مقام ثابتین
۱- اشارتی به معانی
ثابت: ایستادن، برجای ماندن، قرار گرفتن، استوار، محکم، پایدار، پابرجای.
۲- اشاراتی از قرآن
۱- یُثَبِّتُ اللهُ الَّذیٖنَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّٰابِتِ فِي الْحَیٰوةِ الدُّنْیٰا وَ فِي الآخِرَةِ: خداوند کسانی که ایمان آوردند به خاطر گفتار ثابتشان در این جهان و جهان واپسین استوار میدارد. (ابراهیم: ۲۷)
۲- و لِیَرْبِطَ عَلیٰ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِه الأَقْدٰامَ: (خداوند) دلهایتان را نیرومند ساخت و گامهایتان را بدان استوار داشت. (انفال: ۱۱)
۳- رَبَّنٰا أفْرِغْ عَلَیْنٰا صَبْراً وَ یُثَبِّتْ أَقْدٰامَنٰا: (اطرافیان طالوت گفتند): پروردگارا ما را از صبر و شکیبایی سرشار کن و گامهای ما را استوار بدار. (بقره: ۲۵۰)
۴- أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي السَّمٰاءِ: آیا درنیافتهای که خداوند چگونه کلمهای پاک را به درخت پاکیزهای تشبیه میکند که ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان. (ابراهیم: ۲۴)
۵- إِذْ یُوحٖی رَبُّکَ إلَی الْمَلٰائِکَةِ إنّیٖ مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذیٖنَ آمَنُوا: پروردگار به فرشتگان وحی فرمود که من با شمایم، پس مؤمنان را استوار دارید. (انفال: ۱۲)
۶- یٰا اَیُّهَا الَّذیٖنَ آمَنُوا إذٰا لَقیٖتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللهَ کَثیٖراً …: ای مؤمنان، چون با دستهای از دشمن رویاروی شدید، استوار باشید و خداوند را بسیار یاد کنید. (انفال: ۴۵)
۷- وَ کُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أنبْٰاءِ الرُّسُلِ مٰا نُثَبِّتُ بِه فُؤٰادَکَ: ما اخبار همۀ پیامبران را برای تو حکایت میکنیم چیزی را که با آن دلت را استوار میداریم. (هود: ۱۲۰)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- علی علیهالسلام: «خداوندا! گامهایم را بر صراط، روزی که قدمها در آن لرزان میشوند استوار نگه بدار.» (الکافی ۳/۷۱)
۲- امام صادق علیهالسلام: «ای خدا گردانیدن قلب مرا بر طاعت خود و طاعت رسولت پایدار بدار.» (من لا یحضره الفقیه ۱/۳۳۷)
۳- امام صادق علیهالسلام: «هر صبح و شام سه بار بگویید: خداوندا! ای مقلّب قلوب و دیدگان، قلب مرا بر دینت ثابت نگه بدار …»
(مستدرک الوسائل ۵/۳۹۰)
۴- امام باقر علیهالسلام (در زیارت عاشورا) عرضه داشت: «خداوندا! شفاعت حسین را در روز ورود بر تو (قیامت) روزیم کن و ثابتقدم بدار نزد خودت با حسین و یاران حسین.» (کامل الزیارات، ص ۵۷۷)
۵- امام زینالعابدین علیهالسلام: «هرکس بر دوستی ما در غیبت قائم ما ثابت بماند خداوند اجر هزار شهید مانند شهدای جنگ بدر را به او اعطا میکند.» (اعلام الوری، ص ۴۲۸)
۶- امام صادق علیهالسلام: «روز نوروز، روزی است که پیامبر صلیالله علیه و آله در روز غدیر خُم ولایت او (علی علیهالسلام) را عرضه داشت و پیمان گرفت. خوش به حال کسی که در ولایت علی علیهالسلام ثابت بماند و وای بر کسی که این عهد را بشکند.» (عوالی اللالی ۳/۴۱)
۷- پیامبر صلیالله علیه و آله: «ای ثابتکنندۀ استوارکنندگان! مرا به استواری خود ثابتقدم بدار.» (تفسیر ابن عربی ۱/۷۴)
۸- علی علیهالسلام: «خداوندا! درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا به گفتار ثابت در زندگی دنیا و آخرت استوار بدار.» (التهذیب ۳/۸۲)
۹- امام صادق علیهالسلام: «خداوندا مرا بیامرز و به من رحم کن و مرا بر دین خودت و دین پیامبرت ثابتقدم بدار.» (بحارالانوار ۸۴/۲۴۷)
۱۰- امام کاظم علیهالسلام: «خداوندا آنچه برای من از (سرنوشت) خیر نوشتی مرا به آن موفّق و هدایت کن و بر من منّت گذار همۀ آنها را و کمکم کن و ثابت بر خیر بدار.» (بحارالانوار ۸۷/۱۳۴)
۴- نکتهها
* ثابتقدم بودن، بیشتر در مواقع محنت و بلا و آزمایش معلوم میگردد. ازاینجهت در ادعیه، آمده است که: خدایا ما را بر نیّت و طاعت رسول و امامت ثابتقدم بدار.
حقتعالی فطرتاً همه را موحّد آفرید و سپس هدایت دینش را ارزانی داشت. انسان وقتی در بوتۀ امتحان قرار میگیرد، احتمال گمراهی و انحراف و تزلزل میآید. پس عنایت میخواهد تا استقامت سبب شود انسان از کوره به در نرود.
عدهای از آنهایی که توبه میکنند، دوباره و سهباره به کار خراب گذشتهشان بازمیگردند. چرا؟ یکی از اسباب محکم آن، عدم استقامت در آن کار (توبه) است.
* رحمت شامل کسی میشود که استوار و پایدار باشد و عقلش مغلوب نفس امّارهاش نشود و از قواعد و اعتقادات دینی منحرف نگردد.
* اگر ائمه دربارۀ سلمان فارسی فرمودند: «سلمان از ما اهلبیت است.» (شرح دعای صباح خوئی ۱/۲۰۶) او کسی نیست که خطور لغزش هم در او بیاید، چراکه اولاً با عنایت به اینجا رسید، ثانیاً استقامت و شکیبایی او در دین اکمل از دیگران بوده و به درجۀ ۱۰ ایمان که بالاترین درجه بود، رسیده بود.
شهدای کربلا ثابتقدم بودند و با بروز استقامتی که از خود نشان دادند به این درجۀ عظمای از شهادت رسیدند.
* لغزش از صراط مستقیم، یعنی افراطوتفریط در مسائل اعتقادی و اخلاقی سبب میگردد که شخص بر جای خود ماندگار نمانده و از قرار به بیقراری افتد.
شخصِ مستقیم، زندگی را بر اساس اعتدال پیاده میکند و در عقیده خود با استحکامی که پیداکرده، دستخوش زوال و نابودی نمیگردد.
* وقتی کسی متزلزل در دین باشد، اطرافیان او هم دچار این تزلزل میشوند. او نمیتواند کسی را اصلاح کند، چراکه فکر و عمل و کلامش ناپایدار است.
* «مردی به امام باقر علیهالسلام نامه نوشت و از وسوسهها و خواطری که به دلش خطور میکرد شکایت نمود. امام در پاسخ نوشت: خداوند اگر بخواهد تو را ثابتقدم میکند و برای ابلیس بر تو راهی قرار نمیدهد.»
در درمان، پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: شیطان از راه اعمال نزد شما میآید و نمیتواند بر شما چیره شود سپس از این راه (وسوسه) به سراغتان میآید تا شما را بلغزاند، هرگاه چنین حالتی پیش آمد هر یک از شما خدا را به یکتایی یاد کند و «لاالهالاالله» گوید.
امام صادق علیهالسلام در درمان وسوسه در فکر و ذهن برای لرزاندن ثبوت قدم، لاالهالاالله را فرمودند. (علم اخلاق اسلامی ۲/۲۲۵)
* یکی از مسائل موردبحث در این موضوع هنگام احتضار و مرگ است که احتمال خطر میرود، چهبسا کسی که ایمانش ضعیف است و خویش را به استواری و پایداری اعتقادی نرسانده، پس موقع جان دادن و سکرات، ملکات سوء و رذایل و تجسّم شیطان نفس بهصورت هادی ایمان شخص را دستبرد زده و او را منحرف میکند و حتّی محتضر به گفتن شهادتین موفق نمیشود و این از بیثباتی است که قبل از این لحظات حسّاس در خود ایجاد کرده بود. اگر کسی پای اعتقادش در اینجا ثابت بود، در روز قیامت هم بر صراط پایدار است.
* جبرئیل به حضرت ابراهیم گفت: حقّا جای آن داری که خدا تو را دوست خود گردانید که در وفاداری کاملی و در دوستی صادق و در طاعت، مخلص و ثابتقدم هستی. (معراج السعاده ۲/۷۴۸)
* حبابة والبیه به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرضه داشت: از خدا بخواه که من در کار دین ثابتقدم و استوار باشم و این عقیده (به شما و فرزندانت) از من گرفته نشود و در فتنه نیفتم و گمراه نگردم، امام برایش دعا کرد و بر جاده حق باقی ماند. (ارشاد القلوب ۲/۱۵۲)
* سلمان و ابوذر و مقداد تا روز مرگشان در دین ثابتقدم بودند، چون یقین آنان کامل بود. امّا دیگران مرتد شدند، چون یقین آنان مجازی و لقلقۀ زبان بود، نه بر اساس اعتقاد درونی محکم و پایدار!
پیامبر به فرزندان عبدالمطلب فرمود: «من از خدا سه چیز خواستهام، شخص معتقدِ شما را ثابتقدم بدارد و گمراه شما را هدایت کند و نادان شما را تعلیم نماید.» (بحارالانوار، بخش امامت، ۵/۱۴۲)
* پیامبر صلیالله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «یا علی! کسی که در راه تو ثابتقدم باشد با من خواهد بود.» (۵/۱۹۰)
* مسیّب به حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام گوید: از خدا بخواه مرا در راه ایمان ثابت بدارد، فرمود: خدایا او را ثابتقدم بدار. (زندگانی موسی بن جعفر علیهالسلام، ص ۲۰۳)
حضرت جوادالائمه علیهالسلام در جواب نامۀ بکر بن صالح نوشت: … با هر گرفتاری یک فرج هست. شکیبا باش که پایان پسندیده، اختصاص به پرهیزگاران دارد، خداوند تو را ثابتقدم در ولایت خاندان نبوّت بدارد. (زندگی حضرت جواد علیهالسلام، ص ۴۳)
* بعد از پیامبر چه کسانی ثابتقدم ماندند، قرآن میفرماید: «خداوند مؤمنان را در زندگی این جهان و قیامت با گفتار استوار پابرجا میدارد.» (ابراهیم: ۲۷) ابن عباس گفت: منظور از قول ثابت: گفتار استوار ولایت علی علیهالسلام است و خداوند مؤمنان را با ولایت علی علیهالسلام ثابتقدم نگه میدارد. (همان، ص ۱۵۸) پس ثبات و پایداری مؤمنان بعد از رحلت پیامبر که خداوند وعده نموده، باعث میشود که آنان را در دین خود استوار و ثابتقدم نگاه دارد.
* امام صادق علیهالسلام به عبدالله بن جندب فرمود: اگر شیعیان ما در راه راست ثابتقدم باشند، فرشتگان با آنان دست دهند و ابر بر سرشان سایه افکند و همچون درخشندگی روز، درخشش نمایند و از آسمان و زمین روزی نصیبشان گردد و چیزی از خداوند درخواست ننمایند، مگر آنکه جواب مثبت از او دریافت کنند. (تحف العقول، ص ۵۴۰)
پس ثابتقدم بودن آثار بسیار دارد که امامان در حق بعضی این دعا را میکردند، چراکه رشتۀ ایمانی وقتی مستحکم بود، تأییدات الهی هم دنبالش میآید.
* «ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَکیٖنَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهٖ وَ عَلَی الْمُؤمِنیٖنَ: آنگاه خدا آرامش را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فروآورد. (توبه: ۲۶)» ضحاک بن مزاحم در شأن نزول این آیه گفت: این آیه دربارۀ کسانی که در جنگ حنین در کنار مصطفی صلیالله علیه و آله ثابتقدم مانده و متواری نشدند، مثل علی علیهالسلام و عباس و ابوسفیان بن حارث و عدّه قلیلی از بنیهاشم نازل شد. (شواهد التنزیل، ص ۱۳۱)
* در دعای روز بیستم ماه، امیرالمؤمنین علیهالسلام در نیایشی عرض کرد: خدایا از تو میخواهم که به من ترحّم کنی و در هر فتنۀ گمراهکنندهای مرا ثابتقدم داری که تو جایگاه عرض شکوه و حاجت من هستی. (صحیفۀ علویه، ص ۵۱۲)
* در نامهای که امام حسن عسگری علیهالسلام به علی بن حسین بن بابویه قمی نوشتند، در قسمتی از آن چنین آوردهاند که تو را وصیت میکنم به … تفقّه و معرفت در دین و ثابتقدم بودن در کارها و همپیمانی با قرآن و …(صفات الشیعه، ص ۷)
پس وصیت امام در این موضوع حکایت از اهمیت خاص آن دارد، چنانکه در زمان غیبت کبری امام زمان این مسئله را هم گوشزد کردند امام حسین علیهالسلام فرمود: او (مهدی علیهالسلام) را غیبتی است که در آن غیبت، جمعی مرتد شوند و فریقی دیگر بر دین ثابتقدم باشند. (عیون اخبار الرضا، ۱/۴۴)
پس تأکیدات مرویّه همه نظر دارند که به سبب بعضی اعتقادات ضعیفه و ایمان متزلزل، دینداری در معرض عدم پایداری میافتد و این نقص و کمبود بهگونهای نیست که بتوان سرسری از کنار آن گذشت، چون تمام دین در گرو آن است.
* در جنگ اُحد که مردم از دور پیامبر پراکنده شدند و گریختند، کسانی که با پیامبر ماندند علی علیهالسلام و ابودجانه و سمک ابن فرشه بودند. پیامبر صلیالله علیه و آله ابودجانه را خواست و فرمود: من بیعت خود را از تو برداشتم. ابودجانه نشست و گریست و آنگاه گفت: نه به خدا با تو بیعت کردهام، پس بهسوی چه کسی بروم؟ بهسوی همسری که میمیرد یا فرزندی که مرگ به سراغش آید یا خانهای که ویران گردد یا مالی که فانی گردد و یا عمری که به سر آید؟ پیامبر صلیالله علیه و آله دلش به حال او سوخت و او را اجازه داد و او آنقدر جنگید تا وقتیکه زخمهای وارده او را از پا انداخت. علی علیهالسلام او را به نزد پیامبر آورد و عرض کرد: آیا به بیعت خویش وفا کردم؟ پیامبر فرمود: آری. (روضه کافی ۲/۱۵۲)
ازاینجهت بود که زمان ائمه بعضی از آنها سؤال دربارۀ کفر و ایمان میکردند، در جواب، ایمان عاریهای را میفرمودند که از بین میرود و ایمان راسخ، از بین نمیرود و تبدیل به کفر نمیگردد.
* شخصی به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: آیا مردی که در پیشگاه خدا مؤمن و در ایمان خود ثابتقدم است، بعد از مدتی خدا او را از ایمان به کفر منتقل میکند؟ امام علیهالسلام فرمود: خداوند عزوجل عادلی دادگر است، او مردم را بهسوی ایمان میخواند نه بهسوی کفر، هرکس به خداوند ایمان بیاورد و ایمان او نزد خدا ثابت (راسخ) باشد او را از ایمان به کفری منتقل نخواهد کرد. (گزیده کافی ۱/۲۸۶)
بعضی از اشخاص، ایمان میآورند ولی ناخالص و عاریهای و در آزمایش از ایمان دست میکشند. گروهی ایمان ثبتشده داشته و هیچگاه تبدیل به ایمان عاریهای نمیشود و این از اختیار است که ثابت بماند یا آن را رها کند.
* سالک الی الله وقتی در سلوک و مجاهده به ضعف جسمانی و روحی و یا به رکود و جمود میرسد خسته شده و القائات و تلقین اطرافیان و نفس امّاره، او را مورد شماتت و زخمزبان قرار میدهند؛ در این هنگام از پایداری افتاده و از مقام تمکین، تنزّل میکند. این از بدترین اشکال ارتداد خاص به عام است که عوارض بسیاری در زندگی روحی و جسمی او در آینده پدیدار میشود.
پس آنکسی که سلوک میکند و بعد دست برمیدارد، اشکال از جانب استاد حاذق نیست، بلکه از کمکاری و اشتهای کاذب و بیعنایتی است. البته قاعده در ثابتین همیشه اندک است و نیمه جانان متوسط و بیرمقان و مردودان بسیارند و بر این اساس جای هیچ تعجبی نیست که عدهای از سلوک برگشتند؛ چون مرد ره نبودند و استقامت نداشتند و موردعنایت خاص واقع نشدند، زمان و فرصت را به خنده گرفتند و گرفتار تسویف شدند و بالاخره از هر اشتباه و لغزشی در امان نبودند.
* محمد بن حمران گوید: امام صادق علیهالسلام به من فرمود: «هرگاه وارد حمام شدی، در هنگامیکه لباس خود را از تنت بیرون میآوری این دعا را بخوان؛ اَللّٰهُمَّ أَنْزِعْ عَنّیٖ رَبْقَةُ النِّفٰاقِ وَ ثَبِّتْنیٖ عَلَی الایٖمٰانِ: خدایا طوق نفاق را از دور گردن من بازگیر و مرا بر ایمان (کامل) ثابتقدم بدار.» (من لا یحضره الفقیه ۱/۱۴۹)
توجه داشته باشید که امام حتّی به کسی که میخواهد وارد حمام شود دعای ثابت بودن در ایمان را گوشزد میکند و این دلیل بر اهمیت موضوع است.
* البته چاشنی محبت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش نباشد، زمینه را برای سستی و برگشت از استواری آماده میکند. باید در راه از یاد محبت به آنان و استمداد از تفضلّات خزائن غیبشان دست برنداشت تا رشتۀ کار گسسته نگردد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: خدای تعالی دوستی علی را در دل هیچ مؤمنی که لغزش قدمی برای او پیش آید پایدار نمیدارد، مگر اینکه خداوند پاهای او را در روز قیامت بر صراط پایدار میدارد. (کنزالعمال ۶/۱۵۸)
* در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام عدهای مانند حذیفه و عمّار و مقداد ثابتقدم بودند، ولی جماعتی هم ساکت بودند، یعنی به غاصبان حق اعتراض نمیکردند و از یاری علی هم خودداری کردند.
* درجات استواری ربط به شکیبایی و صبر دارد؛ یعنی کسی میتواند به مقام ثابتین برسد که صبور باشد. در سورۀ انفال آیۀ ۶۵ میفرماید: «اگر در جنگ ۲۰ نفر شکیبا باشند بر ۲۰۰ نفر چیره میشوند، اگر ۱۰۰ نفر باشند بر ۱۰۰۰ نفر پیروز میگردند. در آیۀ ۶۶ میفرماید: در شما ضعفی هست، اگر شما ۱۰۰ نفر شکیبا باشید بر ۲۰۰ نفر و اگر ۱۰۰۰ نفر باشید بر ۲۰۰۰ نفر غلبه میکنید، خدا با شکیبایان است.»
* نتیجه آنکه به کسی میتوانیم بگوییم که در دین استوار و پابرجاست و ضعف در همّت و اعتقادش پیدا نمیشود که شکیبایی کامل داشته باشد و بهعبارتدیگر ایمان مستقر تا آخر همراه اوست. ولی کسانی که دل سیاه هستند و ایمان عاریهای داشته و نمیتوانند پایدار بمانند ایمان آنها مستودع است.
پس ثبات عقیده و موهبت سکینت را (آرامش قلبی) سبب میشود و تزلزلی در راه رسیدن به هدف ایجاد نمیکند.
* خداوند در سورۀ آلعمران آیۀ ۱۵۲ میفرماید: «از شما کسانی هستند که خواستار دنیا بوده و از شما گروهی هستید که خواستار آخرت هستند.» دستۀ اول دنبال (دنیا) غنائم بوده و به نزاع پرداختند (در جنگ احد)، امّا دستۀ دوم دنبال پیاده کردن فرامین الهی پیامبر بودند ولی عدهشان اندک بود. اینان مؤمنینی بودند که باصلابت و استوار، در هدف خود مصمّم و قاطع بوده و تکیهگاه آنان خدا و خواستار حقیقت و ثبات قدم بودند و این مسئله آنقدر مهم است که خداوند در سورۀ اسراء آیۀ ۷۴ به پیامبر میفرماید: «اگر نبود که تو را ثابتقدم و استوار کرده بودیم (تسدید و تثبیت کردیم تو را)، چیزی نمیماند که تو هم مقدار کمی متمایل به ایشان میشدی.»
البته طبق فرمایش امام رضا علیهالسلام در کتاب عیون اخبار الرضا، خداوند روی سخن خود را به پیامبرش کرده، ولیکن مقصودش امّت او است و این از قبیل مَثَلِ معروف است «به در میگویم دیوار بشنود» است. (۱/۲۰۲)
پس خطابی چنین به پیامبر، تبیین میکند که پایداری و استواری در عقیده و عمل بسیار قابلتمجید و ستایش است. خداوند در سورۀ انعام آیۀ ۱۲۵ فرمود: «هرکه را خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را برای اسلام میگشاید.» اشاره دارد به اینکه هرکس را حضرت حق بخواهد، مورد لطف خاص خود قرار میدهد و توفیق به او داده که در اسلام ثابتقدم باشد. لذا او را تصویف میکند تا پایداریاش سبب آرامش قلبی او شود. پس پذیرش قلب برای افاضه، سبب گشته که ایمان واقعی تثبیت شود و در آن محکم و استوار بماند. لذا باید از خداوند بخواهیم که قلب ما پذیرش گشایش افاضه را داشته باشد.