وبلاگ

مقام ربیع

۱- اشاراتی به معانی:

ربیع: فصل بهار؛ چشمه؛ سرچشمه؛ باران بهاری؛ سبزۀ بهاری.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- فَانظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا…: پس آثار رحمت الهی را مشاهده کن که چگونه زمین را پس از مرگ زنده می‌گرداند… . (روم: ۵۰)

۲- أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا…: آیا کسی که مرده (دل) بود و زنده‌اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست… . (انعام: ۱۲۲)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «زنان چهار نوع هستند: دارای خیر فراوان، بهار با شکوفه، مصیبت کوبنده و گردن‌آویز شپش‌دار.» (الخصال، ترجمۀ جعفری، ج ۱، ص ۳۵۱)

۲- امام علی علیه‌السلام: «در قرآن، بهار دل و چشمه‌های دانش است.» (نهج‌البلاغه، ترجمۀ انصاریان، ص ۱۶۴)

۳- امام علی علیه‌السلام: «…خداوند پاک آن حضرت (محمد ص) را تبلیغ‌کنندۀ رسالت و وسیلۀ کرامت امّت و بهار اهل زمان… قرار داد.» (نهج‌البلاغه، ترجمۀ انصاریان، ص ۲۱۰)

۴- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله عرض کرد: «خداوندا، قلب او (علی علیه‌السلام) و بهار او را ایمان به خودت قرار بده.» (الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیة، ص ۵۱۰)

۵- امام علی علیه‌السلام: «خدا آن را (قرآن را) وسیلۀ سیراب شدن تشنگی دانشمندان و بهار دل‌های عالمان و… قرار داده است.» (الحیاة، ترجمۀ احمد آرام، ص ۱۵۰)

۶- امام علی علیه‌السلام: «شب در طاعت و عبادت خدا بیدار ماندن بهار اولیا در بوستان نیک‌بختان است.» (غررالحکم، ص ۱۹۲)

۴- نکته‌ها:

* مقام علم را بهار گویند. (۱)

* مقام نشاط و علم در قطع سلوک را بهار گویند. (۲)

* مقام بسط را گویند در قطع علایق. (۳)

* فرح و سرور سالک را بهار گویند در حین غلبۀ احکام شوق بر وجهی که مفضی بود به ترک عبادت که از راه رسم و عادت صادر شده باشد.

و بهار بر اعتدال مزاج سالک که دل او از اختلاط اخلاط فاسده و افکار کاسده پاکیزه شده باشد هم اطلاق نمایند. (۴)

* طرب ای دل که نو بهار آمد
از صبا بوی زلف یار آمد (عراقی)

* دانۀ دل کاشته‌ای زیر چنین آب و گلی
تا به بهارت نرسد او شجری می نشود (کلیات شمس تبریزی)

* سرمازدگان آب و گل را
در جمله، بهار در بهاری (سنایی)

* بهار عموم، آیات آفاق است و بهار خصوص، آیات انفس؛ و الله تعالی عزوجل یقول: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِم…»، اگر بهار عموم را ابر بارنده است بهار خصوص را چشم گرینده است، اگر بهار عموم را رعد با صولتست بهار خصوص را ناله و حسرتست، اگر بهار عموم را برق با حرقتست، بهار خصوص را نور فراست است، در بهار عموم چشم عبرت باز کن تا گل بینی، در بهار خصوص دیدۀ فکرت برگمار تا دل بینی.

* درویشی را دیدند سر فرو برده وقت بهار؛ گفتند ای درویش سر بردار تا گل بینی، درویش گفت: ای جوانمرد سر فرو بر تا دل بینی. (۵)

* گفته‌اند بهار سه است: ۱- بهاری است این جهانی، آن در وقت شادکامی و جوانی، ۲- بهاری است آن جهانی، نعیم باقی است و ملک جاودانی، ۳- بهاری است نهانی، اگر داری خود دانی و اگر نداری و پنداری که داری، دراز حسرتی که در آنی.

* با جمالت نکنم میل تماشای بهار
زانکه در گلشن رویت چه تماشاست که نیست (۶)

* در وقت اعتدال سال دو آفتاب برآید از مطلع غیب: یکی خورشید جمال فلکی، یکی خورشید جلال ملکی. آن یکی بر اجزاء زمین تابد، این‌یکی بر اسرار عاشقان. آن‌یکی بر گل تابد، گل شکفته گردد و این‌یکی بر دل تابد، دل افروخته گردد. گل چون شکفته شد بلبل بر و عاشق شود، دل که افروخته شد نظر خالق در او حاضر بود. گل به آخر بریزد، بلبل در هجر او ماتم گیرد، دل گر بماند حق او را در کنف الطاف و کرم گیرد. قلب المؤمن لا یموت ابداً. (۷)

* «وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا»، خداوند متعال سوگند یاد می‌کند به چهار باد مختلف به طبع‌های مختلف از مخارج مختلف: یکی مرسلات، دیگر عاصفات، سوم ناشرات، چهارم فارقات. یکی به طبع گرم و نرم، فصل بهار را، سبز گردانیدن باغ‌ها را، نشاط دادن درختان را، آراستن دشت و کوه را، … (مرسلات)، دیگر عاصفات، به طبع گرم و خشک، فصل تابستان را، زمین خشک گردانیدن را، میوه پختن و غله رسانیدن را… سوم ناشرات است به طبع سرد و نرم، فصل خریف را، سموم از هوا شستن را و طبع زمستانی برفق با تابستان آمیختن را و طبع تابستان به لطف با طبع زمستان پیوستن را. چهارم فارقات است، به طبع سرد و خشک، فصل زمستان را، دهان زمین باز گشادن را، و عفونت از خاک برگرفتن را، و خزائن درختان مهر کردن را …

و از این عجب‌تر آن دو باد است که از بینی و لب خیزد، گاه سرد و گاه گرم. بر اندازه می‌راند، گرم سرد می‌گرداند و سرد گرم، تر خشک می‌کند و خشک‌تر، نرم سخت می‌سازد و سخت نرم، عزّت خود آشکارا می‌کند و قدرت خود می‌نماید؛ و از دل‌های مؤمنان و موحّدان بهار توحید سر زند و درخت معرفت به بار آید، سایۀ انس افکند، چشمۀ حکمت گشاید، نرگس خلوت روید، یاسمن شوق بر دهد.

* ای مبتدی، با ملتبسان منشین، که طبع بهیمی در انسانیت خوپذیرست، صحبت عارف، فصل بهار آخرت است، که شمال محبّت هر زمانی از ملکوت اعلی عطارخانۀ دم نفخات تجلّی کند. (۸)

* جلال روی تو در حسن لاله‌زار من است
جمال عارض زیبای تو بهار من است

* و گفت: وقت عارف چون روزگار بهار است، رعد می‌غرد و ابر می‌بارد، و برق می‌سوزد، و باد می‌وزد و شکوفه می‌شکفد و مرغان بانگ می‌کنند، حال عارف همچنین است، به چشم می‌گرید و به لب می‌خندد و به دل می‌سوزد و سر می‌بازد و نام دوست می‌گوید و بر در او می‌گردد. (۹)

* سرم از سنگ طفلان لاله‌زار است
جنون گل کرد و ایام بهار است (۱۰)

* روزی جماعتی از علمای دین سؤال کردند که تفسیر آیۀ «وَهُوَ مَعَكُمْ…» چگونه باشد؟ فرمود: که چنانک معیت بهار به همۀ اجزای عالم آمیخته است و همشان از او زنده‌اند و خندان‌اند؛ چنانک هر گُلی و گِلی و سنگی و رنگی از او منوّر و مزیّن گشته‌اند؛ اما خصوصیت بهار با جزو خار و نفس خارا چنین نیست که با گل احمر و لعل انور و همچنان خصوصیت معیت الله با روان انبیاء و اولیاء آن‌چنان نیست که با عوام؛ و معیت پادشاه با مقرّبان خود آن‌چنان نیست که با سیّاسان و خر بندگان و غلامان ناشی. (۱۱)

* بهار روی تو بازار مشتری بشکست
فریب چشم تو ناموس سامری بشکست (۱۲)

* پرسیدند که بهار جوانمردان چیست؟ گفت: آنکه بیدل شوند. (۱۳)

* مولانا در فیه ما فیه بسط را به بهار و قبض را به خزان تشبیه کرده است.

* درون آدمی دم به دم خزان است و بهار، ولی درون اولیاء الهی همیشه بهاری است و حتی آن‌ها بدون آمدن فصل بهار و خزان هم، همیشه سرسبز و تر و تازه هستند.

* از نَفَس نیک‌مردان در دل و جان سبزه‌زار می‌روید و نَفَس آنان بر انسان‌های نیک‌بخت کاری می‌کند که باران با درخت می‌کند؛ اما اگر در جایی درخت خشک باشد آن عیب را از باد جان‌بخش مدان. باد به وظیفۀ خود عمل کرد و وزید و هر که جانی داشت آن را به جان و دل پذیرا شد.

* در بهار، شکوفایی و رشد و طراوت و شادابی و حیات دوباره است.

* بهار، مظهر اسم لطیف است و فرح و سرور درون سالک به‌صورت بسط روحی جلوه می‌کند.

آن بهاران، لطف شحنه کبریاست
وآن خزان، تخویف و تهدید خداست (مثنوی ۲/۲۹۵۹)

* در بهار ظهور سلطنت اسم الحی غالب است. (۱۴)

* گفت پیغمبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران زینهار (مثنوی)

زآنکه با جان شما آن می‌کند
کان بهاران با درختان می‌کند

راویان، این را به ظاهر برده‌اند
هم بر آن صورت، قناعت کرده‌اند

بی‌خبر بودند از جان، آن گروه
کوه را دیده، ندیدند کان به کوه

ظاهربینان از عالم جان بی‌خبر بودند. کوه را دیدند ولی گنج و کان نهفته در کوه را که ارزش واقعی دارد ندیده‌اند. همین‌طور جسم را دیده‌اند ولی روح و جان نهفته در آن را ندیدند.

* آن خزان نزد خدا نفس و هواست
عقل و جان، عین بهارست و بقاست (مثنوی)

مر تو را عقلی است جزوی در نهان
کامل العقلی بجو اندر جهان

پس به تأویل این بود کانفاس پاک
چون بهارست و حیات برگ و تاک

تأویل حدیث این است: نفس‌ها و دم پاک اولیاء مانند بهار است که باعث حیات و رویش درخت وجود آدمی می‌شود.

* این دم ابدال باشد زآن بهار
در دل و جان روید از وی سبزه‌زار (مثنوی)

فعل باران بهاری با درخت
آید از انفاسشان در نیکبخت

در واقع بر اثر دم و نفس اولیاءالله، دل‌های طالبان بهاری شده و در آن سبزه‌زار معرفت و حقیقت حاصل می‌شود.

* بلبل مست نگر باز که چون باد بهار
به هوای سمن و سنبل تر باز آمد (۱۵)

* خود را به گفته‌های بهاری اولیاء بسپار، اگر نرم و اگر درشت گفتند، تن خود را مپوشان، زیرا که آن سخنان پشتوانه دین توست و حیات‌بخش می‌باشد.

* خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم (۱۶)

* پیامبر فرمود: «همانا برای پروردگارتان در ایام روزگارتان نسیم‌هایی هست پس خود را در معرض آن قرار دهید.» (۱۷)

……………………………………………………………………………..
منابع:

۱) لمعات عراقی

۲) لطیفه غیبی

۳) رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ، حسین الفتی، ص ۷۱

۴) مرآت عشاق

۵) کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۴۴۱-۴۴۲

۶) دیوان غزلیات خواجوی کرمانی، ص ۹۹

۷) کشف‌الاسرار، ج ۷، ص ۴۷۹

۸) شرح شطحیات، ص ۲۷۴

۹) تذکره الاولیاء، ص ۱۷۷

۱۰) مجموعه رسائل عوارف المعارف اصول و فروع دین، ص ۱۶۸

۱۱) مناقب العارفین، ص ۵۱۴

۱۲) دیوان غزلیات خواجوی کرمانی، ص ۷۳

۱۳) احوال و اقوال خرقانی، ص ۱۱۴

۱۴) گلستان کشمیری، ص ۷۸

۱۵) خواجوی کرمانی، ص ۱۵۷

۱۶) معاد شناسی، ج ۹، ص ۳۸۳

۱۷) عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۱۸

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.