مقام راشدین
۱- اشاراتی به معانی
راشد: راه بین، راه دان، هوشیار، بیدار، رهیافته، کامل راهیافته، هدایت یافتگان.
مرشد: راهنما، سردسته، آموزگار، هدایتکننده.
رشید: راه دان، فرزانه، راهیافته، راستکار، نیک ماهر.
رشاد: راه بردن، به راه بودن، راه دانی.
۲- اشاراتی از قرآن
۱- وَلٰکِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الایِمٰانَ وَ زَیَّنَهُ في قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیٰانَ اُولٰئِکَ هُمُ الرّٰاشِدُونَ: خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید، آنان که چنیناند راه دانند. (حجرات: ۷)
۲- وَ قٰالَ الَّذیٖ آمَنَ یٰا قَوْمِ اتَّبِعُونَ أَهْدِکُمْ سَبیٖلَ الرِّشٰادِ: و کسی که ایمان آورده بود (مؤمن آل فرعون) گفت: ای قوم! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست رهنمون کنم. (غافر: ۳۸)
۳- وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیّاً مُرْشِداً: خدا هرکه را بیراه نهد هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت. (کهف: ۱۷)
۴- وَ إنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لٰا یَتَّخِذُوهُ سَبیٖلاً: (متکبّران) اگر راه درست و راست را ببینند آن راه را نخواهند گزید. (اعراف: ۱۴۶)
۵- فَمَن أسلَمَ فَاُولٰئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً: پس کسانی که فرمانبرداری کنند رهیافتی را میجویند. (به راه رشد میشتابند) (جن: ۱۴)
۶- فَقٰالُوا رَبَّنٰا آتِنٰا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّی لَنٰا مِنْ أمْرِنٰا رَشَداً: (اصحاب کهف در غار که پناه بردند) گفتند: پروردگارا به ما از سوی خویش بخشایشی رسان و از کار ما برای ما راه بینی (خردمند، راهیافتگی) فراهمساز. (کهف: ۱۰)
۳- اشاراتی از احادیث
۱- امام سجاد علیهالسلام: «هرکس حکیمی که او را به راستی و راه درست بخواند نداشته باشد به هلاکت خواهد رسید.» (بحارالانوار ۷۵/۱۵۹)
۲- علی علیهالسلام: «راه راست یافتن، در مخالفت با خواهشهای نفسانی است.» (بحارالانوار /۷۵/۵۳)
۳- امام جواد علیهالسلام: «هرکه به خاطر خواهشهای نفسانی راه راست را بر تو بپوشاند با تو دشمنی کرده است.» (بحارالانوار ۷۵/۵۳)
۴- علی علیهالسلام: «چون خدا بندهای را دوست بدارد راستی و درستی را به وی الهام فرماید و برای طاعت، توفیقش میبخشد.» (غررالحکم ۱/۳۲۹)
۵- علی علیهالسلام: «برادر تو در راه خدا کسی است که تو را به راه راست رهبری کند و از فساد و تباهی بازدارد و بر اصلاح معاد یاریات کند.» (غررالحکم ۱/۸۱)
۶- علی علیهالسلام: خدای رحمت کند مردی را که حکمی را بشنود و به گوش گیرد و چون به راهدانی دعوت شود اجابت کند و نزدیک گردد. (نهجالبلاغه فیض، خطبه ۷۴)
۷- زید بن صوحان عبدی از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: کدامیک از مردم زیرکترند؟ فرمود: «آنکه راستی کار خود را از گمراهی بشناسد و بهسوی رشد رهیافته شود.» (الحیات، ج ا، ص ۳۳۵)
۸- امام صادق علیهالسلام: «مردم چهار دسته هستند، … مردی میداند که میداند او عالم و مرشد است. از او پیروی کنید …» (بحارالانوار ۱/۱۹۵)
۹- امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارۀ قرآن فرمود: «قرآن، امام مشفق و هادی مرشد و واعظ ناصح، دلیلی است که انسان را بهسوی جنّت خداوند عزوجل میکشاند.» (بحارالانوار ۲/۳۰۰)
۴- نکتهها
* راشدون جمع راشد و رشید است؛ یعنی این دسته، دلهایشان چون به ایمان توصیفشده و به خوبیها ارشاد گشتهاند، راه رشد را یافته و بهسوی بهشت هدایتشدهاند.
پس اینان در طریق بهاندازۀ خودشان کامل شدهاند. پس راشدون در واقع بهسوی خیر و خوبی و کمال و راستی هدایتشدهاند.
* راه آخرت باریک است و هدف نهایی همه باید خدا باشد ولیکن در طریق، این مرشدان هستند که راهدانی را به طالبان طریق باید بیاموزند، چون شهوات نفس بر سالک مانند کرم ابریشم می ماند که بر خود میتند، پس محبوس میگردد و آنگاه در آن میمیرد.
حجب ظلمانی و کدورات قلبیّه سبب زنگار قلب میشوند، پس به راستکاری، توفیق نمییابد و از راهیافتگان به دور میماند. آنچه موجب بصیرت میشود، اینجا موجب ضعف بصیرت میشود. رهیافتگی بیداری میخواهد تا شخص به کمال راه برسد. راشد باید از مرشد حاذق و ماهر استفاده ببرد و اگر این کار را نکند یا در اول راه میماند یا اندکی جلوتر میرود و بس، بعد فتور و سستی او را میگیرد.
* راه وصول به حضرت حق را بی نسخه نمیتوان طی کرد، بلکه نسخه میخواهد. اگر این راشد واقعاً طالب باشد حق او را به مرشد میرساند و اگر رسید و نتوانست راه برود، تقصیر از نفس خودش است، نه آنکه راه بسته باشد و بارقۀ رحمت وجود نداشته باشد.
* باید قلب را از غلّ و غش و شک پاک نمود و آتش شهوات را خاموش کرد. در اقبال نفس، گرفتن آن لازم و در ادبار نفس، روی آوردن به نوافل و تضرّع و نیاز لازم است. بیخبری، مانع است. چون در چاه افتد، تازه میخواهد بیدار شود، اگر بیدار شد خوش به حال او و اگر نشد راه معوج و کژ و سرگردانی نصیب او میگردد.
* از جوانی و نیروی موجود در آن برای راهیافتگی باید استفاده کرد، اگر وقت بگذرد و این گنج از دست برود جبران آن بسیار سخت است.
* تعلقات دنیوی، نوعی خار است برای سالکان که مانع از وصول به طریق میباشد. در واقع خود این، راهبندان کرده و جلوی ترقّی و صعود را میگیرد.
چون خودش طی طریق نمیکند و به راه نمیافتد، گمان بد به اهل معرفت میبرد و انکار بعضی مطالب معنویۀ آنها را مینماید و این از جهل ناشی میشود.
* امام سجّاد در نیایش ۵ صحیفۀ سجادیه میگوید: «خداوندا! آن را که تو راه بنمایی به گمراهی کس از راه نرود.»
و در نیایش ۷ میگوید: «راه رهایی در پیش پای من بگشای.»
و در نیایش ۹ میگوید: به توفیق خود، یاریمان بخش و به راه راست خویش ارشاد فرمای.
و در نیایش ۱۷ میگوید: «تو ما را به راه تقوی راه نمای.»
و در نیایش ۲۰ میگوید: «مرا به راه شایسته هدایت بنمای و چنان کن که راه دیگر جایگزین نکنم.»
و باز هم در نیایش ۲۰ میگوید: «توفیقم ده که فرمانبردار کسی باشم که مرا به راه راست بَرَد و تابع آنکه مرا به طریق رشاد میکَشَد.»
در مواضع بسیار در نیایش امام سخن از راشد و رشد و رشاد است که در مجموع همه اشاره دارند که نیاز انسان به هدایت ضروری است و اگر کسی به راستکاری و رهیافتگی نرسد، مطرود است.
* نشانۀ هدایت اینان، انجام واجبات و ترک محرمات بوده و نشانۀ ضلالت، انحراف از طاعات و اتیان مناهی است.
خداوند در سورۀ عنکبوت آیۀ ۶۹ فرمود: «کسانی که جهاد میکنند با نفس خود در راه من (در پی اصلاح خویش هستند)، ایشان را به راه راست میرسانم.»
پس خداوند راههای خویش را به آنان که در راه او بکوشند مینماید و این به جدوجهد و طلب شخص بستگی دارد که تنبل است یا کوشا، واقعاً میخواهد جهاد اکبر کند یا خیر فقط صباحی میخواهد مشغول شود تا ببیند اسم اعظم به او میدهند، طیّالارض گیرش میآید، موکّلی را میتواند در تسخیر خود درآورد و… یا نه؟!
* علم اخلاق دربارۀ فضایل و رذایل بحث کرده و راه مداوا و درمان را نشان میدهد. البته هر رهروی در سیر و سلوک از استعداد خاصی برخوردار بوده و بیشتر از قابلیّت خود در علم و افاضات گیرش نمیآید. چنانکه بچه در رحم، غذایش در خون است، وقتی دنیا میآید شیر است، وقتی دندان درمیآورد نان و غذاست و … پس هر غذایی را با توجه به قابلیت بلعیدن و هضم میتواند بخورد و نه بیشتر.
اگر طالب است باید بکوشد تا قابلیتها را بیشتر نموده و تشنگی را افزون کند.
* اما علم نورانی و حقیقی، برای قلب باصفا و پاکیزه است و معلم و هادی معنوی است که افاضۀ این نور را مینماید تا راهیافته شود.
راه سعادت، سعادت طلب را میخواهد، چنانکه آب، تشنه را میطلبد. اینطور نیست که بیزحمت، هدایت خاصّه برای کسی فراهم آید.
طریق رهروان حقیقت، عافیت است و عاقبتبهخیری. پس دامن راه دان و کاملِ راهیافته را باید گرفت که اینان صاحب دلان هستند.
* هدایتی که از راه مجادله و استدلال صرف و قواعد، به دست بیاید نور نیست، بلکه مقدمه است؛ یعنی یادگیری علم اخلاق مقدمه است برای عمل و مجاهده.
* راههای خیر باز است. اول، معلم حاذق و دوم، طالب خستگیناپذیر میخواهد که به راشدیت برسد.
ازآنجاییکه در همهٔ رشتهها و فنون، قطاع طریق هستند، در سیر و سلوک هم ناقصان و نیرنگبازان تقلید از عرفا مینمایند تا بتوانند برای کامگیری از دنیای دون، عدهای را به دام بیندازند.
* وقتی کسی به رشد رسید، هوشیار میشود و خردش فرزانگی و حکمت به بار میآورد. اینان راه مستقیم را آموخته و به هدف رسیدند و انگیزههای غیرمستقیم دیگر ندارند تا دچار انحراف و وسواس بشوند.
* آیۀ «وَ هَدَیْنٰاهُ النَّجْدَیْنِ: ما هر دو راه (خیر و شر) را به او (انسان) نمودیم. (بلد: ۱۰)» دلیل است که خداوند برای کسی ضلال را از رشاد نامفهوم نگذاشته، فرق بین حق و باطل را بیان کرده و این انسان است که باید راهبری کند و دنبال راه دان باشد. آنگاهکه در این طریق کامل شد به شر و ضلال برنمیگردد.
* در موضوع مقام راشدون، بحث مرشد که همان راهنما، سردسته، آموزگار و هدایتکننده است پیش میآید که نمیشود از آن رد شد.
اول آنکه هر امامی، هادی و مرشد خلایق به حرام و حلال است تا بندگان به خیر و سعادت برسند. بعد از امام، هرکس که به آنها از جهت علم و عمل نزدیکتر بوده و ربطی به آنها داشته و موردعنایت آنان واقعشده میباشد.
پیامبر صلیالله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمود: «ای علی تو هادی و مرشد هر گمراهی (احتجاج ۱/۷۴)»، چون امت بدون راهنما نمیتواند سبیل نجات را برود و اتمامحجت بر همه از جانب حقتعالی در همۀ اعصار به هر شکلی بوده است، چون همۀ طوایف خلق، محتاج به رشد هستند. پس هیچگاه زمین از راهنما خالی نبوده است و برای همین اوصیاء، انبیاء و امامان، منصوص از جانب حق بودهاند. ولی باز عدهای برای دنیا، مدعی دروغین شدند و مذاهب و سلاسل را پدید آوردند تا چه رسد به زمان ما که تشخیص دربارۀ مرشد، دقّت لازم دارد تا معلوم گردد این شخص راهرفته و استاد دیده است، نَفَس بزرگان به او خورده، تعلقات دنیوی ندارد، قصدش خالص و برای خداست و …
* امام صادق علیهالسلام فرمود: «نیست قلبی مگر دو گوش دارد؛ یکی فرشتۀ مرشدی است و دیگری شیطانی گول زننده، شیطان امر به معاصی میکند و فرشته او را بازمیدارد.» (بحارالانوار ۶/۲۰۵)
این حدیث اشاره دارد به قوای جنود عقل و جهل که دائم در نزاع هستند. اگر کسی دسترسی به مرشد و عالم نداشته باشد عقل سلیم، او را از مناهی بازمیدارد که خلاف فطرت و فضائل اخلاقی رفتار نکند. در واقع حجّت درونی، خودش میتواند ارشاد کند، بهشرط آنکه سلیم و بر اساس قوّۀ درّاکۀ عقل که پیامبر درونی است باشد.
پیامبر فرمود: «هرکس که راهنمایی در قلب و بازدارندهای از درون جان خود و همدمی مرشد نداشته باشد، دشمنش بر او مسلط خواهد شد.» (مشکاة الانوار، ص ۸۵)
* دربارۀ مرشد علائمی که عرفا ذکر کردهاند دقیق است که گفتهاند: مرشد باید از تعلّقات دنیا گذشته و ادامه و مانند عرفای کامل و اولیاء الهی باشد تا بتواند با دو بال نَفَس و علم، سالک را از حضیض دنیا به معراج حقایق برساند، چنانکه عارف بالله آقا سید علی قاضی اینچنین بود.
* راه رشاد راه دعوت بهحق است نه دعوت به خویش، اگر دعوت به خویش کند معلوم میشود در بزرگترین حجاب انیّت گیرکرده، با این توصیف خویش را دارای ولایت کبری دانسته است.
* عصر ما که عصر طلوع مدّعیان است، متأسفانه هرکدام گروهی را به الفاظ و تقلید و ارتباط با بزرگان طریق و … به دنبال خود میآورند و بیچارگان پس از سالها تازه متوجه میشوند که اینان دستخالی بودند و همۀ کارها دام بوده است.
* در دعای مجیر و دعای جوشن کبیر «یا مرشد» خطاب به حقتعالی آمده است. در دعای مباهله از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که عرض میکند: «ای خدای مرشد! مرا به عزّت خودت به خیر و نیکی راه دانی کن.» (اقبال الاعمال ۲/۳۶۷)
* اگر به عنایت ازلی، سالک موردنظر قرارگرفته باشد، حتماً راهیافته و کامل میگردد. خداوند در سورۀ انبیاء آیۀ ۱۰۱ در وصف آنهایی که از آتش دور نگهداشته شدهاند، میفرماید: «بیگمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان وعدۀ نیکو دادهشده است» این هدایت، بسیاری از کارها را آسان میکند و راه را مفتوح نموده و استاد حاذق و معلّم ربّانی نصیبش میکند.
در مرحلۀ دوم، دست توسّل به دامن اولیای الهی بزند و با محبّت و عشق، این طریق را ادامه بدهد تا به مقصد برسد. «یٰا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرَشَدَهُ» (دعای جوشن کبیر)
* مرشد، مسترشد را هدایت میکند و رشاد را به او میشناساند «وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ: خداوند برای هر قومی هدایتگری قرارداد (رعد: ۷)» پس هر قومی برای رفتن بهسوی حق و خیر، کسی را لازم دارد تا راه را به او بیاموزد. مرشد مربّی است و کار مربّی، تربیت نفوس و دفع رذایل اخلاقی و کسب فضائل است.
* نوری که در دل مربی است دلهای آماده را میطلبد تا آنها را به صواب برساند. راهنما، وسیلۀ رحمت حق است برای کسانی که اعتقاد داشته باشند و دیگر اینان گمراه نمیشوند «وَ مَنْ یَهْدِ اللهُ فَمٰا لَهُ مِنْ مُضِلّ: اگر کسی را خداوند هدایت کند دیگر گمراه نشده و به بیراهه نمیرود.» (زمر: ۳۷)
اگر استعداد رشاد نداشته باشد در واقع مصداق «وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَمٰا لَهُ مِنْ هٰاد: کسی را خداوند گمراه کند دیگر مرشد و مربّی نخواهد داشت» (زمر: ۲۳) هست و این بیاستعدادی است که پذیرش مربّی را ندارد.
چون ملائکه بهصورت جوانان به منزل لوط پیامبر علیهالسلام آمدند قومش قصد فعل ناپسند را کردند و گرد خانهاش جمع شدند، لوط فرمود: از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید، «ألَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٍ رَشیٖد: آیا در میان شما آدمی که به رشد (عقل) رسیده باشد نیست.» (هود: ۷۸) بعضی گفتهاند: شاید مراد این باشد آیا کسی که به کار حق مردم را وادارد (مرشد) در میان شما نیست؟ و بعضی «رشید» را به معنای خردمند و راهیافته میدانند. سالک همانند مریض است و مرشد مانند طبیب و مداوا و درمان برای نجات و شفاء روحی است که او را از امراض روحی نجات بدهد.
به کوی عشق مَنِه بیدلیل راه قدم **** که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
لذا بعضی فرمودند: اگر کسی مرشد و مربّی بهسوی مقصود الهی نداشته باشد پس مرشدش شیطانصفت میشود.
سایۀ یزدان بوَد بندهٔ خدا **** مردهٔ این عالم و زندهٔ خدا (مثنوی ۱/۴۲۳)
* راه رشاد، انسان کامل میخواهد که در شریعت و طریقت، تام باشد. چون در اقوال و افعال و اخلاق و معارف نیک کامل است، میتواند شخص را راه ببرد عارفی میفرمود: «فلان شخص بعضی را خواست راه ببرد و نصف کاره در آن ماند و مجبور شد آن شخص را نزد استادش آیت الله انصاری همدانی ببرد.»
* مرشد آن است که آخر کار را هم ببیند و در واقع استاد بهمنزلۀ چشم توست، مواظب باش از او خوب استفاده کنی و خاشاک هویٰ و هوس تو بر چشم او ننشیند.
* امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی (نهجالبلاغه، کلمات حکمت ۱۴۹) مردم را سه دسته کرد: اول عالم ربّانی، دوم آموزندهای به راه نجات، سوم همانند پشهای که دستخوشِ طوفان سرگردان است.
دستۀ دوم همان راشدونی هستند که بهوسیلۀ عالم ربّانی رهیافته شدند که از شک بهیقین و از ریا به اخلاص و از رغبت به زهد و از کبر به تواضع و از عداوت به محبّت کشیده شدند و صفاتشان از رذایل به فضایل تغییر کرد.
راشد چون به صحبت دانایی رسید به مقصد رسید و ترقّی کرد.
شیخ نورانی ز ره آگه بوَد **** با سخن هم نور را همره کند (مثنوی ۵/۲۴۸۴)
نار خندان، باغ را خندان کند **** صحبت مردانت، از مردان کند (مثنوی ۱/۷۲۱)
* هنگامیکه سالک برای هدایت به مرشدی متّصل میشود در ابتدا، وجودش یا بینقش است یا قلبش همانند سنگ است که پس از سالها رشد و ترقّی، وجودش به گوهر تبدیل میگردد.
گر تو سنگ صخره و مرمر شوی **** چون به صاحب دل رسی، گوهر شوی (مثنوی ۱/۷۲۲)
تا انسان، کامل نباشد سالک زخم دار روحی است و احتیاج به درمان دارد، پس برای رشاد و رشد، به پیر راهشناس مربوط میشود و آن پیر راه دان، مرحم معرفت بر زخم گذارد و درمان کند و جویبار تن و روان که از رسوبات بیماری و پلیدی آلوده است پاک کند.
چه آنکه اتّصال شور با شیرین همانند اتّصال ناقص با کامل است. این رهرو است که مانند اتّصالی قطرهای از آبشور است که از دریای شیرین، به خاطر اتّصالش شیرین میشود.
هست پیر راه دان پُر فطَن **** جویهای نفس و تن را جوی کن (مثنوی ۱/۳۲۲۰)
در واقع آنکه میخواهد به بیداری و هوشیاری برسد باید دست خود را به دست انسان کامل بدهد و از دستِ خورندگان رهایی یابد و آن دستِ خورندگان همچون شیطان و هوای نفسانیاند.
چونکه دست خود به دست او نهی **** پس ز دست آکلان بیرون جهی (مثنوی ۵/۷۳۹)
سالک مبتدی که تازه از دروازه ظلومی و جهولی بیرون آمده، بیدلیلِ دیدهور و دیده بخش، راه معنی و سیر و سلوک را نتواند طی کند.
آفات و شبهات که در راه اتّفاق میافتد، چهبسا بدعتیهای ترکیبی، زیبا و فریبنده که سالک در شک و تردید میافتد، پس نمیتواند بی مقتدا به راه دانی برسد.
در کتاب مجمعالبحرین روایتی نقلشده به این مضمون «خدا رحمت کند بندهای را که به راهنمایی تمسّک جست و نجات یافت.»