مقام رفق

۱- اشاراتی به معانی:

رفق: مدارا کردن؛ ملایمت؛ نرمی نمودن با کسی؛ با مهربانی و لطف با کسی رفتار کردن.

مرافقت: همراهی و رفاقت کردن؛ ملاطفت.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا: و بندگان خاص خدای رحمان آنان‌اند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آن‌ها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند. (فرقان: ۶۳)

۲- …وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا: …آنان همراهانی نیکویند. (نساء: ۶۹)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «نرم‌خویی و ملایمت (رفق) نیمی از معیشت است.» (میزان الحکمة، ج ۴، ص ۴۹۳)

۲- امام علی علیه‌السلام: «ملایمت و مهربانی با پیروان، از بزرگواری طبع است.» (همان، ص ۴۹۳)

۳- امام علی علیه‌السلام در نامۀ خود به یکی از کارگزارانش نوشت: «و خشونت را با مقداری ملایمت در هم آمیز و هر جا ملایمت مناسب‌تر بود ملایمت نشان بده.» (همان، ص ۴۹۴)

۴- امام علی علیه‌السلام: «پیش از راه دربارۀ همراه پرس‌وجو کن.» (همان، ص ۴۹۴)

۵- امام علی علیه‌السلام: «در تنگنا (پریشان‌حالی) است که حسن مساعدت رفیق معلوم می‌شود.» (همان، ص ۴۹۴)

۶- امام علی علیه‌السلام: «ملایمت، دشواری‌ها را آسان و چاره‌جویی‌های سخت را ساده می‌سازد.» (همان، ص ۴۹۸)

۷- امام حسین علیه‌السلام: «هر که فکرش به جایی نرسد و در چاره‌جویی در ماند، ملایمت، کلید (گشایش مشکل) او باشد.» (همان، ص ۴۹۸)

۸- امام صادق علیه‌السلام: «هر که در کارهای خود ملایمت داشته باشد به آنچه از مردم می‌خواهد دست یابد.» (همان، ص ۴۹۸)

۹- امام علی علیه‌السلام: «هرگاه به‌جای ملایمت خشونت لازم باشد، خشونت (عین) ملایمت است، بسا دارو که (مایه) درد و بیماری باشد و بسا درد و بیماری که خود دارو باشد.» (همان، ص ۴۹۹)

۱۰- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «اگر رفق مخلوقی می‌بود که دیده می‌شد، در میان مخلوقات خدا از او نیکوتر نبود.» (علم اخلاق اسلامی، گزیدۀ جامع السعادات، ص ۱۴۵)

۴- نکته‌ها:

* رفق در اصل به معنای نرمی و لطافت در برابر شدت و خشونت است؛ و از آنجا که به‌طور معمول، میانه‌روی در انجام کارها، سهولت، نیکی و استحکام عمل را در پی دارد، واژۀ رفق به معنای میانه‌روی؛ حسن انجام دادن عمل و احکام عمل نیز به کار رفته است.

* خدای سبحان به پیامبر صلّی‌الله علیه و آله فرمود: «…وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ…: …و اگر درشت‌خو و سخت‌دل بودی از دور تو پراکنده می‌شدند… .» (آل‌عمران: ۱۵۹)

فظ در لغت به معنای کسی است که سخنانش تند و خشن است و غلیظ القلب به کسی می‌گویند که سنگ دل می‌باشد و عملاً انعطاف و محبّتی نشان نمی‌دهد، پس هر دو به معنای خشونت است اما یکی غالباً در مورد خشونت در سخن و دیگری در مورد خشونت در عمل به کار می‌رود.

* رفق و مدارا با مردم مطلوب و دارای فواید فراوان است اما به شرطی که پای حق شما در میان باشد، ولی آنجا که حق خدا و حقوق مردم در میان است، اگر مدارا کنی و حقوق آنان پایمال شود، جای مدارا نیست، در آنجا باید استوار و با صلابت بود و از حق خدا و مردم قاطعانه دفاع کرد.

ممکن است افرادی به دلایلی از عطوفت و ملایمت انسان سوءاستفاده کنند و بر گناه و جسارت خود بیفزایند با این افراد باید برخورد کرد و در برابر آنان قدرتمندانه ایستادگی کرد.

* مؤمن باید در اصول اعتقادی خود سازش‌ناپذیر باشد یعنی باید قاطعیت، صلابت و انعطاف‌ناپذیری در اصول و مبانی دین و مذهب، ارزش‌ها و احکام الهی و حقوق مردم داشته باشد. به‌ویژه یکی از صفات ممتاز برای پیام‌گزار دینی، ایستادگی در برابر انحراف و کژی‌ها و قاطعیت در اجرای اوامر الهی است.

* دربارۀ اصول و مبانی مذهب، هرگز راضی به کم‌ترین انحراف در باورهای دینی، ارزش‌ها و احکام الهی نشود و با کسانی که ایمان و عقاید اسلامی را مورد تعرّض قرار می‌دهند، تسامح و تساهل روا مدارد؛ و نیز در برابر انواع منکرات و گناهان، چه گناهان فردی و یا اجتماعی، بی‌تفاوت نبوده و به وظیفۀ امربه‌معروف و نهی از منکر عمل کند.

* اما مواردی که سزاوار است آسان بگیرد و باگذشت باشد:

۱- در مسائل و حقوق شخصی، با خانواده، همکاران و مردم با مهربانی و مدارا برخورد کند.

۲- در مسائل فرعی دینی، آن مواردی که دین آسان گرفته بر خود و دیگران آسان بگیرد؛ مانند مسئلۀ طهارت و نجاست. برخی از عبادات مانند نماز و روزه برای مسافر و بیمار و…

* کمتر اتفاق می‌افتد زن و شوهر به لحاظ ویژگی‌های شخصیتی و ظاهری به‌گونه‌ای دلخواه یکدیگر باشند که به‌طور طبیعی سازگاری میان آنان حاصل باشد. نوعاً باید به سمت سازگاری حرکت کنند یعنی از طریق مدارا و امثال آن.

* بعضی می‌پندارند با مدارا کردن در حقیقت نیمی از زندگی خود را از دست می‌دهند و عاقلانه نیست انسان با این نقص کنار بیاید، بلکه باید راهی پیدا کند تا از همۀ ظرفیت زندگی بهره ببرد و نیز هیچ‌کس نمی‌تواند مطمئن باشد وضعیت جدیدی که برای خود برمی‌گزیند حتماً بهتر از وضعیتی است که در آن قرار دارد، می‌باشد. چراکه همۀ کمالات و پیشرفت‌ها که در محاسبات عقل بشری نمی‌گنجد. چه‌بسا کمال شما در این باشد که با بسیاری از خواسته‌های خود مقابله کنی، نه اینکه به آن برسی.

* با بهانه قرار دادن مدارا، نباید به نافرمانی حق پرداخت و یا همرنگ جماعت شد و کوتاهی در وظایف و تکالیفی که بر ماست، کرد. پس ضمن مدارا داشتن، دیگران باید همواره از رفتار ما در برابر کار خلافشان نگران بوده و خاطر امنی نداشته باشند.

* رفق به معنای مدارا کردن و ملایمت است و ضدّ عنف (یعنی درشتی در گفتار یا حرکات)، و رفق از نتایج حلم است و رفیق را نیز به ملاحظه مدارات و ملایمت، رفیق گویند.

* هرگاه پدر و مادر، امر به ترک واجبی یا فعل حرامی کنند هرچند اطاعت ایشان واجب نیست اما تا تواند به ایشان مدارا کند و به رفق و التماس، رأی ایشان را منحرف سازد.

* چون انسان‌ها سلایق و علایق متفاوتی دارند، به رفق توصیه شده‌اند، و انعطاف‌پذیری اصلی‌ترین معنا و مهم‌ترین مؤلفه در رفق می‌باشد و حتی به غیر از روابط اجتماعی، باید در امور و کارهای فردی، نیز رفق به نفس داشت.

* وقتی فعل موردنظر و موقعیت آن، دارای پیچیدگی و سختی و اختلاف باشد، انجام کار، همراه با تدبیر و ملایمت و آسانی، ضرورت بیشتری پیدا می‌کند نسبت به وقتی‌که موقعیت فعل، دارای پیچیدگی و سختی نیست؛ لذا کسی که رفق ندارد، در واقع دچار خصیصه‌ای است که علاوه بر داشتن روحیۀ سخت‌گیرانه، خودخواهانه و جاهلانه کارش نیز بر اساس آن به‌سختی و نادرستی انجام می‌شود.

* شرایط بیرونی، گوناگون و متنوع است و همیشه این‌چنین نیست که مقتضی یک‌گونه رفتار باشد. بلکه هر موقعیتی، رفتار مناسب خود را می‌طلبد. لذا لازم است که انسان دارای روحیه و توانی باشد که در صورت لزوم، انعطاف داشته و رفتارش را تغییر دهد.

* رفق و مدارا داشتن از مهم‌ترین اصول سیاسی در مدیریت، رهبری و تربیت مردم است؛ و در نهاد خانواده، اجرای این اصل از قوانین بسیار فراگیر است. به‌طورکلی در برخورد با حالات درونی همسر و موقعیت‌های بیرونی زندگی باید مدارا کرد.

* برخی از آثار مدارا و رفق عبارت است از:

۱- خیر و برکت، ۲- بهره‌مندی و خوش بختی، ۳- امنیت (ایمن بودن از ضرر)، ۴- محبّت، مسالمت و کینه زدایی، ۵- کامیابی و پایداری، ۶- افزایش رزق و روزی.

* رفق به معنای مدارا است و رفیق به معنای مدارا کننده و آن ضدّ خشونت است. از نظر معنی مدارا به رفق نزدیک است؛ زیرا مدارا نرمی و ملایمت و حسن معاشرت با مردم و تحمّل ناگواری و آزار از آن‌ها می‌باشد. گاهی بین رفق و مدارا می‌توان تفاوتی قائل شد به این اعتبار که در مدارا تحمّل آزار مردم هست و در رفق نیست.

* ازجمله آثار بارز اخوّت ایمانی، صلاح و رفق افراد اهل ایمان با یکدیگر است تا کدورتی میان آنان رخ ندهد و چنان‌که اتفاق افتد، بی‌درنگ در مقام رفع آن برآیند.

* رفق در همۀ امور خوب است. در معاشرت و معاملت و مجالست باید با رفق و نرمی رفتار کرد و کسی به‌اندازۀ خدای تعالی رفق و مدارا و نرمی نمی‌کند.

* رفق نتیجۀ خوش‌خویی و سلامت نفس است و این حاصل نشود مگر به ضبط قوّت خشم و شهوت.

* شیوۀ انبیاء و اولیای الهی نیز بر رفق و ملاحظت و رأفت است که مظهر رحمت الهی بر بندگان هستند. می‌توان گفت رفق از جلوت رحمت رحمانیه است و قلبی که در آن جلوۀ رحمت افتاده باشد، به بندگان خدا با نظر عطوفت و رحمت بنگرد.

بزرگ‌ترین زحمت و سخت‌ترین رنج و تعب هادیان راه حق، معاشرت با جاهلان و دعوت بی‌خردان بوده و هست و از این جهت باید به بزرگ‌ترین اخلاق حسنه و قوّۀ رفق و مدارا و حسن عشرت متصف باشند و زود رنجی و کدورت به کلی با این شغل شریف منافی است و دعوت به طریق حق با ملایمت و رفق است نه با غلظت و تندی.

* رفق و مدارا از اهم اموری است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چه اندک غفلتی در این امر سبب می‌گردد که سالک از ترقّی و سیر باز بماند؛ این‌که بار سنگین بر دوش نفس قرار ندهد که تحمیل اعمال گران ناگهانی بر نفس، نتیجه‌ای عکس می‌دهد.

* بدان که رفق و مدارا در انجام امور مدخلیت کامل است؛ چه در باب معاشرت با خلق و انجام امور دنیایی، چه راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد و باب امر به معروف و نهی از منکر و چه راجع به ریاضت نفس و سلوک الی الله تعالی.

بالجمله رفق و مدارا در پیشرفت مقاصد از هر چیز مؤثرتر است.

* از موضوع رفیق که بی‌ارتباط با رفق نیست هم در این قسمت به‌عنوان تذکّر می‌آوریم:

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست
وز رفیقان ره استمداد همّت می‌کنم (حافظ)

* مرافقت از رفاقت و رفیق مشتق شده است و مسلماً مرافقت بدنی شرط نیست، بلکه مرافقت روحی نیز لازم است و این مبتنی است بر آن‌که همان‌طور که روح ولی بر سالک سیطره دارد، سالک نیز پیوسته متوجه او بوده تا مرافقت صادق شده و عمدۀ سیر و سلوک سالک نیز به‌واسطۀ این مرافقت با امام صورت می‌گیرد.

* مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق (حافظ)

* همان‌گونه که در سفرهای دنیوی رفیق خوب و یار وفادار و صادق نقش حساس و مفیدی در رفع مشکلات سفر دارد، در سیر و سلوک و سفرهای معنوی نیز رفیق خوب بسیار ضروری و مؤثّر است؛ پس رفیق صدیق لازمۀ سلوک می‌باشد.

* امام صادق علیه‌السلام فرمود: «حضرت موسی علیه‌السلام به جناب خضر گفت که من از رفاقت با تو دارای شرافت و حرمت شدم.»

*آنکه تنها در رهی او خوش رود
با رفیقان سیر او صد تو شود (مثنوی)

* طریق مرافقت و اخوانیّت به حقیقت نیکوترین طریق‌هاست؛ چه مصالح دنیا بدان منوط است و سعادت عقبی بدان مربوط.

* در انتخاب رفیق باید که رفیقی پارسا و دوستدار خیر و معین طلبد تا اگر چیزی فراموش کند، وی را یادآوری کند و اگر یاد آورد، در آن مساعدت و یاری کند؛ چه مرد بر عادت دوست خود باشد. اگر بددلی (ترسویی، بزدلی) نماید، دلیر گرداند و اگر عاجز شود، تقویت فرماید و اگر دلش تنگ شود بر صبر باعث شود.

* اما فواید دینی رفیق: عاقل و خوش‌اخلاق باشد، فاسق و بدعت‌گذار و حریص نباشد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «با نادان رفاقت مکن که در رفاقت با نادان خیری نیست و سرانجام آن هرچند طولانی باشد، جدایی و تنهایی است.»

* طبیب درد بی‌درمان کدامست
رفیق راه بی‌پایان کدامست

مسافرت کردن به‌تنهایی مکروه و گرفتن رفیق در سفر، مستحب است. چنان‌که مستحب است هم‌سفران چهار نفر باشند و فزون‌تر از هفت نفر مکروه است.

* مستحب است مسافر از نظر توانایی مالی هم‌سفرانی همانند خود برگزیند و برگزیدن رفیق داراتر و نیز نادارتر از خود مکروه است، چنان‌که مستحب است همۀ هم‌سفران توشۀ سفر خود را روی هم نهاده، در میان گذارند.

هم‌چنین بر مسافر مستحب است رفیقی برگزیند که زینت‌بخش او باشد و حق منزلت او را بشناسد و در سفر، پیشی گرفتن از رفیق به‌اندازه‌ای که او را نبیند مکروه است.

* در روایات آمده که عاجزترین مردم کسی است که از پیدا کردن دوستانی برای خود ناتوان باشد و روایتی دیگر گوید عاجزتر از او کسی است که دوستان خوب را از دست بدهد؛ زیرا دوست‌یابی در فطرت یا غریزۀ بشر است و در راه خدا، سالک الی الله اگر در پیمودن راه خدا یاران و همراهانی یک دل و یک هدف داشته باشد بدون شک راه را با نشاط‌تر، سریع‌تر و عمیق‌تر خواهد پیمود.

* انسان‌ها در قیاس با سالک راه خدا دو دسته‌اند: سالک و غیر سالک؛ و سالکان دو دسته‌اند: مرتبط با او و غیر مرتبط. چه اینکه غیر سالکان نیز دو گونه‌اند: مرتبط با او، به نوعی ارتباط همانند انسانی، دینی، کاری، فامیلی و… و غیر مرتبط.

هم‌سفران راه خدا، سالکان راه خدایند که همچون خود سالک به پیمودن طریق قرب مشغول‌اند. کسانی که مقصد اعلایشان رسیدن به مقام فناء فی الله و بقاء بالله نباشد هم‌سفر سالک نیستند، گرچه از اهل ایمان باشند و سالک باید با دیگر سالکان راه خدا، در تمامی ابعاد: یعنی از لحاظ جسمی، فکری، نفسی، روحی و… همراه باشد ولی با دیگران فقط باید به مقداری که ضرورت امور دنیوی یا دستورات دینی همچون نماز جماعت و جمعه و جهاد و… اقتضاء می‌کند همراه باشد آن هم فقط از لحاظ بدنی، فکری و مالی نه از لحاظ نفسی و روحی؛ یعنی چگونه می‌توان نفساً و روحاً با کسانی باشد که دل او را خون کرده و حب بقای در دنیا قلب‌هایشان را پر کرده و آتش زده است.

* ملّا حسینقلی همدانی فرموده بودند: «خیلی کار از اتّحاد قلوب ساخته گردد که از متفرّد برنمی‌آید.» و نیز بزرگان راه خدا می‌فرمایند: «الرفیق ثُمَّ الطریق»؛ یعنی ابتدا رفیق شفیق هم‌سفر پیدا کن و سپس به راه قدم بگذار.

* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ)

* به برکت رفقای سلوکی است که بعضی سالکان راه خدا از گره‌های سخت و مشکلات کمرشکن و طاقت‌فرسا عبور کردند. یکی از اساتید فرموده بود: «در گذشته گاری‌ها را با اسب می‌کشیدند، گاه یک اسب و گاه دو اسب و گاه تا چهار اسب به گاری می‌بستند. اگر یکی از آن چهار اسب خسته می‌شد، چون در کنار دیگر اسب‌ها بود خود را می‌کشید و در حقیقت آن‌ها او را می‌کشیدند.»

* معنای هم‌سفر بودن سالکان راه خدا این نیست که همه از یک راه می‌روند، بلکه این است که همه در حال پیمودن راه خدایند، زیرا الطرق الی الله بِعِددِ اَنفاسِ الخلائق: راه‌ها به‌سوی خدا به تعداد جان‌های اشخاص است. هر کس از راه نفس خود به خدا می‌رسد و راهی مخصوص به خود دارد و این منافاتی با یکی بودن صراط مستقیم ندارد؛ و باید نسبت به هم‌سفران، انصاف را در حق آن‌ها رعایت کرده؛ یعنی آنچه را برای خود می‌پسندد بر آنان بپسندد و آنچه برای خود نمی‌پسندد و نسبت به هم‌سفران خویش فدوی و جان‌نثار باشد و در حقشان کوتاهی نکند و دائماً خود را مقصر ببیند.

* مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم (حافظ)

* از جان طمع بریدن آسان بود لیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ)

* معنای هم‌سفر بودن این نیست که مسافران راه خدا همه در یک‌منزل باشند بلکه معمولاً اختلاف هست؛ عده‌ای فراترند و گروهی فروتر. البته اگر هم‌سفران مأنوس با هم در افقی قریب به یکدیگر باشند، استفاده‌شان از یکدیگر بیشتر است.

* پیامبر اکرم صلّی‌الله علیه و آله، سلمان و ابوذر را با یکدیگر برادر قرار داد با این که مطابق روایات درجات ایمانی آن دو با هم فرق می‌کرد.

* هم‌سفران راه خدا لزوماً تا پایان هم‌سفر نیستند، بلکه ممکن است شخص یا اشخاصی در برهه‌ای از زمان هم‌سفر سالک باشند و سپس در اثر فرو افتادن از راه و ابتلای به استدراج و یا رسیدن به کمال و آرمیدن در وطن اصلی، دیگر هم‌سفر سالک نباشند و در تاریخ سلوک از این رویش‌ها و ریزش‌ها کم نداشته و نداریم.

* استاد کامل به یک معنا هم‌سفر سالک هست و به یک معنا نیست. به این معنا که در تمامی مراحل سفر با سالک هست بلکه او را سیر می‌دهد و پیش می‌برد، هم‌سفر اوست و به این معنا که بخواهد در کنار سالک به دریافت‌های جدیدی از سفر دست یابد، هم‌سفر او نیست؛ زیرا او راه را طی کرده و به وطن اصلی و حرم امن الهی رسیده است و برگشته تا دستی بگیرد.

* گاه دیده شده که در اجتماع سالکان الی الله با هم، به علت نشاط روحی و سبک‌بالی و صفای شدید معنوی که محصول اجتماع ارواح مهذّب سالکان است، دو مشکل بروز می‌کند؛ اول این‌که برخی سالکان توجهشان به رفیقشان در حدی زیاد می‌گردد که غفلت‌زا می‌شود و از مراقبه و توجه به حضرت حق بازمی‌مانند. البته این آفت است و باید از آن بر حذر بود؛ و دوم این‌که گاه محفل به لغو کشیده می‌شود، لغو قولی یا فعلی یا رفتاری و عجیب این‌که سالک اگر ملتفت باشد، بلافاصله احساس کدورت باطنی می‌نماید. لغو یعنی گفتار یا کرداری که مستقیم یا نامستقیم تأثیر مثبت در سلوک سالک ندارد.

* وقتی قلب‌ها در بین رفقای طریق یکی شد، هر چه در قلب یکی از آن‌ها از فیوضات معنوی ریخته شود در قلب‌های دیگری نیز ریخته می‌شود.

* باید که آداب رفاقت، مانند پرهیز از غیبت، استهزاء و حسد و کینه و… نسبت به دوستش را نداشته و از هرگونه بی‌ادبی و کم پنداشتن رفقای سلوکی، بر حذر باشد.

* از مهم‌ترین حقوقی که عیار صدق سالک را در رفاقت محک می‌زند مواسات و ایثار در طریق الی الله است.

* در باب رفاقت استفاده‌ها دو طرفه بوده و دو رفیق با هم سیر می‌کنند گرچه یکی از ایشان کمی جلوتر باشد و یا تندتر برود و یا زودتر راه را آغاز کرده باشد. دو رفیق از یکدیگر دستگیری باطنی کرده و به هم مدد می‌رسانند و رفیقی که در عبادت و… ضعیف‌تر بوده و زودتر خسته می‌شود، از نور نماز و قرائت قرآن و دعای دیگر رفقا بی‌بهره نخواهد بود و برای همین، باز هم در حال پیشرفت خواهد بود.

* تفاضل بین دو رفیق که در راه خدا ممد هم هستند ممکن است از جهات مختلفی باشد، گاهی یکی از آن دو، راه را زودتر آغاز کرده و مسیر بیشتری طی نموده است و از این جهت جلوتر است، ولی رفیق دیگر بالقوّه و الاستعداد از او قوی‌تر است؛ یعنی گرچه از جهت مقدار سیر عقب‌تر است ولی به لحاظ استعداد و قابلیت برتر است.

* و بهتر آن است که رفیق سلوکی شخص، هم طراز و از لحاظ روحی و فکری هم کُد یا نزدیک به او باشد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.