزرگ دست فرا میداد و به هر کسی از نمازگزاران که میرسید، کوچک و بزرگ و سیاه و سفید و آزاد و بنده، ابتدا سلام میکرد. جامۀ خانه و بیرون او یکی بود. هر ژولیده و غبارآلوده که او را به دعوت میخواند از اجابت آن شرمگین نبود و آنچه را که به آن دعوت میکردند حقیر نمیشمرد اگرچه به جز خرمای پوسیده چیزی نبود… . (۳)
* نزدیکترین مردم به خدا متواضعاند و دورترین مردم از خدا متکبّراناند؛ و تواضع مزرعۀ خضوع و خشوع و خشیّت و حیا است.
* هر فضیلتی حد وسط است و دو طرف افراط و تفریط آن مذموم است و صفت تواضع حد وسط است و طرف افراط آن «کبر» میباشد و طرف تفریط آن «ذلّت» و پستی است؛ و همچنان که کبر مذموم است، خوار و ذلیل کردن خود نیز ناپسند است و اگر به طرف تفریط افتاد و دچار نقصان شد باید خود را بالا ببرد، زیرا برای مؤمن جایز نیست که خود را ذلیل و پست کند؛ پس اگر کفشدوزی، مثلاً بر عالمی وارد شود و آن عالم از جای خود برخیزد و او را در مکان خود بنشاند و درس و تعلیم را (برای حرمت او) ترک کند و چون برخیزد تا در خانه دنبال او بدود، خود را ذلیل و خوار کرده است و این کار ناپسند است و باید در این حال خود را رفعت دهد تا به حد وسط که صراط مستقیم است برگردد.
* سزاوار است که متکبّران را تواضع نکنند؛ زیرا انکسار و فروتنی و تذلّل برای کسی که متکبّر است علاوه بر اینکه تن به پستی و ذلّت دادن است موجب گمراهی و زیادی تکبّر خود او میشود و وقتی مردم برای او تواضع نکنند و بر او تکبّر نمایند بسا ممکن است متنبّه شود و تکبّر را رها کند؛ زیرا متکبّر به تحمّل مذلّت و اهانت از طرف مردم خشنود نیست.
* تواضع اولیاء کمّل و انبیاء عظام که بهواسطۀ تجلّیات ذاتی و اسمائی و صفاتی و افعالی در قلبشان و مشاهدۀ کمال ربوبیت و ذلّت عبودیت در خود، باعث شده که در پیشگاه حقتعالی، متواضعترین موجودات باشند و نیز برای مظاهر جمال و جلال او نیز برای او متواضعاند و تواضع برای اینان، ظلّ تواضع برای حق است و اینان علاوه بر تواضع، دارای مقام محبّت نیز هستند و محبّت به مظاهر حق – تابع محبّت به حق – دارند و این تواضع که مشفوع با محبّت است، کاملترین مراتب تواضع است؛ و بعد از اینان تواضع اهل معرفت است که در مرتبۀ ناقصتر است زیرا مقام معرفت با مشاهدت حضوری فرق دارد؛ و بعد تواضع حکماء است که در رتبه، پس از اینهاست که به مقام حکمت الهی رسیدهاند و قلبشان به نور حکمت روشن شده و برای حق و خلق متواضع شوند؛ و بعد از اینان تواضع مؤمنین است که به نور ایمان، علم بالله پیدا کردند و خود را تا آنجا که نور آنها روشنی داده، شناختهاند؛ پس برای حق و خلق، متواضع شوند.
* از موجبات و اسباب تواضع، شرح صدر میباشد. انسانی که دارای شرح صدر باشد، هر چه از کمال و جمال و مال و منال و دولت و حَشَم در خود ببیند، به آن اهمیت ندهد و در نظرش بزرگ و مهم نیاید. سعۀ وجود چنین انسانی، بهقدری است که بر تمام واردات قلبی غلبه کند و از ظرف وجودش هیچ لبریزی نکند و خود را بهواسطۀ آنها بزرگ و بزرگوار نشمرد و هر چه غیر از حق و آثار جمال و جلال او است، در نظرش کوچک باشد و این خود، منشأ تواضع برای حق شود و به تبع برای خلق؛ زیرا که خلق را نیز از حق بیند؛ پس خداخواهی، سعهصدر آورد و سعهصدر تواضع آورد.
* باید دانست که تواضع با تملّق و تکبّر با عزّت نفس فرقها دارد، هم در مبادی و هم در غایات و هم در ثمرات. تواضع مبدأش علم به الله و علم به نفس است و غایتش خداست یا کرامت خدا و نتیجه و ثمرهاش کمال نفسانی است و تملّق، مبدأش شرک و جهل است و غایتش نفس است و ثمرهاش خفت و خواری و نقص و عار است.
و تکبّر که زاییدۀ عُجب است مبدأش خودبینی و خودخواهی و جهل و غفلت از حق و مظاهر است و غایتش نفس و خودنمایی است و نتیجهاش سرکشی و طغیان است.
و عزّت نفس، مبدأش توکّل بر خدا و اعتماد بر حقتعالی و غایتش خداست و ثمرهاش ترک غیر است.
* ابلیس به تکبّر به آدم از مقام قرب دور شد، درحالیکه تواضع برای بندگان عین تواضع از حق است و نیز عالمی که به صفت تواضع موصوف نباشد و از مردم چشمداشت کُرنش و تواضع داشته باشد، عالِم نیست و آن انبار مفاهیم رجز شیطانی است و اگر با این مفاهیم سعادت و سلامت حاصل میشد، ابلیس نیز باید سعید باشد و علمی که خاصیت خود را از دست بدهد حجاب غلیظی است که رهایی از آن، از همهچیز مشکلتر است.
* مؤمن نباید خود را خوار کند و زیر بار ذلّت برود ولی ممکن است خود را برابر دیگران از جهتی یا جهاتی دارای امتیاز ببیند، برای اینکه مبادا به غرور و تکبّر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجّه نکند، بلکه به امتیازهای دیگران، حتی احتمال پارهای امتیازات در آنان توجّه کند و به دلیل همان جهات امتیاز فروتنی کند.
* تواضع باید هم در عمل باشد هم در کلام و هم در عبادت و نسبت به همۀ افراد اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، دانا و نادان، پدر و مادر، یاران، پیروان و زیردستان.
* صفت تواضع اگرچه برای بندگان از صفات کمالیه است اما به کار بردن آن برای خداوند سزاوار نیست؛ زیرا متناسب با مقام عظمت و جلال خداوند نیست.
* در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده که خود تواضع، عبادت خوانده شده است. (۴)
* خداوند به موسی بن عمران وحی فرستاد: ای موسی! هیچ میدانی چرا تو را برگزیدم و اختیار کردم به سخن گفتن با خودم؟ عرض کرد: به چه سبب بود؟ فرمود: من ظاهر و باطن همۀ بندگان خود را دیدم، هیچیک را ندیدم که ذلّت ایشان از برای من چون تو باشد. ای موسی! بهدرستی که تو هر وقت نماز میکردی، رخسار خود را بر خاک میگذاردی. (۵)
* در آیات قرآن سفارش به خفض جناح نسبت به والدین شده است؛ یعنی برای آن دو تواضع کن، تواضعی که ناشی از رحمت و مهربانی است. (۶)
* تواضع در مقابل انبیاء و اولیاء الهی به دلیل رسالت بزرگی است که بر دوش دارند و برای زحمت زیادی که برای هدایت انسانها، متحمّل شدهاند میباشد. از موارد تواضع نسبت به ایشان، مسّ نکردن اسماء آنها بدون طهارت و مقدّم نشدن بر قبورشان در نماز است و نیز بعضی از بزرگان اگر وضو نداشتند نام شریف معصومین علیهمالسلام را به زبان جاری نمیکردند و برایشان درود و سلام نمیفرستادند؛ و در روایت است که حضرت صادق علیهالسلام هنگام بردن نام حضرت محمد صلّیالله علیه و آله چنان خم میشد که صورت مبارکش نزدیک زانوهایش میرسید و نیز متواضع بودن با سادات و علماء (که جانشینان ایشان در هدایت مردماند) در حقیقت تواضع با معصومین علیهالسلام میباشد.
* تواضع در مقابل مستکبران، فرومایگان و یا توانگران به خاطر ثروت و قدرت آنان زشت و نکوهیده است و زمانی که تواضع، انگیزه و جهت غیر الهی داشته باشد، شکل ذلّت به خود میگیرد و سبب بیمقدار شدن ارزشهای والای انسانی میگردد و نیز در روایتی از امیر مؤمنان علیهالسلام آمده که: «هر کس نزد توانگری رود و به خاطر ثروتش برایش فروتنی کند، دو سوم دینش از میان رفته است.» (۷)
و نیز تواضع در برابر فردی که خود را بزرگ میپندارد و به دیگران به دیدۀ تحقیر مینگرد منع و نهی شده است؛ زیرا اینگونه تواضع سبب پستی و ذلّت مسلمان بوده و هم چهبسا عامل افزایش حالت تکبّر در آن شخص شود.
* اظهار محبّت و احترام و برخورد مسالمتآمیز و متواضعانه با فاسقان و ظالمان، سبب جرئت و جسارت بیشتر آنان به گناه و فسادشان میگردد؛ آنان اینگونه برخوردهای انسانی را مهر تأیید بر افعال ناپسند و ناروای خویش میگیرند و اسلام پیروانش را از تواضع در برابر فاسقان و ظالمان بر حذر داشته است.
* تواضع به معنای فروتنی و شکستهنفسی است که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگران ببیند و لازمۀ آن کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان میکند. (۸)
* تواضع، اصل همۀ شرافتهاست. تواضع آن است که از برای خدا و در راه خدا باشد و غیر آن خودنمایی به شمار آید و اهل تواضع چهرهای دارند که ملائکه از اهل آسمان و عارفان از اهل زمین آنان را میشناسند. (۹)
* اصل تواضع در بزرگ شمردن هیبت و عظمت خداست و برای خداوند عبادتی نیست که موردقبول و رضای او قرار گیرد مگر در آن تواضع باشد.
* حقیقت تواضع را نشناختهاند مگر مقرّبین از بندگان که به وحدانیت حق متصل باشند.
تواضع در برابر خالق با تواضع در برابر خلق فرق دارد. رکوع، سجود، خود نماز و… تواضع در برابر خالق است. (۱۰)
* از علامتهای تواضع آن است که:
۱) هرگاه با اقران خود در مسئلهای گفتگو کند، اگر حق بر زبان ایشان جاری شود و آنچه گوید مطابق واقع نباشد، از اینکه او را آگاه ساختند و از غفلت برآوردند، اظهار شکرگزاری ایشان کند و این کار اصلاً بر او دشوار نباشد و ترک جدال کند، یعنی به خاطر برتریجویی با دیگری بحث نکند.
۲) وقتی به مجلسی وارد شود، بر او گران نباشد که امثال و اقران بر او مقدّم نشینند و او پایینتر از ایشان نشیند و مطلقاً تفاوتی در حال او نکند و همینطور در وقت راه رفتن مضایقه نداشته باشد که عقب همه راه رود.
تواضع آن است که آدمی در مکانی که پستتر از جای او باشد بنشیند و به جایی که پایینتر از جای دیگر باشد راضی شود و با هر که ملاقات نماید سلام کند و ترک مجادله نماید اگرچه حق با او باشد و نخواهد که او را بر تقوا و پرهیزگاری مدح کنند.
۳) پیشی گرفتن در سلام کردن بر او گران نباشد.
۴) چون فقیر بینوایی او را دعوت کند اجابت نماید و به مهمانی او یا حاجتی دیگر که از وی طلبیده برود و به جهت حاجت خویشان و دوستان به کوچه و بازار آمد و شد کند.
۵) پوشیدن لباسهای سبک و کهنه بر او گران نباشد و در بند پوشیدن جامۀ نفیس نباشد.
۶) با خادمان خود در یک سفره طعام خورد و این بر او گران نباشد.
۷) امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هر کس میخواهد مردی از اهل آتش را ببیند، نگاه کند به مردی که نشسته و طایفهای در برابر او ایستاده باشند و اینکه نخواهد کسی ایستاده باشد.» (۱۱)
بلکه علامات و نشانههای دیگری نیز هست.
* موسی بن جعفر علیهالسلام فرمود: «کشت و زرع در روی خاک میروید نه بر روی سنگ؛ همینطور حکمت در قلب متواضع قرار میگیرد نه در دل متکبّر ستمکار؛ زیرا خداوند تواضع را ابزار عقل قرار داده و تکبّر را آلت و ابزار جهل». (۱۲)
* چون فرود آیی، از او گردی جدا
مبدلش گرداند از رحمت، خدا
زین تواضع که فرود آیی، خدا
راستبینی بخشد آن چشم تو را (مثنوی ۴/۳۵۶۵)
* تواضع سر رفعت افزادت
تکبّر به خاک اندر اندازدت (سعدی)
* سلمان مدتی در یکی از شهرهای شام امیر بود. یک روز در میان بازار میرفت، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که بارش را به خانه ببرد. سلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و قبول کرد بیمزد بارش را به خانه برساند. در راه مردی آمد و گفت: ای امیر این بار را به کجا میبری؟ آن مرد فهمید که او سلمان است در پای او افتاد و دست او را بوسه میداد و میگفت: مرا ببخش که تو را نشناختم. سلمان گفت: این بار را باید به خانهات برسانم و رسانید.
بعد فرمود: «من به عهد خود وفا کردم، تو هم عهد کن تا هیچکس را به بیگاری (عمل بیمزد) نگیری و چیزی را که خودت میتوانی ببری به مردانگی تو آسیبی نمیرساند.» (۱۳)
* برخی از آثار فردی تواضع:
۱) مایۀ سربلندی میشود؛ که در روایتی پیامبر اکرم صلّیالله علیه و آله فرمودند: «کسی که به خاطر خدا تواضع کند خداوند مقامش را بالا میبرد.» (۱۴)
۲) برتری در بندگی؛ رسول خدا صلّیالله علیه و آله فرمود: «ای مردم همانا برترین مردم از جهت بندگی، کسی است که با وجود برتری مقام، تواضع کند.» (۱۵)
۳) کمال عقل؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: «کمال عقل در سه چیز است، یکی از آنها تواضع برای خداست.» (۱۶)
۴) سلامتی؛ امام علی علیهالسلام: «تواضع برای تو سلامتی را به ارمغان میآورد.» (۱۷)
۵) سرچشمۀ نعمت؛ امام علی علیهالسلام: «با تواضع و فروتنی نعمت کامل میشود.» (۱۸)
* برخی از آثار اجتماعی تواضع:
۱) عامل محبوب شدن؛ امام علی علیهالسلام: «نتیجۀ تواضع محبّت است.» (۱۹)
۲) عامل شرافت؛ گاه چنین تصوّر میشود که تواضع انسان را کوچک میکند درحالیکه این یک برداشت نادرست است. امام علی علیهالسلام: «تواضع نردبان بزرگی است.» (۲۰)
۳) ایمنی از حسادت؛ امام عسکری علیهالسلام: «فروتنی نعمتی است که مورد طمع حسودان قرار نمیگیرد.» (۲۱)
۴) برقراری عدالت؛ رسول خدا صلّیالله علیه و آله: «نسبت به یکدیگر فروتن باشید تا کسی بر دیگری ستم روا ندارد.» (۲۲)
۵) سنگری در مقابل دشمنان؛ امام علی علیهالسلام: «تواضع را سنگر میان خود و دشمنتان یعنی ابلیس و سپاهیانش برگزینید.» (۲۳)
۶) سبب نظم؛ امام علی علیهالسلام: «با تواضع کارها مرتب میشود.» (۲۴)
* برای کسب روحیۀ تواضع میتوان از راهکارهای مختلفی اشاره کرد: توجّه به آثار تواضع، عمل کردن به آنچه در مورد نشانههای تواضع ذکر شد، دقت در سیرۀ معصومین علیهالسلام و سفارشات ایشان، نیز دستیابی به ریشۀ کبر و علّتهای اصلی آن و همچنین مسائل دیگر ازجمله خودشناسی و آگاهی از خلقت خویش و نیز خداشناسی.
* تواضع مراتبی دارد که مرتبۀ نازلۀ آن در ظاهر شخص بروز دارد و مرتبۀ بالای آن در قلب میباشد.
……………………………………………………………………..
منابع:
۱) شرح منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، نگارش شیروانی، ص ۱۳۳ تا ۱۳۵
۲) کشفالاسرار ۲ جلدی، ج ۲، ص ۱۴۶
۳) علم اخلاق اسلامی، ترجمه جامع السعادات، ج ۱، ص ۴۳۶
۴) بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۴۷
۵) معراج السعادة، ص ۲۸۶
۶) تفسیر احسن الحدیث، علیاکبر قرشی، ج ۶، ص ۵۹
۷) نهجالبلاغه، ص ۸۲۶
۸) معراج السعادة، ص ۲۶۵
۹) هزار و یک تحفه، ش ۶۸۸
۱۰) هزار و یک تحفه، ش ۶۸۸
۱۱) معراج السعادة، ص ۲۶۰
۱۲) مواعظ امامان علیهالسلام، ترجمه ج ۱۷ بحارالانوار، ص ۲۷۰
۱۳) یکصد موضوع پانصد داستان، ج ۱، ص ۱۷۵
۱۴) بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۳۲۴
۱۵) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۹
۱۶) مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج ۱۱، ص ۲۹۶
۱۷) بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۲۰
۱۸) نهجالبلاغه، ص ۳۴۸
۱۹) بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۱۹
۲۰) غررالحکم، ج ۱، ص ۵۷
۲۱) تحف العقول، ص ۴۸۹
۲۲) مصباح الشریعه، ص ۲۴۳
۲۳) نهجالبلاغه، ص ۱۹۲
۲۴) غررالحکم، ج ۱، ص ۳۰۲