مقام تولّی و تبرّی
۱- اشاراتی به معانی:
تولّی: دوستی کردن؛ ولی قرار دادن.
تبرّی: بیزاری جستن؛ دشمنی و دوری گزیدن از دشمنان خدا و اهلبیت علیهمالسلام.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ…: افراد باایمان نباید بهجای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند… (آلعمران: ۲۸)
۲- مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ…: محمد صلیالله علیه و آله فرستادۀ خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید؛ و در میان خود مهرباناند… (فتح: ۲۹)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- پیامبر صلیالله علیه و آله: «دوست علی علیهالسلام را دوست بدار، هرچند که او قاتل پدر و فرزندت باشد و دشمنش را دشمن بدار، هرچند که او پدر یا فرزندت باشد.» (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۵۵)
۲- فضل بن یسار گوید از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: «آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟» (الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵)
۳- امام صادق علیهالسلام: «کسی که دوستی و دشمنیاش بر اساس دین نباشد، دین ندارد.» (الکافی، ج ۲، ص ۱۲۷)
۴- امام علی علیهالسلام: «دوستی اهلبیت با دوستی دشمنان آنان جمع نمیشود، زیرا خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده است.» (تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۲۳۴)
۵- امام صادق علیهالسلام: «هرکه برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمن بدارد و برای خدا عطا کند، از کسانی است که ایمانش کامل است.» (اصول کافی، ج ۳، ص ۱۸۹)
۶- امام صادق علیهالسلام: «دو مؤمن هرگز با هم برخورد نکنند، جز، آنکه برادرش را بیشتر دوست دارد، بهتر است.» (اصول کافی، ج ۳، ص ۱۹۳)
۷- امام صادق علیهالسلام: «گاهی دوستی برای خدا و رسولش باشد و گاهی برای دنیا، پس آنچه برای خدا و رسولش باشد، ثوابش بر خداست و آنچه برای دنیا باشد، هیچ نیست.» (ثوابی ندارد). (اصول کافی، ج ۳ ، ص ۱۹۳)
۸- امام صادق علیهالسلام: «شخصی شما (شیعه) را دوست دارد و نمیداند شما چه عقیده دارید، خدا او را به سبب دوستیاش با شما به بهشت برد و شخصی شما را دشمن دارد و نمیداند شما چه عقیده دارید، خدا او را به سبب دشمنیاش با شما به دوزخ برد.» (اصول کافی، ج ۳، ص ۱۹۲)
۹- امام صادق علیهالسلام: «سه چیز از علامات مؤمن است: شناختن خدا و شناختن دوستان و دشمنان خدا.» (همان)
۱۰- امام باقر علیهالسلام: «اگر مردی، مردی را برای خدا دوست دارد، خدا برای دوستیاش او را ثواب دهد، اگرچه آنکه را دوست داشته در علم خدا اهل دوزخ باشد و اگر مردی، مردی را برای خدا دشمن دارد، خدا برای دشمنیاش به او ثواب دهد، اگرچه آنکه را دشمن داشته در علم خدا اهل بهشت باشد.» (اصول کافی، ج ۳، ص ۱۹۲)
۱۱- امام علی علیهالسلام: «اگر بندهای هزار سال خدا را عبادت کند، تا ولایت ما اهلبیت را نداشته باشد خداوند از او نخواهد پذیرفت.» (بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۹۶)
۴- نکتهها:
* تولّی و تبرّی در اصطلاح در مفاهیم دوستی خدا، دوستی با دوستان خدا، پیامبران، امامان معصوم و مؤمنان و دشمنی با دشمنان خدا و دشمنان انبیاء و اولیای الهی و نیز اعتقاد به ولایت اهلبیت محمد صلیالله علیه و آله و دوستی با آنان و دشمنی با دشمنان آنان و حبّ و بغض در راه خدا استعمال شده است.
* برخی، تولّی و تبرّی را مرحلۀ تکاملیافته جذب و دفع در جمادات و نباتات دانسته و گفتهاند: جذب و دفع در حیوانات بهصورت شهوت و غضب و در انسان بهصورت میل و اراده و حبّ و بغض نمود مییابد و اگر تحت تدبیر عقل و وحی قرار گیرد جاذبه «تولّی» و دافعه «تبرّی» خواهد بود که از ارکان فروع دین محسوب میشوند. و در امامت که از اصول دین است، تولّی و تبرّی نهفته است و نمیشود امامی را قبول داشته باشیم و دوستش نداشته باشیم؛ و دوستی تنها نسبت به امام کافی نیست بلکه دوستان امام را هم باید دوست داشت تا تولّی کامل شود و دنبالۀ تولّی، تبرّی است که مبغض دشمنان ایشان باشد و با زبان و دل یا عملی با آنان برخورد منفی داشته باشد.
* تولّی و تبرّی با این هیئت ترکیبی در قرآن نیامده، ولی مادۀ «ولی» و مشتقات آن در مفهوم دوستی و سرپرستی و یاری و واژۀ تبرّی و برائت به معنای بیزاری و دوری جستن، در آیاتی به کار رفته است.
برخی مفسران آیات دیگری را نیز به تولّی و تبرّی تفسیر کردهاند، نمونه اینکه در آیۀ ۱۵۷ اعراف «عَزَّروهُ» را به تبرّی از دشمنان پیامبر صلیالله علیه و آله و «نَصَروهُ» را به تولّی پیامبر صلیالله علیه و آله معنا کرده. (۱)
و در ذیل آیۀ ۳۳ سورۀ طه، اساس رسالت و عبادت را تسبیح و تحمید دانستهاند که گاهی بهصورت نماز و زکات و گاه بهصورت تولّی و تبرّی بروز میکند. (۲)
* در خبر است که خداوند به برخی از انبیاء وحی میکند: به مردم بگویید کارهایی که در دنیا انجام دادهاید از عبادت و زهد و تقوا، به نحوی سود آنها به خودتان بازمیگردد، بنگرید برای من چه کردهاید؟ آیا هرگز دوستی از دوستان مرا دوست داشتهاید؟ یا با دشمنان من دشمنی کردهاید؟ اگر عبادت آسمانیان و زمینیان همراه شما باشد و در آن دوستی با دوستان من و دشمنی با دشمنان من نباشد آن عبادت به کار نیاید. (۳)
* قرآن کریم مؤمنان را از دوستی با کافران، یهود، نصارا، مسخره کنندگان دین و دشمنان دین نهی میکند، زیرا ایمان به خدا با دوستی با دشمنان خدا سازگاری ندارد؛ و در روایتی از پیامبر صلیالله علیه و آله است که محکمترین دستگیرۀ ایمان، دوستی و دشمنی در راه خداست. (۴)
* شیخ طوسی ذیل آیۀ ۷۳ انفال، تولّی و تبرّی را نتیجۀ ایمان دانسته و فرموده است: «اگر ایمان سبب دوستی بین مؤمنان و بیزاری از کجیها و گمراهیها نشود، خود مایۀ گمراهی است.» (۵)
* تولّی و تبرّی بر همۀ پیوندها حتی پیوندهای عاطفی و خویشاوندی مقدّم است؛ بنابراین، کسانی که به خدا و روز واپسین ایمان آورند با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت کنند دوستی نمیکنند، اگرچه پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ ایناناند که خداوند ایمان را در دلهایشان نوشته است. (مجادله: ۲۲)
* چنانکه ابراهیم علیهالسلام وقتی فهمید آزر دشمن خداست از وی بیزاری جست. (توبه: ۱۱۴) و مدار تولّی و تبرّی، ایمان و کفر است؛ کسانی که پدران و برادران کافر خود را دوست و سرپرست بگیرند، ستمکارند. (توبه: ۲۳) و بر اساس آیۀ ۴ سورۀ ممتحنه، تا این افراد بر شرک و کفر باقیاند تبرّی از آنان و دشمنی با آنها ادامه دارد.
* غیر شه را بهر آن لا کردهام
که به سوی شه تولّا کردهام (۶)
* از ابن عباس نقل شده: هیچ بندهای طعم ایمان را نمیچشد، مگر اینکه دوستی و دشمنیاش برای خدا باشد و کسی که در راه خدا و برای خدا دوستی و دشمنی کند به ولایت الهی دست مییابد. (۷) چون دوستی و دشمنی برای خدا انسان را به محبّت او نزدیک میکند و محبّت کلید ولایت الهی است. (۸) البته این محبّت بدون متابعت حاصل نمیشود، از همین رو خداوند متعال نشانۀ دوستی خدا را در تبعیت از پیامبر صلیالله علیه و آله قرار داد. (آلعمران:۳۱) و چون متابعت هم فرع بر مودّت و دوستی است، مردم را به مودّت اهلبیت علیهمالسلام فراخواند: «…قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ…» (شوری: ۲۳) البته مراد از مودّت قربی در آیۀ یاد شده همان حبّ فیالله است و اینکه اهلبیت علیهمالسلام به آن اختصاص یافته و در حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آن، مردم به تبعیت از آنها فراخوانده شدهاند، همه برای تکمیل دعوت دینی است. (۹) یعنی غایت تولّی و تبرّی، رساندن مردم به کمال و حبّ الهی است. و مصداق قربی در زمان پیامبر صلیالله علیه و آله، حضرت علی علیهالسلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام ، امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام و بعد از آنها فرزندان آناناند. (۱۰)
* معمولاً تولّی و تبرّی در کنار هم و در یک سطح مطرح میشوند. ولی از برخی آیات برمیآید که تبرّی بر تولّی مقدّم است. چنانکه در آیۀ ۲۹ فتح ابتدا شدت عمل با کافران بیان شده، سپس رأفت و دوستی بین مؤمنان مطرح میشود: مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ….، در کلمۀ توحید لا إله إلا الله هم نخست إله نفی، آنگاه توحید اثبات میشود. در احتجاج حضرت ابراهیم علیهالسلام با قوم خود نیز اول اعلام برائت از مشرکان و سپس تولّی آمده است. (۱۱) و نیز حضرت یوسف علیهالسلام هم با زندانیان خود ابتدا تبرّی و بعد تولّی را مطرح کرد. (یوسف: ۳۷و ۳۸) و …
* قرآن کریم، حضرت ابراهیم علیهالسلام و پیروانش را در سورۀ ممتحنه آیۀ ۴؛ اسوۀ مؤمنان در تولّی و تبرّی معرفی میکند و نیز پیامبر صلیالله علیه و آله را در سورۀ احزاب آیۀ ۲۱؛ الگوی مطلق مؤمنان در همۀ زمینهها میشناساند؛ و نیز مراد از العروة الوثقی در آیۀ ۲۵۶ سورۀ بقره نیز حبّ فی الله و بغض فی الله (۱۲) و محبّت اهلبیت علیهمالسلام دانسته شده است.
* ذیل آیۀ ۲۳ سورۀ شوری نیز احادیثی در وجوب اهلبیت نقل شده که طبق آنها ثمرۀ دوستی آنها، بهشت و فرجام دشمنی با آنها دوزخ است. (۱۳)
و به نقل متواتر، حب و دوستی علی علیهالسلام عنوان و در رأس نامۀ عمل مؤمن (۱۴) و علامت ایمان است و دشمنی با علی علیهالسلام نشان کفر و نفاق است. (۱۵)
* بر طبق حدیثی از امام صادق علیهالسلام، روزی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله با طرح سؤالی در بین اصحاب به تعلیم آنها میپردازد و میپرسد: کدامیک از دستاویزهای ایمان محکمتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند؛ و بعضی گفتند: نماز و برخی گفتند: زکات؛ و بعضی روزه و گروهی حج و عمره را نام بردند و بالاخره عدهای گفتند: جهاد. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: هر یک از اینها را که گفتید فضیلتی است؛ ولی جواب پرسش من نیست، محکمترین دستاویزهای ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و پیروی اولیاء خدا و بیزاری از دشمنان خداست. (۱۶)
* در زیارتنامههای معصومین، بیشتر به اهمیت تولّی و تبرّی پی میبریم. برای نمونه:
در زیارت امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است که: «خدایا لعنت کن بر قاتلان امیر مؤمنان؛ خدایا لعنت کن قاتلان حسن و حسین را؛ خدایا لعنت کن قاتلان ائمه را …»
و در زیارت امام حسین علیهالسلام در روز عرفه آمده است که: «…ای فرزند رسولالله! پدر و مادرم فدایت باد؛ ای اباعبدالله، پدر و مادرم قربانت باد… پس گروهی که زین بر اسب نهادند و لگام بر دهنش زدند و آمادۀ جنگ و قتل تو شدند خدا لعنت کناد (از رحمت خود دور کناد)…»
و در زیارت جامعه کبیره آمده: «…. دوستدار شما و دوستان شمایم، کینه میورزم بر دشمنان شما و دشمن دارندگان شما…» (فقرۀ ۱۸۲) که نشاندهندۀ تولّی و تبرّی است.
* و بیشترین لعنت و بیزاری از دشمنان اهلبیت علیهمالسلام، در زیارت امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا وارد شده، مانند: «خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را و خدا همۀ بنیامیه را لعنت کند و خدا لعنت کند پسر مرجانه را و خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را …»
و در زیارت عاشورا تولّی و تبرّی با تعبیراتی بیان شده و از اهمیت آن همین بس که در قسمتی از این زیارت، باید صدبار لعن کنیم دشمنان اهلبیت را و نیز صدبار سلام دهیم امام حسین علیهالسلام و حضرت علیاکبر علیهالسلام و اصحاب امام حسین علیهالسلام و …. را.
* بدان که سلوک سالک جز با دو بال برائت و ولایت (تولّی و تبرّی) به اتمام نمیرسد.
* روش مرحوم استاد آیتالله سید عبدالکریم کشمیری (ره) بر اساس معرفت ولایت، معرفت نفس و معرفت رب بنیانگذاری شده که معرفت ولایت شامل: ۱- تولّی، ۲- تبرّی، ۳- توسّل، ۴- زیارت میباشد. (۱۷)
* در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری است
میرود حافظ بی دل به تولّای تو خوش (۱۸)
* ولی آن کس بود که تولّی کند به حق، و متابعت نماید امر او، حقتعالی محافظت نماید او را از عصیان و نگاه دارد او را از خذلان تا برساندش در کمال به درجۀ رجال.
قال الله تعالی: … وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ. (اعراف: ۱۹۶)
* سکوت و بیتفاوتی نسبت به دشمنان اهلبیت علیهمالسلام کافی نیست؛ یعنی اگر کسی امیرالمؤمنین علیهالسلام و اهلبیت را دوست داشته باشد اما نسبت به مخالفان موضعگیری نکند، ولایتش ضعیف است. پس صِرف حبّ امیرالمؤمنین علیهالسلام برای نجات در آخرت کافی نیست. اگر کسی به تولّی و تبرّی عمل نکند و با دستور رسول خدا صلیالله علیه و آله مخالفت کند، مرتکب معصیت شده و معصیت رسول خدا صلیالله علیه و آله، معصیت خدا و کفر است؛ اما کسی که اهلِ ولایت اهلبیت علیهمالسلام و برائت از دشمنان است و در عین حال معصیت و گناه میکند، او در احکام عملی، فاسق محسوب میشود و این گناه بر اثر غلبۀ هوای نفس بوده و به اصل ایمان او صدمه نمیزند و درنتیجه ایمانش، او را به توبه وادار میکند؛ یا معصیتی کند که نابودکنندۀ ایمان باشد و موجب کفر گردد که اگر با این حال بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ پس ایمان مرکب از ولایت و برائت است.
* حبّ اهلبیت و حبّ دشمنان آن در یک قلب جمع نمیشود و یک قلب درعینحالی که محبت یک انسان را دارد باید برائت از دشمن او هم داشته باشد؛ لذا به همین جهت وقتی آمدند نزد امام صادق علیهالسلام و گفتند که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. فرمودند: «هرگز چنین نیست، دروغ میگوید هر کس که ادعا میکند دوستدار ماست ولی از دشمن ما بیزاری نمیجوید.» (۱۹)
* امام باقر علیهالسلام از امیر مؤمنان علیهالسلام نقل کرده که فرمودند: «محبّت ما و دشمنان ما در قلب یک انسان جمع نمیشود، بهدرستی که خداوند برای یک شخص دو دل در باطن او قرار نداده که با یک دل دوست داشته باشد و با قلب دیگر دشمن داشته باشد، پس دوست ما، محبتش نسبت به ما خالص است؛ همانطور که طلا بهوسیلۀ آتش خالص و ناب میشود. پس اگر کسی خواست بداند (محب ما است) قلبش را امتحان کند که اگر در محبت ما دوستی دشمنان ما نیز هست، در این صورت ما از او نیستیم و او نیز از ما نیست و خداوند و جبرئیل و میکائیل با او دشمن هستند و خدا دشمن کافران است.» (۲۰)
لذا ثابت میشود که قلب جایگاه محبّت و برائت است و با محبّت و برائت است که ایمان ثابت میشود.
* اگر سنگی یا خاکی بخواهد «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» ناچار است خاکهای مستعد و مناسب را جذب و مواد ناسازگار را دفع کند. هر خاکی شایستگی عقیق یا لعل شدن را ندارد، جذب مناسب و دفع نامناسب در همۀ معادن و گیاهان و خاکها وجود دارد. مثلاً گیاه هر غذایی را جذب نمیکند. بلکه هرچه مناسب به حال آن است جذب کرده و هرچه نامناسب است دفع میکند. در حیوانات این جذب و دفع بهصورت «شهوت و غضب» درمیآید. اما در انسان از این رقیقتر بهصورت «محبّت و عداوت» جلوه میکند و از این مقدار بالاتر آمده رقیقتر میشود و بهصورت «ارادت و کراهت» ظهور میکند. از همۀ اینها گذشته اگر خیلی رقیق و لطیف شد بهصورت «تولّی و تبرّی» جلوه میکند که این از ویژگیهای خواص اولیای حق و مؤمنان الهی است. (۲۱)
* باید با کفّار و نیز منافقان تبرّی داشت و نگذاشت پستهای حکومتی به دست آنان بیفتد؛ اما نسبت به فاسقان (کسانی که عقاید آنها صحیح است اما در عمل نسبت به دستورات دینی بیمبالاتی میکنند، مثلاً میداند باید نماز بخواند اما نمیخواند و ….) و فاجران، اگر حکمی را نمیدانست وظیفۀ ما ارشاد جاهل است و اگر میدانست، باید او را امر به معروف و نهی از منکر کرد، که آنهم شرایطی دارد و نیز نسبت به طرفداران و علاقهمندان به کفّار و منافقان و فاسقان و فاجران، باید همین عملکرد را داشت.
* هرچقدر حبّ شخص، نسبت به خدا و اهلبیت و دوستانشان بیشتر باشد به همان میزان بغض او هم نسبت به دشمنان آنان بیشتر میشود؛ ولی اینکه عدهای در برائت نسبت به دشمنان خدا و اولیائش، برخوردهای ناپسند و افراطی دارند، نشان از آن نیست که تولّیشان هم بالا میباشد، بلکه نشانگر آن است که نیّتهای نفسانی در تبرّی آنها دخیل است و همچنین در تولّی، و برای همین باید دانست که حبّ و بغضی قابلقبول است که برای خدا باشد.
گاهی محبّت شخصی کافر و بیگانه در دل انسان جای میگیرد مثلاً در اثر خدمتی که طبیب به بیماری انجام داده و یا ثروتمندی از مستمندی دستگیری کرده است. بیاختیار دوستی آن طبیب و یا ثروتمند در دل بیمار و مستمند، جا میگیرد اگرچه کافر باشد و یا اینکه شخص از روی نسبت خویشاوندی، محبتی به شخص کافر پیدا میکند باید گفت اینگونه محبتها اگر موجب نفوذ بیگانگان نشود و دست آنان را به کارهای مسلمانان باز نکند و نیز اگر این دوستی، به خاطر کفر آنها نباشد، بلکه در حقیقت تنها، کار آنان مورد رغبت و میل و محبّت قرار گرفته باشد نه عقیدۀ فاسد آنان، اشکال ندارد و اما اگر کسی کافران را به خاطر کفرشان دوست بدارد، گرچه تنها در چارچوبه دل، ممنوع است. یعنی وظیفه آن است که مسلمانان نباید آنان را سرپرست خود قرار دهند و نیز آنها را به خاطر کفرشان نباید دوست بدارد.
* اما دربارۀ منافات نداشتن تولّی و تبرّی با بشر دوستی، باید گفت که قرآن کریم در این باره میفرماید: خدا شما را منع نمیکند که نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند با نیکی و عدالت رفتار کنید چون خداوند، عدالتپیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با چنین افرادی رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است. (ممتحنه: ۸-۹) امام علی علیهالسلام نیز فرمودند: «…. [مردم زیر دست تو] بر دو گروه هستند: یا برادر دینی تو میباشند یا انسانهایی مانند تو…» (۲۲)
بشردوستی با تبرّی منافاتی ندارد، زیرا هنگامیکه گروهی از مردم دچار نوعی بیماری خطرناک هستند، بشردوستی فرمان میدهد که آنان را نجات داده و به یاریشان بشتابیم؛ اما فرمان نمیدهد که تمام عقایدشان را پذیرفته و با نزدیک شدن بیشازاندازه به آنان، خود را در معرض بیماری قرار دهیم.
منابع:
۱) بیان السعادة، ج ۲ ، ص ۲۱۱
۲) همان، ج ۳، ص ۲۲
۳) کشفالاسرار، میبدی، ج ۲، ص ۸۳، جامع الاخبار، شعیری، ص ۱۲۴
۴) الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵-۱۲۶
۵) التبیان، ج ۵، ص ۱۶۳
۶) مثنوی، دفتر ۴/۲۹۶۲
۷) علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۴۰ – الدر المنثور، ج ۸، ص ۸۷
۸) شرح قصیده، ج ۲، ص ۴۷۵
۹) المیزان، ج ۱۸، ص ۴۵-۴۷
۱۰) شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۱۹۴ – الدر المنثور، ج ۷، ص ۳۴۸
۱۱) منهج الصادقین، کاشانی، ج ۳، ص ۴۰۶
۱۲) تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۱۹
۱۳) الکشاف، زمخشری، ص ۲۲۰-۲۲۱ –التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۵۹۵
۱۴) فیض القدیر، المناوی، ج ۴، ص ۴۸۱ –خصائص الوحی المبین، ص ۳۰
۱۵) شواهد التنزیل، حسکانی، ج ۲، ص ۲۵۰
۱۶) الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵-۱۲۶
۱۷) روح و ریحان، ص ۵
۱۸) دیوان حافظ، غزل ۲۸۷
۱۹) بحار، ج ۲۷، ص ۵۸
۲۰) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۷۱-۱۷۲
۲۱) حکمت عبادات، آیتالله جوادی آملی
۲۲) نهجالبلاغه، مصحح عطاردی، ص ۴۲۷