وبلاگ

مقام رقّت قلب

۱- اشاراتی به معانی:

رقّت: نرمی و نازکی، رحمت و مهربانی، شرم، رقیق بودن، دلسوزی دل.

۲- اشاراتی از قرآن:

رقّت قلب در قرآن نداریم اما قساوت قلب داریم.

۱- فَبِمٰا نَقْضِهِم ميٖثٰاقَهُمْ لَعَنّٰاهُمْ وَجَعَلْنٰا قُلُوبَهُمْ قٰاسِيَةً…: و به سبب آنکه پیمان خود را شکستند لعنتشان کردیم و دل‌های ایشان را سخت گردانیدیم… (مائده: ۱۳)

۲- ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجٰارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً…: سپس دل‌های شما بعدازاین [واقعه] سخت گردید همانا سنگ یا سخت‌تر از آن … (بقره: ۷۴)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام صادق علیه‌السلام: «جایگاه خرد، مغز است و قساوت و رقّت در دل است.» (تحف العقول ۳۷۱)

۲- پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله: «همانا خداوند متعال در زمین ظرف‌هایی دارد، بدانید که آن ظرف‌ها، همان دل‌هایند. پس دوست‌داشتنی‌ترین دل‌ها نزد خداوند، نازک‌ترین و صاف‌ترین و سخت‌ترین آن‌هاست؛ نازک‌ترین آن‌ها برای برادران و صاف‌ترین آن‌ها از گناهان و سخت‌ترین آن‌ها در راه خدا.» (کنزالعمال ۱۲۲۵)

۳- پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله: «دل‌های خود را به رقّت خُو دهید و زیاد بیندیشید و از خوف خدا بسیار بگریید.» (اعلام‌الدین ۳۶۵/۳۳)

۴- امام باقر علیه‌السلام: «رقّت قلب را با ذکر بسیار [خدا] در خلوت‌ها، بجوی.» (تحف العقول ۲۸۵)

۵- حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله: «دعا کردن را در هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید که رقّت قلب، رحمت است.» (نهج الفصاحه، ص ۲۲۶)

۶- امام صادق علیه‌السلام: «هر زمان ‌که به یکی از شما رقّت قلب دست داد، دعا کند؛ زیرا قلب تا خالص و پاک نشود رقّت نمی‌یابد.» (الکافی ۵/۴۷۷/۲)

۷- امام علی علیه‌السلام: «عدس، دل را نازک می‌کند و اشک را می‌افزاید.» (الکافی، ج ۶، ص ۳۴۳)

۸- جابر گوید: به حضرت باقر علیه‌السلام عرض کردم: مردمی‌اند که چون آیه‌ای از قرآن را ذکر کنند و یا برای آنان خوانده شود مدهوش گردند و چنان می‌نمایند که اگر دست‌ها یا پاهایش را ببرند نمی‌فهمند. فرمود: «سبحان‌الله این کار شیطان است به چنین چیزی توصیف نشده‌اند و همانا تأثّر از قرآن به این است که دل نرم شود و به رقّت قلب و اشک ریختن و ترس است.» (الکافی، ج ۲، ص ۶۱۶)

۹- اَصبغ بن نباته می‌گوید امیرالمؤمنین می‌فرمود: «…؛ و رقّت قلب فروتنی است…» (الخصال، ترجمۀ جعفری، ج ۲، ص ۲۶۹)

۴- نکته‌ها:

* در اصطلاح قرآنی به روح لطیف انسانی که با تعلّق به قلب جسمانی، سلطۀ خود را در بدن انسان اجرا می‌کند، قلب گویند؛ که از آن به نفس ناطقه نیز تعبیر می‌گردد. پس چون این قسمت از بدن انسان مرکز تحولات مختلف روحی است، آن را قلب نامیده‌اند. (۱) پس روح انسانی به این اعتبار که متحوّل میان دو وجه است یعنی وجهی که وابسته به حق‌تعالی است و بهره‌مند از حق است و وجه دیگری که وابسته به نفس آدمی است قلب نامیده می‌شود. (۲)

* مراد از قلب در اصطلاح دینی و مبحث‌ها، آن قطعه گوشت صنوبری شکل که در جانب چپ سینه قرار گرفته و مانند تلمبه برای رساندن خون به تمام بدن در کار است، نمی‌باشد.

* در آیات متعددی از قرآن کریم، علم و ادراک انسان از شئون و کارکردهای قلب به شمار آمده است. قرآن مفاهیم تعقل (حج: ۴۶)، سَمع (حج: ۴۶)، تفقّه (اعراف: ۷۹)، تدبّر (محمد: ۲۴)، علم (روم: ۵۹)، رؤیت (انعام ۷۶ و ۷۷) دریافت قرآن (بقره:۹۷) را به قلب نسبت می‌دهد و درعین‌حال برخی از مردم را با داشتن قلب محروم از علم و ادراک می‌شمارد.

* اما آنچه باعث سلب شدن علم و ادراک از قلب می‌شود، از دیدگاه قرآن عبارت‌اند از:

۱- ختم و مُهر شدن قلب (بقره: ۷)، ۲- طَبع که همانند خَتم بر محجوب و مستور بودن قلب دلالت می‌کند. (توبه: ۸۷)، ۳- رَین که با غالب شدن گناه باعث غبار و زنگار و ستر و پوشش بر قلب می‌شود (مطففین: ۱۴)، ۴- کنان قلب (انعام: ۲۵)، ۵- قفل قلب (محمد: ۲۴)، ۶- غلاف قلب (بقره: ۸۸)، ۷- قساوت قلب (بقره: ۷۴) می‌باشند.

* حالاتی مثل ایمان، ترس، اخبات، خشوع، اطمینان، رعب، وَجَل (خوف)، زیغ، صغو و اُلفت که در قرآن به قلب نسبت داده ‌شده، حالات گرایشی قلب است و حالاتی مثل کسب، تقوا، اثم، انابه، غفلت، لهو، غمره که در قرآن به قلب نسبت داده‌شده، حالات کُنِشی (فعل و عمل) قلب است و حالاتی مثل حیات، سلامت، طهارت، هدایت، غلظت که در قرآن به قلب نسبت داده‌شده، حالاتی‌اند که حداقل دو جهت از حالات ادراکی یا گرایشی یا کُنِشی را دارند.

* قرآن با الفاظ مختلفی در مورد باطن انسان سخن گفته است، در آیات قرآن واژگان قلب، صدر، فؤاد، نفس و روح به جهت باطنی انسان دلالت می‌کنند. دو کلمۀ فؤاد و صدر به‌حسب مفهوم، قرابت بسیاری با قلب دارند.

واژۀ قلب در آیات قرآن، حدود ۱۳۰ بار تکرار شده که در هیچ‌یک از آن‌ها به معنای قلب صنوبری استعمال نشده است، بلکه به معنای حقیقت انسان به‌ کار رفته و حالات مختلف قلب در آن‌ها بیان‌شده است. (هرچند که به قاطعیت نمی‌توان این مطلب را تأیید کرد).

* از مطالعۀ مجموعه آیات و روایات دربارۀ قلب این نتیجۀ کلی حاصل می‌شود که قلب‌ها دو گونه‌اند: سالم و بیمار و یا بنا بر روایتی از امام باقر علیه‌السلام که فرمودند: «قلوب آدمیان چهار گونه است:

۱- قلبی که در آن نفاق و ایمان هر دو موجود است، پس اگر به هنگام مرگ صاحب آن دل با نفاق باشد هلاک شده و اگر با ایمان و اعتقاد به خدای یگانه باشد در شمار رستگاران و اهل نجات است.

۲- قلبی که واژگونه و وارونه است و آن قلب آدم مشرک است.

۳- قلبی که چرکین و زنگ‌زده و مُهرخورده است و آن دل آدم منافق است.

۴- قلبی که فروزنده و پاک است و آن دل‌های مؤمنان به خداست که گویی چراغی تابناک در آن قرار دارد، اگر خدا به صاحب این قلب نعمت دهد سپاسگزار و اگر بر او بلا فرو فرستد بر بلا و مصیبت صابر است.» (۳)

* رقّت قلب و نازک‌دلی عبارت است از تأثّر از مشاهدۀ درد و رنج همنوعان و ضدّ قساوت است و قساوت از نشانه‌های شقاوت (بدبختی) و سنگدلی قلب است.

وقتی قلب از نرمی، رقّت و احساس رحم خالی شد و قساوت و سختی در آن جای گرفت، در این حالت انسان، حق را نمی‌پذیرد و برای آن خاشع نمی‌شود، اندرز و انذار در او اثری نمی‌بخشد و مناظر رقّت‌انگیز مثل آه مظلوم، نالۀ یتیم و پریشانی تهیدستان هیچ اثری در او نمی‌گذارد و آن‌ها را نادیده و نشنیده گرفته، همانند حیوانی از آن‌ها می‌گذرد. (۴)

اما عللی که باعث می‌شود قلب را صورت قالب سرد و قاسی بگیرد عبارت‌اند از: (با توجه به روایات)

۱- کثرت سخن در غیر یاد خدا؛ ۲- آرزوهای بزرگ؛ ۳- گناه کردن؛ ۴- غفلت؛ ۵- زیادی ثروت؛ ۶- خواب زیاد؛ ۷- ظلم کردن؛ ۸- معاشرت با نااهلان؛ ۹- ترک ذکر و یاد خدا؛ ۱۰- پرخوری و شکم‌بارگی؛ ۱۱- غصۀ روزی خوردن؛ ۱۲- نگاه کردن به بخیل؛ ۱۳- خندۀ فراوان؛ ۱۴- خاک بر قبر خویشاوندان ریختن.

* خَفقُ النِّعال: که عبارت است از صدای پای مریدان ‌که از پی مراد خود حرکت می‌کنند و برخی از انسان‌ها که به دلایل گوناگونی از قبیل ایمان، علم، ثروت، شهرت و … که به دست آورده‌اند افرادی را به خود جذب کرده و شیفتۀ خود می‌سازند و آن‌ها به علت شیفتگی به مراد، پی او حرکت می‌کنند و در این موقع، اگر مراد مهذب نباشد قطعاً از صدای کفش مریدان لذت برده و احساس غرور می‌کند و همین باعث قساوت قلب می‌شود. (۵)

* پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «پنج چیز باعث قساوت قلب‌های آدمیان می‌شود»؛ گفته شد ‌ای پیامبر خدا آن پنج چیز چیست؟ فرمود: «۱- گناه از پی گناه انجام دادن (اصرار بر گناه)؛ ۲- همسایگی با نابخرد؛ ۳- زیاد با زنان ‌هم‌نفس شدن؛ ۴- مدت طولانی در خانه تنها ماندن؛ ۵- نشستن با مردگان.» (۶)

* پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «یا علی، سه چیز موجب سنگدلی و قساوت قلب می‌شود: گوش فرا دادن به سخنان لهو و بیهوده؛ جستجوی شکار و روی آوردن؛ آمدوشد به دربار پادشاهان و فرمانروایان.» (روضة الواعظین، ج۲، ص۴۱۴)

* آثار قساوت قلب با توجه به روایات عبارت‌اند از:

۱- بالاترین عقوبت؛ ۲- مستجاب نشدن دعا؛ ۳- دوری از خداوند؛ ۴- جلوگیری از رحمت الهی؛ ۵- شقاوت و بدبختی «عاقبت به شرّی»؛ ۶- روی برگردانی از شنیدن کلام حق و دور شدن؛ ۷- خشک شدن اشک چشم؛ ۸- سستی در عبادت.

* اسباب رقّت قلب با توجه به روایات عبارت‌اند از:

۱- محبت کردن به یتیم (دست کشیدن بر سرش و او را کنار سفره‌ات بنشانی)؛ ۲- زیاد ذکر خدا گفتن در خلوت‌ها؛ ۳- یاد مرگ؛ ۴- خوردن عدس و انجیر؛ ۵- اطعام دادن به افراد مستمند؛ ۶- از خوف خدا گریه کردن؛ ۷- و آنچه قلب را روشنی می‌دهد مانند حکمت، یقین.

* نرمی و سختی دل دارای درجات متفاوتی بوده؛ تا جایی که دل انسان از شدت قساوت می‌میرد و قرآن کریم به شدت سختی دل اشاره می‌کند: «پس با این معجزه باز چنان سخت‌دل شدید که دل‌هایتان چون سنگ یا سخت‌تر از آن شد چه آنکه از پاره‌ای سنگ‌ها نهرها بجوشد و برخی دیگر از سنگ‌ها بشکافد و آب از آن بیرون آید و پاره‌ای از ترس خدا فرود آیند…» (بقره: ۷۴)

* عارفان الهی با استمداد از متون دینی و بر اساس کشف و شهود خود، انسان را حقیقتی گسترده و فیضی منبسط یافته‌اند که در کمالات، موجود بی‌نهایتی است و انسان طُرفِه معجونی است که سرّ او از عالم اِله، روحش از عالم مجردات و بدنش از عالم ماده است و با گذر از عوالم درونی، نهایت قرب به حق‌تعالی را احساس می‌کند. بر اساس بطون هفت‌گانۀ متون دینی و نیز بطون عالم وجود که در لسان شریعت آمده و تطابق آن‌ها با نسخۀ انسانی، بطون هفت‌گانه‌ای را برای انسان قلمداد کرده‌اند که این لایه‌های باطنی به ترتیب: نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفیٰ، أخفیٰ خوانده شده‌اند و قلب را به هفت مرتبۀ صدر، قلب، شغاف، فؤاد، حبة القلب، سویدا، مهجة القلب تقسیم کرده‌اند و با داشتن قساوت قلب نمی‌توان ترقّی کرد.

* در تربیت دیگران باید گفت: قبل از آنی که دلشان سخت شود، راحت‌تر این کار صورت می‌گیرد چراکه در روایتی از امیر مؤمنان علیه‌السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه‌السلام فرمودند: «دل جوان، در حقیقت همچون زمین خالی است که هر بذری در آن افکنده شود، می‌پذیردش. ازاین‌رو، پیش از آنکه دلت سخت گردد و اندیشه‌ات مشغول و گرفتار شود، به تربیت تو مبادرت ورزیدم.» (۷)

* ازجمله حالاتی که به قلب به‌غیراز قساوت نسبت داده‌شده، غلظت است. چنان‌که خدا در یک آیه خطاب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌فرماید: «…وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَليٖظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ…: …و هرگاه تندخو و سخت‌دل بودی مردم از دوروبر تو متفرق می‌شدند…» (آل‌عمران: ۱۵۹) که غلظت قلب نقطۀ مقابل لیّنت و نرم‌خویی است که چنانکه در ابتدای همین آیه آمده: «فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ».

* نقطه مقابل قساوت و غلظت، حالت خشوع، لینت، رأفت، رحمت، اخبات و رقّت است که قرآن به قلب نسبت داده، مانند آیا وقت آن نرسیده برای آنان‌ که ایمان آورده‌اند که دل‌هایشان به یاد خدا و آنچه از حق فروآمده، خاشع گردد. (حدید: ۱۶) و نیز فرمود: «و قرار دادیم در دل‌های کسانی که پیروی کردند از او (حضرت عیسی علیه‌السلام) مهربانی (رأفت) و رحمت را.» (حدید: ۲۷)

* نازک‌دلی و رقّت قلب برای بعضی سببش ذاتی است و برای بعضی به علت کوچک بودن ظرف، قلبش منفعل می‌شود و بهترین دل، با ظرف­ترین و پاک‌ترین و نازک‌ترین باشد.

امام اخلاقش از تمام اهل عالم لطیف‌تر و قلبش رقیق‌تر و نورانی‌تر و چهره‌اش بشاش‌تر و تبسّم و لبخندش بیشتر بود و ابداً در آن حضرت انقباض چهره یا خُلق زننده یا گرفتگی و عبوست صورت یا غلظت یا تندخویی که نفس از آن متنفر گردد دیده نشد و این نشان از مقام جمع‌الجمعی امام است که از اختصاصات لطیف آن حضرت است که بین اضداد را جمع نموده است.

* علم و حکمت زاید از لقمۀ حلال **** عشق و رقّت زاید از لقمۀ حلال

کم بُوَدشان رقّت و لطف و وَداد **** زانکه حیوانی است غالب برنهاد

مِهر و رقّت وصف انسانی بُوَد **** خشم و شهوت وصف حیوانی بود

* رقّت قلب کلید مکاشفات است و نیز علامت صحت توبه‌کنندگان به رقّت دل.

* هرکسی به طریقی به رقّت قلب می‌رسد که عمدۀ آن داشتن تقواست و برای محبّین و عاشقان، این رقّت، با سوخته شدن درون و حرارت و گرمی آن از شدت علاقه به محبوب حاصل می‌شود.

* هرگاه دل به نور یقین و ایمان صفا یابد رقّت پیدا می‌کند و چون چیزی دربارۀ این دو مقام بشنود رقّتش زیادتر می‌گردد و چون به سبب انوار معرفت و توحید ثبات یابد صلابت پیدا می‌کند و هنگام سماع ذکر و غیر آن از مقامات اهل ارادت به حرکت درمی‌آید. آیا نمی‌نگری که چگونه صدیق گفت: «چنین بودیم تا دل‌ها سنگین شد.» عارفی گفت: «رقّت قلب وصف ضعیفان است و صلابت قلب از اوصاف بزرگان.» (۸)

……………………………………………………………………..
منابع:

۱) تفسیر روشن، ج ۱، ص ۳۶۹

۲) فرهنگ معاف اسلامی، ج ۳، ص ۹۱

۳) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر

۴) قلب سلیم، ج ۱، ص ۳۳۲

۵) قلب سلیم، ص ۲۸۶

۶) دارالسلام نوری، ص ۶۳

۷) نهج‌البلاغه، الکتاب ۳۱

۸) مشرب الارواح – روزبهان، ص ۲۸۶

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.