مقام راحمین
۱- اشاراتی به معانی:
راحم: رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربانی کننده.
راحمین: رحم کنندگان، بخشایندگان.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- …وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرّٰاحِمٖينَ: …و تو رحم کنندهترین رحمکنندگان هستی. (اعراف: ۱۵۱)
۲- …أَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ: …تو بهترین رحمکنندگان هستی. (مؤمنون: ۱۰۹)
۳- وَ أَطيٖعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ: و از خدا و رسول فرمان برید که به شما رحم شود. (آلعمران: ۱۳۲)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «خدای رحمانِ خجسته و والا، به مردمانِ دلرحم، رحم میکند. به ساکنان زمین رحم کنید تا آنکه در آسمان است به شما رحم کند.» (میزان الحکمه، ج ۴، ص ۳۸۰)
۲- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «هر که حتی به لاشۀ گنجشکی رحم کند، خداوند در روز قیامت بر او رحم آورد.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۰)
۳- امام علی علیهالسلام: «به فرودست خود رحم کن تا فرا دستت به تو رحم کند و خطای او را با خطای خودت بسنج و نافرمانیاش از تو را با نافرمانی خود از پروردگارت و احتیاج او به ترحّم تو را به احتیاجت به رحمت و بخشایش خدایت.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۲)
۴- امام علی علیهالسلام: «هان، ای انسان! چه چیز تو را در گناه ورزی گستاخ کرده است …؟! چرا همچنان که به دیگران رحم میکنی، به خودت رحم نمیکنی؟!» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۳)
۵- امام صادق علیهالسلام: «من به سه کس ترحّم میکنم که شایستۀ مهربانیاند: عزیزی که به خواری افتاده و توانگری که نیازمند گشته و دانشمندی که خانوادهاش و مردمان نادان، او را خفیف و بیقدر میشمارند.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۴)
۶- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «بازنده و زیانکار است آن بندهای که خداوند متعال در دل او، رحم و مهربانی نسبت به انسانها نگذاشته باشد.» (کنز العمال ۵۹۶۸؛ میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۲)
۷- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «خداوند تنها به بندگان مهربان خود رحم میکند.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۱)
۸- پیامبر صلیالله علیه و آله: «ای اَنَس، با کودکان مهربان باش و بزرگسالان را احترام گذار تا از رفیقان من باشی.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۳۸۳)
۹- پیامبر خدا صلیالله علیه و آله: «خداوند هیچ پدیدهای نیافرید، مگر آنکه پدیدهای چیره شونده بر آن نیز خلق کرد؛ رحمت خویش را نیز بیافرید که بر غضبش چیره شود.» (کنز العمال ۱۰۳۹۰)
۱۰- امام علی علیهالسلام: «رحمت خدا بر آن بنده که گناه خویش را بپاید و از پروردگارش بهراسد.» (غررالحکم ۵۲۰۵)
۴- نکتهها:
* رحمت خداوند دو گونه است: ۱- رحمت رحمانیّه، ۲- رحمت رحیمیه.
صفت رحمان اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار میباشد؛ زیرا باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و همۀ بندگان از مواهب گوناگون حیات بهرهمندند و سر سفرۀ نعمتهای بیپایان خدا هستند و این همان رحمت عام او است. ولی رحیم اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژۀ بندگان مطیع، صالح و فرمانبر است؛ زیرا آنها بهحکم ایمان و عمل صالح، شایستگی این را یافتهاند که از رحمت، بخشش و احسان خاصی که آلودگان و تبهکاران از آن سهمی ندارند، بهرهمند گردند: «وَ کٰانَ بِالمُؤمِنیٖنَ رَحیٖماً: و خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است.» (احزاب: ۴۳) (۱)
* بخش عمدۀ رحیمیت خدا به خلقش در آخرت هست چراکه در روایتی از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله آمده است که فرمود: «برای خداوند بزرگ، صد رحمت است یکی از آنها را بهسوی زمین فرو فرستاد و آن را بین بندگان تقسیم کرد، با آن رحمت است که آنها با یکدیگر مهربانی کرده و بر هم دیگر رحم نموده و شفقت میورزند، اما نودونه تای دیگر از آنها را به تأخیر انداخته تا بهوسیلۀ آن در روز قیامت بر بندگانش رحم کند.» (۲)
* در مجمعالبیان از عیسی بن مریم علیهالسلام روایتشده که فرمود: «الرَّحمنُ رَحمنُ الدُّنیا وَ الرَّحیمُ رَحیمُ الآخرة: رحمان بخشندۀ دنیا و رحیم بخشایندۀ آخرت است.» (۳) و این به خاطر آنکه غلبۀ ظهور اولی (رحمان) در دنیا و دومی (رحیم) در آخرت است.
* اصل رحمت، عطوفت و مهربانی است و چنانکه در میان انسانهای رحیم سه ویژگی یافت میشود: اول نازکدلی و شکستهدلی از دیدن حال کسی که مورد رحم و عطوفت قرار میگیرد. دوم مهربانی و دلسوزی. سوم کار خیر و احسان و انعامی که به اقتضای این رحمت و مهربانی انجام میدهد.
* رحمت ضدّ قسمت، شدت، غضب و سخط و به معنای مهربانی، رأفت و دلسوزی است، بهگونهای که سبب احسان و بخشش به دیگری گردد. به آنچه از سر ترحّم به دیگری داده میشود، رحمت میگویند؛ که در این صورت، رحمت معنایی مساوی با نعمت دارد، بلکه به گفتهای معنای رحمت، نعمت است حتی بعضی استعمال واژۀ رحمت را در معنای رقّت و دلسوزی مجاز دانستهاند و معنای حقیقیاش را همان نعمت.
* بهرۀ بنده از صفت رحمان آن است که از کنار نیاز نیازمندان بیتفاوت عبور نکرده، بلکه تلاش نماید تا آنجا که در توان دارد نیازشان را برآورده سازد و در همسایگی و در شهر خود فقیر و تهیدستی را ترک نگوید، مگر اینکه با مال و آبروی خود برای از بین بردن فقر او تلاش نماید و اموراتش را بر عهده بگیرد و یا لااقل با کمک گرفتن از دیگران در راه بینیاز کردن او تلاش کند و الّا با دعا و اظهار اندوه و غمگینی از نیاز و فقر او با کمال مهربانی با او همدردی نماید.
اما بهرۀ بنده از رحمت رحیمیه آن است که به بندگان غافل خداوند رحم نموده و با پند و اندرز و موعظه به همراه لطف و مهربانی، نه با زور، آنان را بهسوی خدا بازگرداند و با دیدۀ رحمت به گناهکاران نگریسته و آنان را برای نجات از گرفتار شدن به خشم خداوند و یا دور شدن از جوار الهی و دچار شدن به کیفر و عذاب الهی، کمک نماید.
* خداوند تا آنجا که حکمت اقتضاء میکند به بندگان رحم میکند و آنها را مورد عطوفت و مهربانی قرار میدهد ولی ممکن است حکمت اقتضاء کند که عدهای را عذاب کند و آن در جایی است که شخص صلاحیت آن را داشته باشد. پس رحمانیت خدا منافاتی با عذاب کافران ندارد و رحمت خدا عبارت است از نعمت بخشی، فضل رسانی، احسان و اعطای ابزار رشد و تکامل به موجودی که قابلیت رسیدن به کمال را دارد.
* به گفتۀ مفسران، عبارت «کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمةَ» یا «کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ» نشان میدهد که خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است. در واقع فعل «کَتَبَ» بر قضای محتوم دلالت میکند. این رحمت را به افاضۀ نعمت و خیر بر مخلوقات نیز تعبیر کردهاند.
* وقتی حضرت موسی علیهالسلام با حقتعالی مناجات کرد، عرض نمود: «خدایا به کدام خصلت از کارهایم، مرا به خودت اختصاص دادی؟» خطاب رسید: «ای موسی! وقتی چوپانی گوسفندان شعیب را مینمودی؛ روزی هنگام گرمی هوا، بزغالهای از گله فرار کرد و تو دنبالش دویدی و بسیار به رنج افتادی، چون به آن بزغاله رسیدی او را در کنار خود گرفتی و گفتی: ای بیچاره، مرا و خود را بسیار رنجانیدی. پس او را بر دوش خود گرفته و به گله آوردی. به سبب ترحمی که بر آن نمودی، تاج پیغمبری بر سر تو نهادیم و کرامت نبوّت به تو دادیم.» (۴)
* گاهی رحمت خدا بر تقدیر و سرنوشت پیشی میگیرد مانند آنجا که در زمان حضرت موسی علیهالسلام یک زن پاکسرشت نزد حضرت موسی علیهالسلام آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن که خدا به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.» حضرت موسی علیهالسلام دعا کرد. ندا آمد: «ای موسی، آن زن را عقیم آفریدیم.» حضرت موسی علیهالسلام به زن گفت: «خداوند فرمودند که شما را عقیم آفریده.» زن یک سال بعد آمد و مجدداً از حضرت موسی علیهالسلام خواست که دعا کند تا خداوند متعال به او فرزند صالح عطا کند. حضرت موسی علیهالسلام دوباره دعا کرد. خداوند مجدداً فرمود: «ما این زن را نازا آفریدهایم.»
بعد از یک سال حضرت موسی علیهالسلام زن را دید که یک کودک در آغوش دارد. از او پرسید: «این فرزند کیست؟» آن زن گفت: «فرزند من است.» حضرت موسی علیهالسلام به خدا عرض کرد: «بار الها، چگونه این زن فرزند دارد درحالیکه عقیم است؟» خداوند فرمود: «موسی، هر بار که به او گفتم: عقیم، او مرا رحیم خواند. پس رحمت من بر تقدیر و سرنوشت پیشی گرفت و به او فرزند عطا کردم.» (۵)
* رحمت از سوی خداوند متعال به معنای رقّت و متأثر شدن از بیچارگی و مسکنت دیگران و سپس کمک و بخشش برای نجات موجود گرفتار نیست. خدا به رقّت قلب وصف نمیشود. (۶) زیرا این حالت، ویژگی جسمانی مادی است که خدای متعال از آن پیراسته است. از همین رو گفتهشده که اسماء الله از غایات افعال برگرفته است؛ نه از مبادی آنها که مستلزم انفعالاند. پس حقیقت این الفاظ در نتایج مخصوص با چشمپوشی از اسباب و علل طبیعی آنها به کار میروند. (۷) پس اتّصاف خدای والا به رحمت به دیدۀ احسان او به موجودات است، نه رقّت قلب و انفعال. (۸)
* بر پایۀ نظری، رحمت همانند علم از صفات ذاتی خدای والا (۹) و به گفتهای صفت فعل خدای سبحان (۱۰) مانند صفت خلق و رزق (۱۱) است. در نظر دیگری، اگر وصف خدای متعال را به رحمت مجاز و مراد از رحمت الهی را نعمت دادن به بندگان بدانیم، رحمت صفت فعل است و چنانچه مراد از آن را ارادۀ خیر بدانیم رحمت صفت ذات است. (۱۲)
* رحمان، صیغۀ مبالغه و فراوانی را میرساند و رحیم، صفت مشبّهه است و بر ماندگاری دلالت دارد. (۱۳) از همین رو لفظ رحمان برای رحمت عام الهی نسبت به مؤمن و کافر و لفظ رحیم برای رحمت خاص الهی نسبت به مؤمنان است.
خدای والا سورۀ الرحمن را با کلمۀ «الرَّحمنُ» آغاز کرده، زیرا در این سوره اشاره فرموده که جهان و اجزای آن را طوری آفریده و سامان داده که جن و انس بتوانند از آن بهرهمند شوند و اینکه عالم به دو نشئۀ آخرت و دنیا قسمت شده و در آن، نشئۀ سعادت از شقاوت و نعمت از نقمت متمایز میگردد، پس هر چه در دو عالم هست، مصداق نعمت خدای والاست، به همین مناسبت، نام الرحمن که عموم و کثرت رحمت از راه بذل نعمت را میرساند، استعمال شده است. (۱۴)
* به مسئلۀ پیشی گرفتن رحمت الهی بر غضب او در قرآن تصریح نشده ولی در روایات و دعاها مانند دعای جوشن کبیر بند ۱۹ آمده است: «یٰا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ: ای خدایی که رحمت او بر غضبش سبقت دارد» و نیز در چندین حدیث قدسی، ازجمله: «سَبَقَت رَحمَتی غَضَبی» از خدای متعال نقلشده و اصل مسلمّی تلقی میشود.
مفسران نیز به آیاتی اشاره کردند که دال بر غلبۀ رحمت بر غضب و سبقت آن دارد مانند آیه بسمالله الرحمن الرحیم که بعد از لفظ جلاله الله، الرحمن و الرحیم را همراه کرده و از صفات قهر نامی نیاورده و همچنین به علت کثرت داشتن رحمت و استفادۀ فراوان از کلمات رحمان و رحیم نسبت به عذاب در قرآن و استفادۀ کلماتی مانند ذوانتقام، ذوعقاب، قاهر و … میباشد و نیز اصالت با رحمت است یعنی غرض اصلی از خلقت، رحمت است و غضب الهی مقتضای معاصی آدمیان، تبعی و بسیار روشن است که امر ذاتی بر امر تبعی مقدم است. پس خلق موجودات و روزی رساندن به آنان رحمت است و غضب جز پس از خلق و رزق و بعد نافرمانی رخ نخواهد داد.
* بعضی عوامل پیدایی رحمت خاص الهی چنیناند: اعتصام به خدا و پیروی معصومین، ذکر خداوند، احسان، صبر بر مصیبت، عمل صالح، توسل به اهلبیت، پناه بردن دائمی به صفات جمالی خدا و …
* برخی عوامل محرومیت از رحمت الهی را در پی دارد مانند کفر، نفاق، ارتداد، اذیت پیامبر و معصومین علیهمالسلام، نقض عهد الهی، فساد در زمین، گناه عمدی، تهمت به مؤمنان، آبروی دوستدار اهلبیت را بردن و …
* انسان باید بداند که هم امور ناملایم و هم رحمتی که به وی رسیده، هر دو با مشیّت خدا میتوانند رخت بربندند، پس نباید به چیزی خوشحال شود که ایمنی از فقدانش نیست و از چیزی ناامید گردد که امید زوالش هست و ناامیدی از رحمت خدا به معنای محدود دانستن قدرت الهی، کفر به گستردگی رحمت اوست و خاستگاه ناامیدی از رحمت خدا، بدگمانی به اوست و نیز نباید عذابش را کوچک شمرد و به خاطر سعۀ رحمت الهی، خود را فریب داد و به امید رحمت، مجرمان خود را از عذاب ایمن بدانند. درحالیکه به آگاه ساختن مردم از غفور و رحیم بودن و ابلاغ عذاب دردناک دستور داده تا از هرگونه سوءاستفاده از مظاهر رحمت الهی پیشگیری شود. (۱۵) مانند این آیه: «بندگانم را آگاه کن که بیگمان منم که آمرزندۀ بخشایندهام و عذاب من است که عذاب دردناک است.» (حجر: ۵۰-۴۹)
* هراندازه صفای قلب انسان بیشتر باشد، ظهور رحمت به خلق در او تمامتر خواهد بود، از همین رو رحمت به مخلوقات در پیامبران و امامان علیهمالسلام بیشتر از دیگران است و ازآنجاکه در خدا نقصی نیست، ظهور رحمت و مهربانی با توجه به احتیاج و مسکنت مخلوقات، بیشتر و تمامتر است. (۱۶)
* مراد از عباد الرحمن در سورۀ فرقان آیۀ ۶۳، ائمۀ طاهرین هستند. (۱۷) یعنی کسانی که پیوند آنان با طبیعت و مردم، رابطۀ رحمت و مهربانی است و نام الهی الرحمن بر شخصیت و دلها و رفتار آنان تجلی کرده است و به سبب رحمت الهی به این صفات نیکو دستیافتهاند.
* امام صادق علیهالسلام فرمود: «علت تحریم آشامیدن خون، آن است که انسانها را درندهخو و سنگدل میسازد و رأفت و رحمت را کم میکند تا آنجا که اطمینانی نیست که خورندۀ خون به کشتن فرزند و پدر و مادر خود دست نزند.» (۱۸)
گفتنی است قرار دادن نیروی غضب در انسان نیز اقتضاء رحمت رحمانی الهی است که دفع موذیات خارجی و داخلی فردی، نیز مفسدات و مخلات نظام عایله و جامعه و مدینۀ فاضله درگرو آن است، بلکه جهاد با نفس و جنود ابلیس و جهل، تحت حمایت آن انجام میگیرد. «وَ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَینَهُم: بر کافران سختگیر، میان خویش مهرباناند.» (فتح: ۲۹)
* به دلالت آیۀ «وَ مٰا اَرسَلنٰاکَ إلّٰا رَحْمَةً لِلعٰالَمیٖنَ» (توبه: ۶۱) ارسال پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله را جز رحمت بر جهانیان ندانسته و نیز ائمه هم این گونهاند که تعبیر «مَعدِنَ الرَّحمَة» برای آنها در زیارت جامعۀ کبیره این مطلب را تأیید میکند و نیز قرآن کریم بهعنوان رحمت برای مؤمنان در چندین آیه قرآن مانند: (اعراف: ۲۰۳) و (اسراء: ۸۲) و (نمل: ۷۷) و (یونس: ۵۷) آمده و در یک آیه هم (نحل: ۸۹) رحمت برای مسلمانان دانسته شده است و البته با توجه به آیۀ «تَنْزیٖلٌ مِنَ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم» (فصلت: ۲) که نازل ساختن قرآن به مؤمنان ازآنروست که آنان از قرآن سود میبرند، هرچند کافران و صاحبان شاکلۀ ستمکارانه نیز درصورتیکه از ظلم خویش جدا شوند، میتوانند از قرآنسود ببرند. (۱۹) و همچنین است هدایتگری قرآن و بلکه تمامی کتب آسمانی برخاسته از رحمت پروردگار است و نیز بعثت پیامبران که در قرآن به بعضی مانند حضرت عیسی علیهالسلام (مریم: ۲۱) و فرستادن حضرت موسی علیهالسلام و هارون بهسوی فرعون (۲۰) اشارهشده است.
* خدای سبحان با وضع تکالیف بر بندگان ترحّم کرده تا آنان را به کمال برساند. دستیابی به سودهای کلانی که جز از راه انجام دادن تکالیف امکانپذیر نیست، برای آنان ممکن گردد. (۲۱) و نیز در زمینۀ تکالیف بر بندگانش آسان گرفته است؛ چراکه حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «خدا به بندگان مؤمنش از آن جهت رحیم است که طاعاتش را بر آنها سبک میگیرد.» (۲۲) مانند تغییر میان قصاص، دیه و عفو در قتل عمد (بقره: ۱۷۸) و سقوط حد محارب (۲۳) با همۀ حدود با توبه (۲۴) و …؛ که نمونههایی از رحمت الهی در خصوص آسانگیری تکلیفاند.
* از نمونههای رحمت گستردۀ الهی به گناهکاران، این است که بیشترین فرصت را به آنان میدهد و شتاب نکردن در عذاب سزاواران عذاب، به غفران و رحمت الهی مستند شده. (۲۵)
و نیز آنجا که به مشرکان، مهلت چهارماهه، پس از نقض عهد میدهد. (توبه: ۲)
و از مصادیق دیگر رحمت الهی، استجابت دعا، کم نکردن از پاداش، نصرت مؤمنان، قرار دادن شب و روز، باران، رویاندن گیاهان و به بار رساندن درختان یا تابش آفتاب پس از باران، وزش بادها، رزق، مال و دیگر رحمتهای الهی که در قرآن به آن اشارهشده است.
* پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «وقتی خدا چشم حضرت ابراهیم علیهالسلام را بازنمود و ملکوت آسمان و زمین را به او نشان داد، مرد و زنی را دید که مشغول عمل ناشایست هستند، نفرین نمود و هلاک شدند. بار دوم و سوم افرادی که مشغول معصیت بودند را دید و نفرین کرد و آنان نیز هلاک شدند. در مرتبه چهارم، خداوند فرمود: ابراهیم! من خدای غفور، رحیم، جبّار و حلیم هستم. زبان از نفرین بازدار که تو برای اندرز و ترساندن مبعوث شدی. بندگانم نزدم: ۱- معصیت میکنند عجله در کیفر آنها نمیکنم. ۲- اگر توبه کنند میبخشم. ۳- گروهی از معصیتکاران را مهلت میدهم تا از صلب آنان فرزندان مؤمن به وجود آیند و با پدر و مادر کافر مدارا مینمایم. عذاب من تناسب با کبریاییام دارد و من به آنها از تو مهربانترم؛ بین من و آنها فاصله مشو.» (۲۶)
………………………………………………………………………
منابع:
۱) توحید صدوق، ص ۲۳۰
۲) الطرائف، ج ۲، ص ۳۲۲
۳) مجمعالبیان، ج ۱، ص ۹۳
۴) نمونه معارف، ج ۵، ص ۳۳۳
۵) نفحات اسلامیه ۱/۱/۱۹۷۰ – مجله مراحم مرداد ۱۳۹۶
۶) التبیان، ج ۱، ص ۳۰
۷) شفاء الصدور، ص ۳۷۵
۸) دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۱۳، ص ۵۸۰-۵۴۴)
۹) التحقیق، ج ۱۳، ص ۱۰۴
۱۰) المیزان، ج ۷، ص ۲۶-۲۷
۱۱) المیزان، ج ۸، ص ۳۵۲
۱۲) روح البیان، ج ۵، ص ۵۳۰؛ دائرةالمعارف قرآن، ج ۱۳، ص ۵۸۰-۵۴۴
۱۳) المیزان، ج ۱، ص ۱۸
۱۴) المیزان، ج ۱۹، ص ۹۴
۱۵) نمونه، ج ۱۱، ص ۹۳
۱۶) الانوار الساطعه، ج ۱، ص ۴۶۱
۱۷) البرهان، ج ۴، ص ۱۴۶
۱۸) الکافی، ج ۶، ص ۲۴۱
۱۹) المیزان، ج ۱۳، ص ۱۹۳-۱۹۲
۲۰) شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۱۹
۲۱) دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۱۳، ص ۵۸۰-۵۴۴
۲۲) بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۸۳
۲۳) المیزان، ج ۵، ص ۳۲۸
۲۴) اطیب القرآن، ج ۴، ص ۳۵۵
۲۵) المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۴
۲۶) داستانها و پندها ۱۴/۷