مقام توفیق
۱- اشاراتی به معانی:
توفیق: موافق بودن یا موفق گردانیدن اسباب، اتفاقنظر داشتن، مدد کردن بخت، دست یافتن، سازگاری، فراهم شدن اسباب کاری.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقٰاقَ بَيْنِهِمٰا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهٰا إِن يُرِيدٰا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمٰا إِنَّ اللَّهَ كٰانَ عَليٖمًا خَبيٖرًا: و اگر از ناسازگاری آنان نگرانید، چنانچه در پی اصلاح باشند داوری از خویشان مرد و داوری از خویشان زن برانگیزید تا خداوند میان آن دو آشتی برقرار کند که خداوند دانایی آگاه است. (نساء: ۳۵)
۲- …إِنْ أُريٖدُ إِلَّا الْإِصْلٰاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفيٖقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ: … تا آنجا که میتوانم جز اصلاح، نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و بهسوی او بازمیگردم. (هود: ۸۸)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام علی علیهالسلام: «توفیق، نخستین نعمت است.» (غررالحکم، ۵۴۵)
۲- امام علی علیهالسلام: «توفیق، رأس کامیابی است.» (غررالحکم، ۹۴۲)
۳- امام علی علیهالسلام: «چگونه از عبادت بهرهمند شود کسی که توفیق یاریاش نکرده است.» (غررالحکم، ۷۰۰۵)
۴- امام علی علیهالسلام: «هیچ نعمتی برتر از توفیق نیست.» (غررالحکم، ۱۰۶۳۷)
۵- امام علی علیهالسلام در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیهالسلام در اجتناب از شبهات فرمود: «و پیش از آنکه دراینباره بیندیشی، نخست از خدای خود استعانت خواه و از او توفیق بطلب و هر شائبهای را که به شبههات اندازد یا به گمراهیات کشاند، رها کن.» (نهجالبلاغه، الکتاب ۳۱)
۶- امام باقر علیهالسلام: «نعمتی چون عافیت نیست و عافیتی چون یاری توفیق.» (تحف العقول، ۲۸۶)
۷- امام علی علیهالسلام: «حفظ تجربه از توفیق [الهی] است.» (نهجالبلاغه، الحکمه ۲۱۱)
۸- امام علی علیهالسلام: «درنگ کردن هنگام حیرت، یکی از توفیقات است.» (تحف العقول، ۸۳)
۹- امام علی علیهالسلام: «هر که خدا را مرشد و خیرخواه خود بگیرد، به توفیق دست یابد.» (غررالحکم، ۸۴۷۷)
۱۰- امام علی علیهالسلام در بخشی از نامۀ خود به عثمان بن حنیف، خطاب به دنیا نوشت: «هیهات! هر که در لغزشگاه تو گام نهاد لغزید و آنکه به قسمتهای ژرف تو آمد غرق شد و هر که از بندهای دامت کناره گرفت، توفیق (رستگاری) یافت.» (نهجالبلاغه، الکتاب ۴۵)
۴- نکتهها:
* طبق آیۀ «… وَ مٰا تَوْفيٖقِي إِلّٰا بِاللَّهِ…» (هود:۸۸)، توفیق منحصراً از جانب خداست. شیخ طوسی در تفسیر این آیه، توفیق را لطفی الهی دانسته که بهواسطۀ آن طاعت انجام میشود و تأکید کرده است که تنها خدا میتواند انسان را موفق بر طاعت بدارد. (التبیان، ذیل آیه)
* طبق احادیث انجام دادن کارها به توفیق الهی حاصل خواهد شد که ازجمله آنهاست:
توفیق در توبه، توفیق در شناخت اولیای امر و تمسّک به ائمۀ اطهار علیهمالسلام (۱)، توفیق در انجام دادن اموری که رضای خدا در آن است (۲)، توفیق در اجرای اوامر الهی و ادای فرایض (۳)، توفیق در تشکر از نعمتهای الهی (۴)، توفیق در کسب علم و حفظ تجربهها (۵)، توفیق در همنشینی با پرهیزگاران (۶) و توفیق در مشورت با عاقل (۷) بهطورکلی بر اساس حدیثی از امام علی علیهالسلام هر خیری به توفیق الهی حاصل میشود. (۸)
* در معنای استخاره نیز گفتهشده که عبارت است از درخواست توفیق از خداوند برای رسیدن به بهترین. (۹)
* آثاری که قرآن برای اهل توفیق برمیشمرد عبارتاند از:
۱- دوری و اجتناب از شیطان (نساء: ۸۳)؛ ۲- توبه و بازگشت بهسوی خدا (هود: ۸۸)؛ ۳- زدودن گناهان (احقاف: ۴۶)؛ ۴- راهیابی به بهشت (بقره: ۲۲۱)؛ ۵- توکّل (هود: ۸۸)؛ ۶- شرح صدر (انعام: ۱۲۵)؛ ۷- قبولی اعمال (احقاف: ۱۶)؛ ۸- رهایی از زیانکاری (بقره: ۶۴)؛ ۹- مغفرت و آمرزش (بقره: ۱۸۷)؛ ۱۰- هدایت خاص (اعراف: ۴۳)؛ ۱۱- توفیق در اعمال صالح (احقاف: ۱۵)
* برای رسیدن به مقام توفیق میبایست زمینههایی را انسان در خود پدید آورد و ظرفیت خود را افزایش دهد تا توفیق رفیق راهش شود.
ازجمله زمینههایی که میبایست فراهم گردد عبارتاند از:
۱- توبه (احقاف: ۱۵)؛ ۲- توکّل (قصص: ۲۲)؛ ۳- جهاد (عنکبوت: ۶۹)؛ ۴- دعا (نمل: ۱۹)؛ ۵- عبادت (حم: ۵)؛ ۶- قصد اصلاح (نساء: ۳۵)؛ ۷- هجرت (توبه: ۱۱۷).
ازجمله موانع توفیق عبارتاند از:
۱- تردید (توبه: ۴۴ و ۴۵)؛ ۲- سنگدلی (یونس: ۸۸)؛ ۳- تنگی صدر (انعام: ۱۲۵)؛ ۴- کفر (مائده: ۴۱ و ۴۵) که از موانع رسیدن به توفیق الهی است.
* توفیق ازنظر معتزله و شیعه: معتزله و شیعه که به عدل الهی که لازمۀ آن اختیار آدمی است اهمیت بسیار میدادهاند و تکلیف ما لایطاق را محال میدانستهاند. معتزله غالباً توفیق را از مقولۀ لطف دانسته و بهرغم تفاوتهایی که در توضیح مطلب در آرای آنان به چشم میخورد، (۱۰) میکوشیدهاند مسئلۀ توفیق را به نحوی توضیح دهند که با اختیار انسان و عدالت خدا تقابلی نداشته باشد.
برخی شیعیان نیز همچون معتزله، توفیق را لطف تعریف کردهاند. (۱۱) برخی دیگر در تعریف آن واژه لطف را نیاورده و آن را مثلاً به صورت «آنچه با آن واجب واقع میشود (لطف محصِّل) و اگر نباشد واقع نمیشود» تعریف کردهاند. (۱۲) بر همین اساس آن را در زمرۀ اقسام لطف آورده و قسیم عصمت قرار دادهاند. در تعریف توفیق به «آنچه مکلّف با آن طاعت را برمیگزیند» یا «لطفی که با آن مکلّف طاعت را انتخاب میکند». (۱۳) کوشش شده است تعریف به نحوی باشد که با اختیار انسان و درنتیجه با عدل الهی، تعارضی نداشته باشد. احتمالاً بر اساس همین ملاحظات بوده که متکلّمان شیعه بهرغم اینکه نزدیکی معنایی توفیق را با مفاهیم مشابه پذیرفتهاند. (۱۴) و گاهی همچون سایر مسلکهای کلامی خذلان را مقابل توفیق قرار دادهاند. (۱۵)
* برخی تعاریف توفیق در کتب کلامی، عبارتاند از: ثوابی از جانب خدا درنتیجۀ ایمان، حکم بر موفق بودن از جانب خدا، (۱۶) امری که با آن خداوند فعل بندگان را موافق آنچه دوست میدارد و میپسندد قرار میدهد. (۱۷) و مهیاکردن اسباب. (۱۸)
* توفیق آن است که خداوند افعال بندگان خود را با خواست و رضای خویش موافق و سازگار سازد. مراد از توفیق گونهای از لطف یا تأیید الهی است، یعنی عاملی که چون در کار باشد، کردار نیک و پسندیده خواهد بود و چون شامل حال انسان شود، او را به طاعت حق برمیانگیزد و از گناه دور میسازد و این موهبتی است و درواقع همان فیض است که به زور و زر به دست نمیآید و به هر کس بخواهند میدهند.
قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف **** تا به سوزن بر کَنَم این کوه قاف (مثنوی)
(کوه قاف کنایه از نفس امّاره است).
* از عالم ربّانی سیّد عبدالکریم کشمیری سؤال شد: آیا برای ترقّی استعداد ذاتی شرط است؟ در جواب فرمودند: «همه استعداد دارند لکن توفیق الهی باید شامل حال شود.»
خداوند هر که را بخواهد به رحمت خویش ممتاز مینماید که توفیق هدایت به دین و ولایت رسول اکرم صلیالله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام بدهد.
چون بگیری سخت آن توفیق هوست **** در تو هر قوّت که آید جذب اوست (مثنوی)
پس غنیمت دار آن توفیق را **** چون بیابی صحبت صدّیق را
* معنی توفیق، موافقت افکندن است میان قضای خدای تعالی و میان ارادت بنده که در آن خیر بنده بود و این به چهار چیز تمام شود: هدایت، رشد، تسدید و تأیید که جمله را توفیق گویند و هیچ نعمتی بیتوفیق نباشد.
۱- هدایت: که هیچکس از هدایت مستغنی نیست. چه اگر در طلب سعادت راه آخرت باشد، چون راه آن نداند بیراهه رود؛ چه فایده بود. در سورۀ طه آیۀ ۵۰ فرمود: «…رَبُّنَا الَّذيٖ أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را (فراخور) او ارزانی داشته، سپس راهنمایی کرده است.»
۲- رشد: آن بود که با هدایت به هم در وی تقاضای رفتن راه پدید آید.
۳- تسدید: آن بود که حرکات اعضای او را بهجانب صواب بهآسانی حرکت دهد تا بهزودی به مقصد رسد.
پس ثمرۀ هدایت در معرفت بوده و ثمرۀ رشد در داعیه و ارادت و ثمرۀ تسدید در قدرت آلات حرکت است.
۴- تأیید: عبارت است از مدد فرستادن از غیب بود در باطن به نیروی بصیرت در ظاهر به قوت بطش و حرکت. در سورۀ مائده آیۀ ۱۱۰ فرمود: «… أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ…: تو را به روحالقدس یاری دادم.»
* امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هر کس دارای چهار چیز باشد از چهار چیز محروم نمیماند:
هرکس موفق به دعا شد، از اجابت محروم نمیگردد؛ هر کس موفق به استغفار شد، از آمرزش محروم نمیشود؛ هر کس موفق به شکر شد، از افزایش نعمت محروم نمیماند؛ هر کس موفق به توبه شد، از قبول اعمال محروم نمیگردد.» ( ایمان و کفر، بحارالانوار، ج۱، ص۵۴۰)
* خداوند میداند چه کسی قابل هدایت است او را تأیید میکند و تسدید میفرماید و چه کسی از قابلیت هدایت افتاده، او را وامیگذارد.
در صحیفۀ سجادیه دعای نهم از امام سجّاد علیهالسلام است که: «ما را به خود و اختیار خود وامگذار که نفس باطل را برمیگزیند اِلّا ما وَفَّقتُ: مگر آنکه تو توفیقش دهی و به بدی فرمان میدهد مگر آنکه تو رحمتش آوری… فَاَیّدنٰا بِتَوفیٖقکَ وَ سَدَّدنٰا بِتَسدیدِکَ: پس به توفیق خود تأییدمان کن و باراهنماییات استوارمان بدار.»
خداوند بندۀ مؤمنش را به صراط مستقیم هدایت نموده و امرونهی مینماید و به آنچه سزاوار است وامیدارد و ازآنچه نکوهیده است بازمیدارد و او را در زندگی دنیوی و اخروی یاری میکند. مؤمنی که ولیّ خداست متولّی اطاعت او در همۀ اوامر و نواهی اوست و تمام برکات معنوی از قبیل هدایت، توفیق و تأیید و تسدید و به دنبالش اکرام به بهشت از خدای تعالی میگیرد.
* در دعای بعد از زیارت آل یس آمده است که: خدایا … از تو درخواست میکنم … پُر کنی قلبم را از نور یقین و سینهام را از روشنایی ایمان و فکرم را از نور پایداری و تصمیمم را از نور توفیق [وَ عَزمی نورَ التوفیق]
* اینکه خداوند به برخی توفیق میدهد عواملی دارد و اینکه از برخی سلب توفیق میکند به خاطر موانعی است که موجب آن میشود. مهمترین عامل توفیق که در روایات متعددی آمده است، حُسن نیت است. اگر انسان، نیّت صادقانهای داشته باشد و بخواهد برای خدا کار کند، کمک الهی به مدد او میآید. طبق نقل امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمودند: «دهِش خداوند به هر کس، بهاندازه نیّت اوست.» (۱۹) پس عنایت و توفیق الهی بهاندازۀ حسن نیّت انسان است.
همچنین میفرماید: «هر که نیتش خوب باشد، توفیق یار او شود.» (۲۰)
و در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده که فرمودند: «در حقیقت، خداوند یاری خود به بندگان را بهاندازۀ نیّتهای آنان قرار داده است، پس هر که نیّتش درست باشد، یاری خدا به او کامل رسد و هر که نیّتش کاستی داشته باشد، یاری خدا نیز به همان اندازه کاستی نیّت او، از وی کاسته شود.» (۲۱)
* آیا بدون توفیق خدا امکان دارد کاری انجام بپذیرد یا خیر؟ قطعاً امکان ندارد، زیرا تحقق هر فعلی در خارج منوط به ایجاد اسباب آن است و مسببالاسباب هم تنها خداست و نیز در روایتی از امیر مؤمنان علیهالسلام آمده که فرمودند: «توفیق نخستین نعمت است.» (۲۲) پس قبل از بهرهمندی از هر نعمتی، خداوند توفیق آن را به انسان داده است.
* در فرهنگ قرآن کریم، توفیق به معنی آسان کردن است؛ یعنی خداوند پیمودن راه را برای انسان آسانتر میکند، یعنی از طرف مثبت که همان صراط مستقیم است. آنجایی که خداوند به کسی توفیق میدهد، به این معناست که گرایش قلبی او به سمت امور خداپسند، آسانتر میشود و اسباب و علل حرکت در این مسیرها، برایش فراهمتر میگردد و بهتر معارف را درک میکند و راحتتر عمل میکند، البته این به معنای آن نیست که راه گناه برای او بسته است و الّا جبر به وجود میآید؛ بلکه گناه کردن برایش سخت است.
* عکس توفیق، حالت بیتوفیقی است، یعنی بهواسطۀ گناه پیدرپی، گرایش قلبی انسان به سمت امور ناپسند آسان میشود و چنین فردی مثلاً راحت دروغ میگوید و راحت به نامحرم نگاه میکند و با سختی معارف الهی را میفهمد و عمل میکند. نسبت به مسائل معنوی بیمیل است، ترک گناه برایش سخت میشود و اذعان دارد که دلم میخواهد گناه نکنم ولی نمیتوانم. پس توفیق در هر دو مسیر به معنای سهولت است.
* در دعای پس از نماز جعفر طیّار میخوانیم که: «اَللّهُمَّ اِنّیٖ اَسْاَلُکَ تَوفیٖقَ اَهلِ الهُدیٰ وَ اَعمٰالَ اَهلِ التَّقویٰ …: خدایا از تو سؤال میکنم توفیق اهل هدایت و رفتار اهل تقوا را …» (۲۳)
این جمله تأیید این نکته میکند که تنها داشتن توفیق، دلیل بر انجام کار نیک نیست. از این لحاظ در این دعا علاوه بر خواستن توفیق اهل هدایت، رفتار اهل تقوا را نیز از خداوند طلب میکنیم.
* امام حسن عسگری علیهالسلام در تفسیر قول خداوند: صِرٰاطَ الَّذیٖنَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ، فرمودهاند: «بگویید ما را به راه آنان که نعمت بر آنها بخشیدهای بهوسیلۀ توفیق برای قبول دین تو و اطاعت تو، هدایت فرما.» (بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار، ج۲۴، ص ۱۰)
* در دعای شب بیست و دوم ماه رمضان آمده است: «وَارْزُقْنیٖ فیٖهَا التُوفیٖقَ لِمٰا وَفَّقْتَ لَهُ شیٖعةَ آلِ مُحَمَد: خدایا در این شب، توفیق بر آنچه پیروان آل محمد را موفق فرمودهای، به من روزی بفرما.» (۲۴)
گرچه سائل ممکن است خود را پست و بیقابلیت بداند و توفیقات شیعیان و مقرّبین آل محمد علیهمالسلام را حاجتی بسیار عظیم و بیتناسب با خود ببیند، ولی چون خود را در محضر خداوند بزرگ میبیند و بنای سؤال از درگاه خالق جهان هستی را دارد، باید بهترین و پرثمرترین حوائج را در نظر بگیرد، زیرا در محضر خداوند، باید عظمت و بزرگی خدا را در نظر بگیرد نه آنکه تنها پستی و ذلّت خود را در نظر بیاورد.
و نیز بعضی از زمانها و برخی از مکانها در نزد خدا عظمت والایی دارند که میتوان هر حاجتی را خواست. در زیارت وداع حضرت علی علیهالسلام میخوانید: «اَللّهُمَّ وَفِّقنا لِکُلِّ مقامٍ محمودٍ وَ …: خداوند ما را برای داشتن هرگونه مقام محمود، توفیق عنایت فرما…» (۲۵)
* یکی از راههای کسب توفیق، دعا و خواستن از خداوند است، ولی توجه داشته باشیم که پس از دعا، باید دست به تلاش و کوشش نیز زد وگرنه دعای ما نوعی تمسخر به شمار میآید. امام رضا علیهالسلام میفرمایند: «کسی که از خداوند دارا بودن توفیق را مسئلت نماید، ولی کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است.» (۲۶)
پس توفیق، گذشته از دعا، بر پایۀ دیگری نیز بنیانگذاری شده که عبارت است از: تلاش و کوشش.
…………………………………………………………………………………………….
منابع:
۱) سلیم بن قیس، ص ۳۶۸
۲) نهجالبلاغه، نامۀ ۵۳، ص ۴۴۵
۳) نهجالبلاغه، نامۀ ۳۱، ص ۳۹۴
۴) مصباح الشریعه، ص ۲۵
۵) مصباح الشریعه، ص ۷۵
۶) مصباح الشریعه، ص ۱۵۱- ۱۵۰
۷) حلوانی، ص ۲۵
۸) تفسیر مجمعالبیان، ص ۳۰۲
۹) بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۵
۱۰) شرح الاصول، الخمسه، ج ۱، ص ۵۱۹
۱۱) ارشاد الطالبین، ج ۱، ص ۲۷۷
۱۲) المعجم الموضوعی للمصطلحات الکلامیه، ج ۱، ص ۱۰۱
۱۳) انوار الملکوت في شرح الیاقوت، ص ۱۵۴
۱۴) تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص ۵۱
۱۵) المغني في ابواب التوحید و العدل، ج ۱۳، ص ۱۱۲
۱۶) همان، ج ۱۳، ص ۱۴۰۱۲
۱۷) کتاب التعریفات، ج ۱، ص ۹۷
۱۸) گوهر مراد، ج ۱، ص ۳۲۸
۱۹) غررالحکم، ح ۶۱۹۳
۲۰) غررالحکم، ح ۹۱۸۶
۲۱) بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۱۱
۲۲) غررالحکم، ح ۷۳
۲۳) بحارالانوار، ۹۱/۱۹۸
۲۴) بحارالانوار، ۹۸/۵۳
۲۵) بحارالانوار، ۱۰۰/۳۸۲
۲۶) بحارالانوار، ۷۸/۳۵۶