مقام راکعین
۱- اشاراتی به معانی:
راکعین: رکوع کنندگان
رکوع: به معنای مطلق انحنا و خم شدن؛ گاهی در هیئت مخصوص نماز و گاهی در تذلّل و تواضع به کار میرود، خواه در عبادت باشد یا غیر آن.
۲- اشاراتی از قرآن:
۱- وَ أَقيٖمُوا الصَّلٰاةَ وَآتُوا الزَّكٰاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرّٰاكِعيٖنَ: و نماز را به پادارید و زکات را بپردازید و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید). (بقره: ۴۳)
۲- مُّحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذيٖنَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ تَرٰاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا…: محمد صلیالله علیه و آله فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهرباناند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی… (فتح: ۲۹)
۳- … يُقيٖمُونَ الصَّلٰاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ: نماز بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند. (مائده: ۵۵)
۳- اشاراتی از احادیث:
۱- امام صادق علیهالسلام: «بر شما باد که رکوع و سجود خود را طولانی کنید، چراکه وقتی انسان رکوع و سجود خود را طولانی کند فریاد ابلیس برآید که: ای وای! او اطاعت کرد و من عصیان کردم، او سجده کرد و من طغیان کردم.» (اصول کافی، ج ۲، ص ۷۷)
۲- بُرید عجلی گوید به امام باقر علیهالسلام گفتم: کدامیک در نماز فضیلتش بیشتر است: «قرائت بسیار یا طول دادن رکوع و سجود؟ فرمود: «طول دادن رکوع و سجود در نماز فضیلتش بیشتر است…» (بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۱۷)
۳- امام باقر علیهالسلام: «هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، هیچ ترس و وحشتی در قبر به سراغش نمیآید.» (ثواب الاعمال ۵۵/۱؛ منتخب میزان الحکمه، ص ۴۵۶)
۴- امام صادق علیهالسلام: «علی بن ابیطالب آنقدر رکوع را طول میداد که عرق از پایش جاری میشد.» (فلاح السائل، ص ۱۰۹)
۵- امام صادق علیهالسلام: «در رکوع ادب است و سجده قرب است.» (مصباح الشریعه، ص ۸۹)
۶- امام صادق علیهالسلام: «رکوع طولانی عمر را زیاد میکند.» (کافی، ج ۴، ص ۴۹)
۷- در روایتی از امام حسن عسگری علیهالسلام آمده است که فرمودند: «چون نمازگزار به رکوع رفت خداوند تبارکوتعالی خطاب به فرشتگان میفرماید: ای ملائکه من آیا نمیبینید بندۀ نمازگزار چگونه برای بزرگی و عظمت من تواضع میکند؟ شما را گواه میگیرم که هرآینه او را در دار کبریایی و جلال خودم بزرگ سازم.» (بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۲۱)
۸- نقل است که ربیع بن ختیم همواره شب را تا به صبح در یک رکوع به بیداری میگذراند و وقتیکه صبح میشد نفسی میزد و میگفت: آه که مخلصان پیشی گرفته و از ما گذشتند…» (بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۰۸)
۹- پیامبر صلیالله علیه و آله: «هر کس که وضو و رکوع و خشوعش در نماز کامل نباشد، نمازش ناقص است.» (جامع احادیث شیعه، ج ۴، ص ۴۴)
۱۰- روایت است که ابوالحسن الرضا علیهالسلام موقع رکوع تا آخرین حد کمر خود را خم میکرد، من ندیده بودم کسی تا آن حد کمر خود را خم کند، ابوالحسن موقع رکوع، همانند مرغی که میخواهد پرواز کند، بازوهایش را از پهلوها جدا میگرفت. (گزیدۀ کافی، ج ۲، ص ۲۲۸)
۴- نکتهها:
* اصطلاح رکوع در چند آیه از آیات قرآن آمده است که گاهی به معنای لغوی آن یعنی خضوع و کوچکی در برابر پروردگار و بیشتر به معنای بهجای آوردن عبادت و نماز گزاردن است. در برخی از آیات، خداوند کافران را به علت بهجا نیاوردن رکوع برای ذات اقدسش نکوهش فرموده است. در سورۀ مرسلات آیۀ ۴۸ آمده: « وَ إِذٰا قيٖلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لٰا يَرْكَعُونَ: و هنگامیکه به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمیکنند».
* باید دانست که رکوع مشتمل است بر تسبیح و تعظیم و تحمید رب جل و علا. پس تسبیح، تنزیه از توصیف و تقدیس از تعریف است و تعظیم و تحمید، خروج از حد تشبیه و تعطیل است؛ زیرا که تحمید، ظهور در مرائی خلقیه را افاده کند و تعظیم، سلب تحدید را ارائه دهد. پس او ظاهر است و ظهوری در عالم ظاهرتر از او نیست و متلبس به لباس تعینات خلقیه نیست. (۱)
* عمده احوال نماز سه حال است: قیام، رکوع، سجود و اهل معرفت این سه را اشاره به توحیدات ثلاثه دانند. نزد اهل معرفت چون رکوع، منزل توحید صفات است، تکبیر رکوع، تکبیر از این توحید و رفعید اشاره به رفض صفات خلق است.
* در رکوع، ترک خودبینی است. بهحسب مقام صفات و اسماء و رؤیت مقام اسماء و صفات حق است.
* از علی علیهالسلام سؤال شد، معنی کشیدن گردن در حال رکوع چیست؟ حضرت فرمود: «اینکه به تو ایمان دارم اگرچه گردنم را بزنی»؛ و معنای سبحان ربی العظیم و بحمده این است که خدا منزّه است. بزرگی از آن خداوند است و پروردگارم، همان خالق من است. فقط او بزرگ است و عظیم یعنی ذاتاً بزرگ و اینکه در خود موصوف به کوچکی نیست؛ و در کشور هستی، خود پادشاه و فرمانروا است؛ و بزرگتر است که توصیف شود او که بسی، والاست. (۲)
و در جای دیگر، دربارۀ رکوع فرمودهاند: «معنایی که از کشیدن گردن در رکوع باید به قلب خطور کند، این است که در ایمان به خدا استوارم، اگرچه گردنم زده شود و معنای سر برداشتن از رکوع و گفتن «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» این است که حمد و ثنایم را میشنود، آن خدایی که مرا از نیستی و عدم به وجود آورده است. (۳)
* حقیقت رکوع، تمام نمودن قوس عبودیت و فنای در عظمت ربوبیت است. لسان عبد در این مقام تنزیه (به اعتبار سبحان) تعظیم (به اعتبار العظیم) و تحمید (به اعتبار وَبِحَمدِه) است؛ و هنگامیکه آیۀ «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ العَظیٖمِ» (واقعه: ۷۴) نازل گشت، رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: آن را در رکوع قرار دهید. (منظور کلمه عظیم است)
* رکوع نمیکند برای خدا بندهای از روی حقیقت و اخلاص، مگر آنکه ذات مقدس حق جل و علا او را به نور بهاء خود مزیّن فرماید و در سایۀ کبریایی خود او را جای دهد و لباس برگزیدههای خود را به او بپوشاند. (۴)
* در عظمت رکوع، میتوان به روایتی از امام صادق علیهالسلام، رجوع کرد که فرمودند: «نماز سه ثلث است: یکی طهور (که وضو و غسل و تیمم است) و یکی رکوع و دیگری سجود»؛ و این کمال اهمیت به رکوع و سجود است که نماز با این عظمت و اهمیت سه قسمت شده است و این سه قسمت اعظم و اهم تمام اجزای نماز است، چنانکه گویا تمام نماز همین سه جزء شده است. بلکه طهور نیز مقدمۀ این دو است و نمازی که رکوع و سجود ندارد، طهور نیز برای آن لازم نیست، مثل نماز میّت که چون رکوع و سجود ندارد، طهور برای او واجب نیست. (۵)
* بهحسب روایات در هر یک از رکوع و سجود سه مرتبه (سبحانالله) کافی است. یا آنکه در رکوع یکمرتبه (سبحان ربی العظیم و بحمده) و در سجده یکمرتبه (سبحان ربی الاعلی و بحمده) بگوید، کفایت میکند و اگر سه مرتبه بگوید افضل است و هفت مرتبه، بالاتر و بهتر است.
ابان بن تغلب گفت: «وارد شدم بر امام صادق علیهالسلام و آن حضرت نماز میخواندند، پس شمردم در رکوع و سجود حضرت شصت مرتبه تسبیح فرمودند.»
و در روایت دیگر در نماز عصر با جماعت سیوسه مرتبه یا سیوچهار مرتبه تسبیح را تکرار فرمودند. (۶)
* رکوع در مرتبۀ اول واقعشده است و سجود در مرتبۀ دوم، پس اگر مرتبۀ اول را خوب انجام داد صلاحیت دارد برای دوم؛ و رکوع اظهار ادب است و در سجود قُرب حق است. کسی که خوب ادای ادب نکند، صلاحیت مقام قرب را ندارد. پس رکوع کن رکوع خاشع برای خدا در حالتی که ذلیل به قلب خود بوده و ترسان در تحت سلطنت پروردگار و کوچکی کننده به جوارح و محزون باشی از آنکه فوت شود از تو ثواب و بهرۀ رکوع کنندگان. (۷)
* بعد از قیام، نوبت به رکوع میرسد. رکوع این است که انسان خم میشود، دست بر روی زانوان میگذارد و خود را در مقابل عظمت خدا کوچک و فرومایه میکند و فروتن میشود و میگوید: «سبحان ربی العظیم و بحمده: پاک و منزه است پروردگار بزرگ من و او را سپاس میگویم»؛ و هر چه بیشتر تکرار کند در ذاتش ثابتتر میشود. (میگوییم که ذکرها همه نقش میبندند و در خزانه جمع میشوند)؛ و علامت فروتنی را نمودار کند، قربش به خدا بیشتر خواهد شد. سپس سر از رکوع برمیدارد و میگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِده: شنید خدا از برای کسی که حمد و ثنای او کرد». سَمِعَ: شنید، گوش داد.
یعنی اینجور معنی کردهاند که: سَمِعَ یعنی پذیرفت. (پذیرفت خدا از کسی که شکر و حمد او را بهجا آورد).
اگر معنای اول را بگیریم در واقع به ذکر سمیع، أسمع السامعین، یعنی خدا را با اسم بازگو میکند؛ یعنی خدا سامع است، سمیع است، أسمع السامعین است. مثلاً اگر میگوییم: داعی. مدعی میخواهد کسی که میبیند. باید چیزی باشد که ببیند و اگر میگوییم: سامع، باید ذکر مسموع را بشنود؛ پس ذکر را خدا میشنود. حالا سامع چه چیز را میشنود؟ پس باید یکچیزی باشد که بشنود. در اینجا مصلی که ذکر سبحانالله را میگوید: به او (سامع) میرسد. پس اینجا ذکر میرسد، نه دولا شدن. وقتی رکوع رفتی و ذکر را گفتی پس میگویی: خدا شنید.
رسول خدا صلیالله علیه و آله چون به معراج رفت، مأمور به رکوع شد (شاید در اینجا میخواهد بگوید صلاة المعراج. شاید در معراج پیامبر یک نمازی هم خواند) خطاب شد، به عرش من بنگر، پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «پس نگاه به عظمت خدا کردم که جانم از آن برفت و بیهوش شدم.» (اینجا دارد غُشِیَّ عَلَیَّ) غشوه در من وارد شد. وقتی عظمت خدا را نگاه کرد، غشوه به او دست داد. آنگاه به من الهام شد به جهت عظمت آنچه دیدم، گفتم: «سُبْحٰانَ رَبِّیَ العَظیٖمِ وَ بِحَمدِه: منزه است پروردگار بزرگ من و سپاس او راست.»
پس چون این بگفتم، از حالت غشوه به درآمدم تا اینکه با الهامی که میشد، هفت بار آن را گفتم، پس به خود آمدم و به حالت عادی بازگشتم. (۸)
* سالک پشت خود را در رکوع مستوی کند، میخواهد از اعوجاج (کجی) نفس تبری جوید و از انیّت، خود را دور بیند. تا بعد خود را قائم به امرالله ببیند. بهتر است سالک در منزل رکوع، جمیع اجزای ظاهره و باطنه را خفض جناح کند. (خفض یعنی پایین آوردن و علامت تواضع و فروتنی است؛ یعنی در رکوع همۀ حالت (ظاهر و باطن) حالتِ رکوع و خشوع باشد؛ یعنی بال و پرش را متواضع و خاضع و منکسر نشان بدهد. جناح یعنی دست، یعنی دستها را پایین بیاورد و حالت راکعین داشته باشد)؛ و قلبش در تحت سلطان کبریا خاشع باشد و مقام راکعین واقعی نصیبش شود. (۹)
* رکوع در نزد اهل معرفت اشاره است به مقام فنای صفات و نفی تشریک در آن با خدای تعالی همانگونه که قیام اشاره است به مقام فنای افعال.
و بهعبارتدیگر عابد سالک که در قیام نماز در پیشگاه حقتعالی ایستاده این حالت او را نزد اهل ذوق و عرفان نسبتی است با قیّومیت حقتعالی به اشیاء ولو بهعنوان مشارکت در اسم فقط و چون در این مشارکت ایهام تشبیه است.
بسیار بجا و مناسب است که عبد حقیقی از این حالت منتقل شود به حالتی که مختص به عبد است و هیچ نوع ایهام تشبیه در آن نیست و آن حالت خضوع و ذلّت در مقابل عظمت الهی است و از طرفی چون در حال قیام و قرائت حمد و آیات قرآن که تجلیگاه حق است چنانچه در حدیث است؛ «إنَّ اللهَ تَجَلّی لِعِبٰادِهِ في کَلٰامِهِ: خداوند برای بندگانش در قرآن تجلی کرده است». تجلی انوار عظمت و جلال بر قلب نمازگزار شده و غنای ذاتی مبدأ اعلی و تنزه او از افتقار به غیر را در فعل و صفت مشاهده نموده است برای رکوع که علامت خضوع است خم میشود و با انحناء رکوعی از تمام افعال و صفات، فانی میشود و چون فنای فعلی و صفتی برای او حاصل شد باقی به بقاء الله میشود که تعبیر به ظلّ کبریایی میشود. (۱۰)
* تکبیر پیش از رکوع اشاره به نفی تشریک در فعل و تحقق به توحید افعالی است چنانچه برای متوسطین مناسب آن است که در وقت گفتن این تکبیر قصد آن کند که خدای تعالی بزرگتر از آن است که کسی بتواند به عبادت او قیام کند که «وَ ما قَدَروا الله حَقّ قَدرِهِ» و عبد کامل حق فرمود: «ما عَبَدْنٰاکَ حَقِّ عِبٰادَتِکَ» و با رفعید به هنگام تکبیر از اعتقاد به قیام به عبادت تبری جوید. امام ما در معارف حقّه الهیه در این مقام فرماید:
ظاهر آن است که این تکبیر از متعلّقات رکوع و برای مهیا شدن مصلّی است برای منزل رکوع و ادب آن است که مقام عظمت و جلال حق و عزت و سلطنت ربوبیت را در نظر آورد و مقام ضعف و عجز و فقر و ذلت عبودیت را نصبالعین خود قرار دهد و در این حال به مقدار معرفتش بعزّ ربوبیت و ذلّ عبودیت تکبیر حقتعالی را توصیف کند و باید بندۀ سالک توصیفی که از حق کند و تسبیح و تقدیسی که نماید محض اطاعت امر و بهواسطۀ اذن حقتعالی به توصیف و عبادت بداند و الّا خود را جسارت آن نبود که در محضر ربوبیّت مثل او عبد ضعیفی که در حقیقت لاشیء و آنچه دارد نیز از خود معبود عظیمالشأن است لاف از توصیف و تعظیم او زند.
جایی که مثل علی بن الحسین علیهالسلام با آن لسان ولایت مآبی شیرین که لسان الله است عرض کند: «أفَبِلِسانی هذا الکالِّ اُشکُرُکَ» – از پشه لاغری چه خیزد؟ (۱۱)
* چون عبد سالک خواهد وارد منزل خطرناک رکوع شود باید خود را مهیای آن مقام کند و با دست خود توصیف و تعظیم و عبادت و سلوک خود را پشت سر اندازد و دستها را تا خدای گوش بلند کند و کفهای خالی خود را روبهقبله کند و صفر الید و تهیدست با قلب پر از خوف و رجاء، خوف از تقصیر و قصور به قیام به مقام عبودیت و رجاء واثق به مقام مقدس حق که او را تشریف داده و به چنین مقاماتی که از خلص اولیاء و کمل احباء است بار داده وارد منزل رکوع شود و شاید که بلند نمودن با این کیفیت مقام ترک قیام و ترک وقوف به آن حد باشد و اشاره به برنداشتن زاد از منزل قیام باشد و تکبیر اشاره به تعظیم و تکبیر باشد از توصیفاتی که در منزل قیام نموده و نزد اهل معرفت، چون رکوع منزل توحید صفات است تکبیر رکوع تکبیر از این توحید و رفعید اشاره بر فض صفات خلق است. (۱۲)
* عارف معروف قاضی سعید قمی فرماید: «رکوع در نظر من اشاره به مقام توحید اسماء و صفات است و پیشازاین دانستی که قیام عبارت بود از مقام توحید افعالی و چون نمازگزار به مقام توحید فعلی متحقق شد و از طرفی چون همۀ افعال از آثار اسماء است مشاهده میکند که اسماء با وجود کثرتی که دارند همگی در تحت یک اسم واحد که جامع حقایق آنها است قرار دارند و خود را نیز در تحت سلطنت همان اسم جامع میبیند و فانی از استقلال فعلی خود شده و بلکه فانی از فعل خود میشود و حقیقت خود را جمله حقایقی میبیند که در تحت همان اسم جامع مندرج میباشند؛ و چون به این حقیقت پی برد به علامت خضوع خم میشود و با این خم شدن اشاره بدان میکند که هرگونه فعلی را از خود نفی کند و به افتخار بقاء رسمش در اسماء بهطور مربوبیت اکتفا مینماید، فلذا اسم «رب» را که به دنبال اسم جامع «الله» در سوره الحمدی که برای بیان صدور حقایق از تأثیر اسماء به وجود آمده بود میآورد و آن اسم را به خود نسبت میدهد «ربّی» تا اشاره به اینگونه بقاء کرده باشد یعنی مظهریت این اسم که از امّهات اسماء است و نیز رعایت ادب الهی را کرده باشد که خدای تعالی این اسم را بکاف خطاب اضافه فرموده است آنجا که فرمود: فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ العَظیٖمِ.» (۱۳)
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله شب معراج دید فرشتگانی در حال قیام، فرشتگانی در حال رکوع از روزی که آفریدهشدهاند در حال قیام و رکوعاند سپس فرمود: ای جبرئیل عبادت این است، جبرئیل عرض کرد راست فرمودی ای محمد، از پروردگارت بخواه که به تو قنوت، قیام، رکوع، سجود عنایت فرماید در نمازهایشان؛ سپس خداوند متعال به او عطا فرمود، پس امّت محمد اقتدا میکنند به فرشتگانی که در آسمانهایند… (۱۴)
* در رفع رأس از رکوع گفته شد: سرّ آن رجوع از وقوف در کثرات اسمائیه است چنانچه فرماید: وَ کمالُ التوحید نَفیُ الصفاتِ عَنهُ (توحید کامل آن است که صفتها از ذات حق نفی شود) زیرا که پس از حصول حال صحو از فنای اسمائی عبد سالک قصور و تقصیر خود را مشاهده کند چه که مبدأ خطیئه آدمی که ذریۀ او باید جبران آن کند توجه به کثرات اسمائیه که باطن شجره است میباشد و چون خطیئۀ خود که ذریه است و خطیئه آدم که اصل خود است دریافت به مقام تذلّل و نقصان خود پی برد و مهیای برای رفع خطیئه که به خفض جناح در حضرت کبریا است شود و اقامه صلب از این مقام نماید و با تکبیر بعد از رکوع رفع کثرات اسمائیه نماید و صفر الید متوجه منزل ذلّت و مسکنت و اصل ترابیت شود و آداب مهمه آن یافتن خطر بزرگ مقام و چشاندن به قلب است با تذکر تام و مجاهده در توجه به حضرت ذات و ترک توجه به خود حتی به مقام ذلّت خویش است.
و بدان ای عزیز که تذکر تام از حضرت حق و توجه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس موجب گشوده شدن چشم باطنی قلب شود که با آن لقاءالله که قرةالعین اولیاء است حاصل گردد. « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا…: آنان که درراه ما مجاهده کردند ما حتماً آنان را به راههای خودمان راهنمایی خواهیم نمود…» (۱۵)
* در فرق میان رکوع و سجود گفته شد:
راز مشترک رکوع و سجود تسلیم و فروتن بودن در آستان حضرت معبود است و تفاوت رکوع و سجود در این است که سجود، چون فروتر از رکوع است، نماد و تمثل چیزی است که به خداوند سبحان نزدیکتر است، چون بنده هراندازه به تواضع نزدیکتر شود، احتمال رسیدنش به خدا بیشتر میشود، ازاینرو در نصوص فراوانی واردشده: «أقرَبُ مٰا یَکُونُ العَبْد مِنَ اللهِ عَزَّوجل وَ هُوَ سٰاجِدٌ: نزدیکترین جایگاه بنده به خدای عزوجل، حالت سجدۀ اوست». (۱۶)
……………………………………………………………………
منابع:
۱) آداب الصلاة، ص ۲۵۰
۲) بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۱۶
۳) میزان الحکمة، ج ۵، ص ۳۹۵
۴) مصباح الشریعه، باب ۱۵
۵) ابواب رحمت، باب دوم شیخ علی نمازی
۶) جامع الاحادیث، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۸۱
۷) مصباح الشریعه، باب ۱۵
۸) شرح و تفسیر آداب الصلوة سید احمد فهری، صص ۲۴۸ و ۲۴۹
۹) سرّ الصلاة، ج ۲، ص ۹۹
۱۰) سرّ الصلاة، ج ۲، ص ۹۹
۱۱) سرّ الصلاة، ج ۲، ص ۹۹
۱۲) سرّ الصلاة، ج ۲، ص ۹۹
۱۳) شرح و تفسیر آداب الصلوة سید احمد فهری، ص ۲۴۴ و ۲۴۶ و ۲۴۷
۱۴) ارشاد القلوب، ترجمۀ رضایی، ج ۲، ص ۳۸۹
۱۵) شرح و تفسیر آداب الصلوة، سید احمد فهری، ص ۲۵۶
۱۶) رازهای نماز، آیتالله جوادی آملی، ص ۱۲۳