وبلاگ

مقام راغبین

۱- اشاراتی به معانی

رغبت: مایل بودن، دوست داشتن، خواهان و آرزومند بودن، مشتاق بودن.

روی آوردن و طلب کردن چیزی است از روی میل و شوق

خداوند مُرغِب است یعنی میل و رغبت بخش است.

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إنّٰا إلَی اللهِ رٰاغِبُونَ: (اگر مؤمنین این جمله را می‌گفتند بهتر بود) ما به‌سوی خداوند مایل و مشتاق هستیم. (توبه: ۵۹)

۲- وَ إلیٰ رَبِّکَ فَارْغَب: (ای پیامبر) به‌سوی پروردگارت به رغبت روی‌آور. (انشراح: ۸)

۳- یَدْعُونَنٰا رَغَباً وَ رَهَباً: (زکریا و همسرش یحیی) ما را به میل و بیم می‌خواندند. (انبیاء: ۹۰)

۴- إنّٰا إلیٰ رَبِّنٰا رٰاغِبُون: (باغ داران بعد از سوختن درختان گفتند) ما به‌سوی پروردگارمان گرائیده (و خواهانیم) (قلم: ۳۲)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «مؤمن در جستجوی خشنودی پروردگار رغبت دارد و برای گریز از عذاب به راه حق می‌رود.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۸۳)

۲- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «پیش‌دستی کرده و سبقت‌گیرید، خدایتان بیامرزد، به‌سوی منزل‌های خود که به آبادی آن مأمور بوده، به آن ترغیب گردیده و به‌سوی آن فراخوانده شدید.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۱۸۸)

۳- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «گروهی خدای را از روی رغبت (در ثواب) بندگی می‌کنند و این عبادت بازرگانان است.» (نهج‌البلاغه، حکمت ۲۳۷)

۴- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «به هنگام رغبت (به کارها) بکوشید و عمل کنید همان‌گونه که به هنگام ترس کار می‌کنید.» (نهج‌البلاغه، خطبۀ ۲۸)

۵- مردی به پیامبر صلی‌الله علیه و آله عرض کرد: چیزی به من بیاموز که چون آن را به کار بندم، از آسمان، خدا و از زمین، خلق مرا دوست بدارند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «به آنچه در پیشگاه خداوند است رغبت کن تا خدایت دوستت بدارد و ازآنچه در نزد مردم است، چشم بپوش تا مردم دوستت بدارند.» (بحارالانوار ۷۲/۱۰۸)

۶- به امام حسن علیه‌السلام گفتند: زهد چیست؟ فرمود: «رغبت به پرهیزکاری و دل کندن از دنیا» (تحف العقول، ص ۲۵۴)

۷- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اگر به فیروزی و کرامت آخرت راغب باشید، پس از دنیای فانی برای آخرت باقی توشه‌ای برگیرید.» (غررالحکم ۳/۲۲)

۸- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «بی‌اعتنایی تو به کسی که به تو رغبت دارد، موجب کاستی بهره می‌شود.» (قصارالحکم، نهج‌البلاغه، شمارۀ ۴۵۱)

۹- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «رغبت در دنیا، قلب و بدن را در دنیا و آخرت خسته و وامانده می‌کند.» (بحارالانوار ۷۴/۱۸۴) و (کنز العمال ۳/۱۸۲)

۱۰- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «چگونه برای آخرت کار کند کسی که رغبتش از دنیا نگسلد و شهوتش پایان نپذیرد‍؟» (بحارالانوار ۷۴/۱۸۲)

۱۱- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «به خالق و روزی دهنده‌ات و آن‌که تو را اندام معتدل و خوب داده، چنگ بزن و پرستش برای او و رغبت به‌سوی او داشته باش و ترس تو از او باشد.» (نهج‌البلاغه، نامۀ ۳۱)

۴- نکته‌ها

* وقتی کسی نسبت به چیزی خواهان و خریدار است، راغب به آن چیز می‌شود، امّا این بدون علّت و سبب نیست.

یا با اسباب ظاهری برای رسیدن به چیزی که آثار ظاهری دارد که مورد شرح ما نیست.

یا برای اهداف باطنی به اسباب متوسّل می‌شود که باید دید راغب را دواعی در چه زمینه است. راغب حق، آمال دارد ولیکن آرزوهایش در مسیر الی الله است و از آرزوی دراز که به دنیا منتهی باشد، پرهیز دارد.

وقتی دل به‌حق راغب شد، محرّک و اسباب را به کار می‌گیرد تا بدو برسد. اگر دل‌مرده باشد و آرزوی طولانی داشته باشد، از سیر بازمی‌ماند. چراکه تخم میل و اشتیاق باید کاشته شود، نه آن‌که شنیده شود؛ بعد از کاشتن، دنبال اتّصالات باشد تا زنجیروار، مرحله بعد از مرحله، به هدف برسد و این ازیک‌طرف عنایت و از طرف دیگر کوشش می‌خواهد.

* عبد و غلامی خوب است که زیر چشم مولا باشد و به بندگی و کوشیدن مشغول باشد. چون امید غالب شود، شوق به کار بیشتر باشد و چون مزۀ مقصود کمی چشیده شود، ترغیب دل به افزودنی هم بیشتر گردد.

موضوع راغب باید معلوم گردد که رغبت در کار به ثواب حور و قصور است که این مرتبۀ پائین می‌باشد.

* بعضی رغبت را از رجاء بالاتر دانند. چون گویند رغبت به اصل و خدا رسیدن است و رجاء امیدواری به رحمت و فضل است. از قرآن برمی‌آید که راجی، رحمت خدا را می‌خواهد «اُولٰئِکَ یَرْجُونَ رَحْمةَ ‌اللهِ» (بقره: ۲۱۸)، ولی راغب خدا و پروردگار را می‌خواهد. «إنّٰا إلَی اللهِ رٰاغِبُون» (توبه: ۵۹) و «إنّٰا إلٰی رَبِّنٰا رٰاغِبُون» (قلم: ۳۲)

چون راغب به مقام رسد، واصل می‌گردد و از تلاش منتقل به وصول می‌گردد. پس آنگاه مستغرق و فانی شده و در جمال محبوب با بال خوف قدم نمی‌زند، بلکه با بال آرزومندی و خواهان حقیقی بودن پرواز کرده تا برسد.

البتّه تخم رغبت از حق که در دل کاشته شد، حرکت شروع می‌شود. تا سالک در تفرقه است، تمایلش کوچک و ضعیف است و چون به توفیق حق به سیر می‌پردازد، کم‌کم تمایلش قوی و نهایتاً به مقام وحدت می‌رسد.

عقل را کارایی هست ولیکن با بی‌میلی و مشتاق نبودن، راغب لنگ و لوک راه می‌رود و اگر راغب خسته شود، در کمین مکاید نفس قرارگرفته و باید به هوش بیاید تا طلب و خواستنش سست نگردد. پس ذکر «یٰا مُرَغّب: ای میل بخش» را بگوید تا آمپول رغبت بر دل از جانب فیّاض حقیقی زده شود و از کندی به‌تندی و از سستی به جدوجهد گرایش پیدا کند.

* میل‌ها ازنظر کمّی و کیفی متفاوت هستند: میل به ذکر، میل به بهشت، میل به مولا، میل به آرامش و … چون عادت به میل چیزی پیدا می‌کند، مثلاً به ذکر، میل به مذکور جنبۀ حقیقی پیدا نمی‌کند. اگر جذبه و تجلّی هم بیاید، باز ذکر می‌گوید، درحالی‌که مذکور جذبه فرستاده و تجلّی صفاتی نموده، دلش را بی‌قرار کرده، امّا او باز ذکر را تکرار می‌کند. حضرت موسی بعد از تجلّی تا چهل روز به غذا و طعام میل پیدا نکرد و کسی حال او را درک نمی‌کرد. میل به ذکر برای رسیدن به مذکور است. چون به مذکور رسیدی، آنجا لفظ نیست جای شهود و استماع ندای حضرت ازلی است و بس.

آنچه محرّک است چه دیده و چه شنیده‌شده باشد در آن لوازمش نهفته است که مرغوب واقع می‌شود و انسان بدان تمایل پیدا می‌کند. چون به مرغوب رسید، از غیر آن انصراف پیدا می‌کند.

* رغبت نفسانی پایدار نیست. چون پس از زمانی که به دست آمد، آفت پذیرد و سست گردد، تغییر مزه و شکل و کیفیت دهد؛ امّا رغبت معنوی آرامش‌بخش و پایدار است. اگر در مرتبۀ والا باشد، جز وصول به‌حق و لقاء، هدف نهایی ندارد.

راغب چون می‌خواهد به قرار برسد، بی‌قرار است، همانند پروانه دور شمع می‌گردد و به‌نقد اگر خاک کف پای نگار به او دست دهد، می‌خواهد همان‌دم چیزی که بالاتر از جان که ندارد، فدا کند. یا اگر به او نمی‌رسد، منتظر نسیمی است که بوی شفابخش به او برسد تا به بویی از مرغوب، جان بگیرد و طلب را دنبال کند، رفع خستگی بشود تا بتواند بیشتر در رسیدن به مطلوب، سلوک و ره پیمایی کند.

آنچه مذموم است رغبت به دنیا و ظواهر آن است که خستگی در روح به بار آورد و مشکلات بسیار در برزخ و قیامت پیش آورد.

و آنچه ممدوح است رغبت به مقاصدی است که باقی بماند و موجب لذّت روح شود، به‌طوری‌که کم‌کم از لذات دنیاییِ مذموم، انصراف پیدا کند.

* حافظ می‌فرماید:

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست **** تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست (غزل ۶۲)

ای پیک عاشقان مشتاق مرحبا، خبر دوست را بده تا با میل و رغبت جان را فدای نام شریف جانان کنم.

جانان به شوخی گفت: یک‌شب میر مجلس به او تفویض می‌شود و سرور مجلس تو می‌شوم. من هم باکمال میل و رغبت، کمترین غلامش شدم و او میر مجلس من نشد. (غزل ۱۶۸)

دل با کمال رغبت جانش را به چشم مست یار تسلیم می‌کند. اگرچه عاقلان هیچ‌وقت اختیار خود را به دست کس دیگری نمی‌دهند. (غزل ۲۶۷)

هر کس با حیله و زیر لبی به محبوب می‌دهد اما معلوم نشد که دل نازک و ظریف او به چه کسی مایل است. (غزل ۶۷)

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق **** ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست (غزل ۶۲)

میل من به‌سوی وصال جانان است و قصد او فراق است. پس من میل خود را ترک می‌کنم تا مرادِ دوست حاصل شود.

* مولانا در مثنوی می‌گوید:

گاوِ مجسمه‌ایِ سامری، سحرانگیز بود و صدا کرد. بالاخره چه گفت که نابخردان این‌قدر نسبت به او میل و رغبت پیدا کردند؟! (میلی که جاهلانه بود باور کردند و گول خوردند و گاوی را سجده کردند و عقل‌ها به جادوی سامری شکار شدند.) (۲/۲۰۵۳)

میل و رغبت، کان زمام آدمی است **** جنبشِ آن، رامِ امرِ آن غنی است (۳/ ۱۹۰۱)

تمایلات و خواسته‌ها که لگام آدمی را در دست دارد، هر دو مطیع و فرمان‌بردار خداوند بی‌نیاز است.

چه کسی حاضر است که با میل خود به‌سوی مرگ گام بردارد؟ و چه کسی حاضر است که بدون زره جنگی با اژدها مقابله کند؟ (۳/۳۴۳۰)

رغبت ما از تقاضای تو است **** جذبه حق است هر جا رهرو است (۵/ ۴۲۱۶)

امیال و رغبت‌های ما نیز به اقتضای خواست توست. هر جا سالکی وجود دارد، سلوک او به سبب جذبه الهی است.

مصطفی زین قصّه چون خوش بر شگُفت **** رغبت افزون گشت او را هم به گفت (۶/۹۸۴)

پیامبر صلی‌الله علیه و آله از استماع حکایت بلال که جهودان به او ظلم کردند و احَد احَد گفتن او و خریدن بلال از زیر ستم، بسیار شادمان شد و میلش به این قصّه افزون پیدا کرد و حکایت او را نقل کردند.

رفت پیغمبر به رغبت بهر او **** اندر آخُر و آمد اندر جستجو (۶/ ۱۱۷۳)

هِلال غلام حبشی که در اصطبل اربابش بود مریض شد. سپس پیامبر با میل به منزل ارباب به اسطبل برای عیادت هلال رفت.

خداوندا از این‌که تکلیف به ما داده‌ای میل ما را در سجده و عبادت بیفزا و تنبلی و سستی جبریانه را به‌طرف ما مفرست. (۶/ ۱۴۴۱)

ای بی‌خبر از احوال عارفان و ای دنیاپرست! خداوند دو چشم تو را بست تا جانِ تو به چاه دنیا رغبت پیدا کند. (۶/ ۱۳۷۹)

* دربارۀ دعا کردن از امام کاظم علیه‌السلام آمده که در قسمتی از آن فرمود: «رغبت آن است که دو کف دست را به‌سوی آسمان برگیری و در مقابل صورت نگهداری.» (بحارالانوار ۹/۳۳۷)

پس حالت رغبت درخواست همانند قنوت هست، چراکه در حضور رب‌العالمین، دارد دست نیاز و تمنّا بلند می‌کند. ما نمی‌گوییم که حال رغبت و سؤال از شئون جوارح است، بلکه این حالت اعضاء و جوارح از مظاهر خضوع می‌باشند. مبدأ همۀ کارها و اعمال بشر، همان چیزی است که ابتدا در دل آدمی می‌گذرد و پدید می‌آید. این امر رغبت و میل آدمی را تحریک می‌کند و از میل، نیّت و اراده برمی‌خیزد و اراده، عضلات را به حرکت وامی‌دارد و از حرکتِ عضلات، عمل انجام می‌گیرد. (اسرار الصلاة، ص ۱۸)

* یکی از احجابی را که می‌توان نام برد، این است که میل به گناه اگر تکرار شود، حجاب بین بنده و حق می‌گردد. شاید اسباب ظاهری هم فراهم نشود به عمل گناه، امّا همان میل در دراز مدت حجاب آفرین است و باید به خدا پناه برد. نداها و صداها در دنیا زیاد است، امّا اگر ندایی همانند اذان، قرآن، مناجات، کلمات عارفانه و… و لطیف، انسان می‌شنود و بدان میل و رغبت پیدا می‌کند و از این صدای روح‌بخش خوشحال می‌شود. پس معلوم می‌گردد که او کسی است که به ندای حق هم لبیک می‌گوید. چراکه استمرار در هر کاری ملکه می‌شود. وقتی بشنود که امامی یا ملکی بگوید بمیر، می‌میرد؛ چون آشنا به نداهای دلنواز و دلبران است. از آن‌طرف هر صوتی که میل به استماع آن نباشد معلوم می‌گردد که ناموزون و مخرّب است و لذا استماع نمی‌نماید.

* از امام صادق علیه‌السلام روایت‌شده که: رغبت به آخرت و ترس از خدا در دل کسی جمع نمی‌شود، مگر این‌که بهشت بر او واجب می‌گردد. (اسرار الصلاة، ص ۳۱۴) از مفهوم این بیان استفاده می‌شود که رغبت به مردم و ترس از آن‌ها از اخلاق ذمیمه است که مردم‌دوستی برای اغراض دنیوی است و خوف از آن‌ها برای حفظ آبروی ظاهری و از دست ندادن ابزارهاست.

* فقیر کسی را گویند که رغبت به مال و مقتضیّات دنیوی ندارد و اگر مال به دست آورد به محافظت او اهتمام نکند، نه از نادانی یا عجز یا از زجر یا از غفلت یا سبب طمعی مانند حصول مشتهیّات یا سبب جاه و ذکر خیر و ایثار سخاوت و یا از جهت خوف از عقاب دوزخ، یا طلب ثواب آخرت. بلکه از جهت قلّت التفاتی که لازم اقبال بر سلوک راه حقیقت و اشتغال به مراقبت جانب الهی باشد تا غیر حق‌تعالی حجاب او نشود. (اوصاف الاشراف، ص ۳۳)

* حضرت کاظم علیه‌السلام به هاشم فرمود: «ای هاشم! تحمّل تنهایی، نشانۀ قوّت عقل است. پس اگر کسی دربارۀ خدا تفکّر کند، از دنیا و راغبین به آن کناره می‌گیرد و به آنچه نزد خداست رغبت پیدا می‌کند و هرکس به آنچه نزد خداست راغب شود، خدا انیس او در وحشت و دوستش در تنهایی و بی‌نیازی‌اش در فقر و یاور او در بی‌کسی خواهد بود.» (الاخلاق، ص ۲۰۸) موضوع یادشده تفکّر است که سبب چشم‌داشت به عطایای خدا می‌شود و لازمه‌اش یکی انس است دیگر در تنهایی حضرت حق او را دوست می‌دارد و این کم‌بهره و مژده‌ای نیست که نصیب راغب می‌شود.

* گفته‌اند: «ثمره و نتیجۀ رغبت به دنیا بخل است.» ولیکن این جمله را باید تصحیح کرد که رغبت به دنیا و تعلّق به مظاهر و شئون دنیا، حس ولع و طمع و حرص به آن را زیاد می‌کند و این خود عذابی است که راغب را در نوعی از شقاوت می‌اندازد.

* امام سجاد علیه‌السلام در نیایش ۴۷ می‌گوید: «بار خدایا رغبت مرا به خود فراتر از رغبت هر رغبت کننده‌ای قرار ده و سپاس مرا فراتر از سپاس هر سپاس گوینده‌ای قرار ده.»

چون تقاضا بر تقاضا می‌رسد **** موج آن دریا بدین جا می‌رسد (مثنوی ۱/۲۲۱۵)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.