وبلاگ

مقام زاد معنوی

۱- اشاراتی به معانی:

زاد: توشه؛ خوراک یا طعامی که در سفر با خود برمی‌دارند.

زاد معنوی: توشۀ غیر مادی؛ توشۀ باطنی؛ توشۀ روحی و درونی.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- …وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ…: ره توشه بردارید و بهترین ره توشه، پرهیزگاری است. (بقره: ۱۹۷)

۲- …لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۚ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ…: …برای کسانی که در این دنیا نیکویی کردند (پاداش) نیکویی است و قطعاً سرای آخرت بهتر است… . (نحل: ۳۰)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «از کمی زاد و توشه بترس و برای روز رفتن آمادگی بیشتر داشته باش.» (غررالحکم ۱۸۶)

۲- امام علی علیه‌السلام: «همۀ کوشش دانا، صرف اصلاح معاد و افزایش زاد و توشه‌اش باشد.» (همان، ص ۵۲۲)

۳- امام علی علیه‌السلام: «پرهیزگاری را دریابید که بهترین توشه و نگه‌دارنده‌ترین زاد و برگ راه است.» (همان، ص ۵۰۶)

۴- امام علی علیه‌السلام: «هر که زاد و توشۀ سفرش را تهیه ببیند، در وطن دیده‌اش روشن باشد.» (همان، ص ۷۹۳)

۵- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «زیان‌کارترین مردم آن‌کس است که عمری به آرزو گذراند و روزگاری را به‌منظور نرساند و از دنیا بی‌توشه برون رود و در پیشگاه خداوند دلیلی نداشته باشد.» (نهج الفصاحه، ص ۱۶۱)

۶- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «هر که از دنیا توشه برگیرد، در آخرت سودش دهد.» (همان، ص ۱۶۲)

۷- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «مرد باید از خویش برای خویش و از دنیای خویش برای آخرت خویش و از جوانی قبل از پیری و از زندگی قبل از مرگ توشه برگیرد که پس از دنیا خانه‌ای جز بهشت و جهنّم نیست.» (همان، ص ۱۶۲)

۸- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «اگر کسی از روزی که زاده تا روزی که پیر بمیرد به جلب رضای خدا بر چهرۀ خویش بغلطد روز قیامت عمل خویش را حقیر خواهد شمرد.» (همان)

۹- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «همسایه را پیش از خانه و رفیق را پیش از راه و توشه را پیش از سفر باید جست.» (همان)

۱۰- پیامبر صلّی‌الله علیه و آله: «نماز، زاد و توشۀ مؤمن در دنیا برای آخرت می‌باشد.» (بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۲۳۲)

۴- نکته‌ها:

* زاد به معنای مایحتاجی است که مسافر برای سفر همراه خود می‌برد و در فارسی از آن به توشه تعبیر می‌شود که مراد از توشه برداشتن برای سفر آخرت، اخلاق فاضله، اعمال صالحه و همۀ عبادت‌ها از واجبات و مستحبّات می‌باشد که اما بهترین زاد و توشه پرهیزگاری است.

* بار سفر دور و دراز آخرت، احتیاج به زاد و توشه دارد و زاد انسان در این سفر تقواست؛ پس اگر خداوند حفظ فرمود و با ایمان و تقوا گشت، این رحمت و تفضّل و توفیق الهی است.

* راهبی می‌گریست از او پرسیدند علّت آن را؛ گفت: «گریه برای دو چیز است؛ یکی کمی زاد و توشه و دیگری از دوری راه و سفر هولناک معاد.»

* زاد راه حرم وصل نداریم مگر
به گدایی ز در میکده زادی طلبیم (حافظ)

برای راه حرم وصل، زاد و توشه نداریم پس با گدایی از در میخانه زاد بخواهیم.

* زاد راه واصل، شوق اوست بر مرکب همّت که با آن به‌سوی مقامات دُنو (نزدیکی) و دنو دنو که نهایت ندارد سیر می‌کند.

* برای سالک، حال به‌مثابۀ زاد، توشه، آشامیدنی و مرکب راه است و سالک از برکت وجود آن‌ها نیرویی به دست می‌آورد و در منازل راه معنوی از آن‌ها استمداد می‌جوید تا به مطلوب کلی خود نائل آید و چنانچه می‌دانیم پیش از آن‌که مسافر عازم سفر شود بر اوست که زاد و توشۀ آن سفر را فراهم آورد و توانایی آن سفر را داشته باشد. برای آن‌که سفر بدون استطاعت مالی و جانی حرام است و در این سفر که سفر معنوی است استطاعت در آن از نظر ارباب معرفت یا به حال است یا به مال. استطاعت حالی همانا نیرومندی روح یا قلب یا نفس یا شهوت است و استطاعت مالی منحصر به تقویت نفس و شهوت است؛ بنابراین استطاعت حالی، قوی‌تر از استطاعت مالی است چه آن‌که حال قوّتی است از باقی در باقی به‌سوی باقی و مال نیرویی است از فانی در فانی به‌جانب فانی و مراد از باقی، حق‌تعالی است که در واقع همانند منزلگاه و اتاق انتظاری است که پادشاهی برای واردان و زیارت کنندگان خویش تهیه دیده است و مراد از (در باقی) قلب و روح است به این معنی نیرویی که از جانب حق‌تعالی به ظهور می‌آید در منزلگاه حضرت او که قلب و روح است وارد می‌گردد.

* اما سؤال، مگر نفس و شهوت هم بقا و پایداری دارند؟ گوییم نفس هم اگر تزکیه شود به مقام لوّامگی و بعد از آن حال اطمینانی در آن پیدا شود و به هیئت قلب متجلّی گردد؛ و شهوت نیز همانند نفس حالات مختلفی به خود می‌گیرد به این معنی هرگاه شهوت از مقام فنا به بقا تنزّل پیدا کند در وجهۀ قلبی به‌صورت شوق مجسم می‌گردد و فریاد می‌زند و اظهار تمایل و رغبت می‌نماید تا به حدی که از سراچه قلب فریاد آن همانند شیهۀ اسب به گوش می‌رسد و همین هم سر تسلیم بودن شیطان و الهام تقوای نفس است و این‌که گفتیم استطاعت مالی عبارت از تنزّل از فانی در فانی و از آن منتهی به فانی می‌شود مرادمان فنای مال در فانی است که فنای نیروی نفسانی و شهوانی باشد که هر دوی آن‌ها فانی‌اند؛ زیرا نفس و شهوت هرگاه از راه راست منحرف شوند در بیابان‌های هیبت سرگردان و متحیّر شوند. (۱)

* شکی نیست که سائر الی الله در سفر خود گرفتار رنج و تعب راه می‌شود، اکنون، مقام، منزلگاه و آسایشگاه سائر است که رنج راه را از او می‌کاهد، پس حال به‌مثابۀ اسباب سفر و به‌منزلۀ دو بال است از برای پرنده و مقام به‌منزلۀ لانۀ آن است و سالک در مسیر خود ناچار است دو قوّۀ مختلف را در حالت واحد دارا باشد و این دو قوّه از معنای واحدی سرچشمه می‌گیرد و در این خصوص تفاوتی میان سالک مبتدی و متوسط و منتهی نمی‌باشد، بلکه باید گفت سالک مبتدی همانند طفل طریق و متوسط آن به‌مثابۀ مرد میان‌سال طریق و منتهی به‌منزلۀ پیر طریق است و آن دو قوّۀ مختلف که در حالت واحده به ظهور می‌رسد بایستی مانند دو کفۀ ترازو متساوی با یکدیگر بوده باشند و درصورتی‌که این حقیقت آشکار شود مقصود از میزان قیامت متجلّی گردد و معنای حدیث صراط واقع میان بهشت و دوزخ که نازک‌تر از مو و تیزتر از شمشیر است واضح گردد.

گفتیم حال به‌منزلۀ دو بالی است که پرنده به‌وسیلۀ آن‌ها پرواز می‌کند و سالک الی الله بایستی از آن دو بال برخوردار باشد، اکنون می‌گوییم بال منتهی مانند بال میان‌سال و بال میان‌سال مانند بال کودک که مبتدی است نمی‌باشد و هر یک از آن‌ها با بال ویژه خود در راه سلوک به پرواز درمی‌آیند و این معنی را می‌توان از پرش پرندگان مردارخوار و کرکسان امتیاز داد؛ و دو بال کودک راه، خوف و رجاست و دو بال میان‌سال راه، قبض و بسط و دو بال شیخ طریق، انس و هیبت است و بر اثر همین دو بال است که به دو بال معرفت و محبّت دست پیدا می‌کند و فنا و بقا، وصل و فصل، صحو و سکر و محو و اثبات برای او حاصل می‌شود.

و سالک طریق در صورتی می‌تواند با آن دو بال به پرش در آید که هر دو بال او از نظر ذات و حرکت برابر باشند و هرگاه در ذات و یا در صفتی متفاوت باشند به همان نسبت هم سیّار و طیّار متفاوتی خواهند بود؛ زیرا شیء ثقیل متمایل به مرکز اسفل و شیء خفیف متوجّه به مرکز اعلی می‌باشد و هرگاه یکی از آن دو نیرومندتر از دیگری باشد آن‌که نیرومندتر است بر دیگری پیشی گرفته و ضعیف‌تر را تحت‌الشّعاع خود قرار می‌دهد؛ در نتیجه سالک از حرکت بازمی‌ماند و متوقّف می‌شود و اگر حرکت یکی از آن دو زیادتر از دیگری بوده باشد، اختلاف مزبور ایجاب می‌کند تا سالک از راه راست متمایل به راه خلاف شود. همان راه راستی که نازک‌تر از مو است، زیرا اگر مانند مو بوده باشد امکان فراخی و گشایشی در انحراف به وجود می‌آید.

همان‌طور که در بال‌ها تساوی طرفین شرط بود در خوف و رجا هم باید تفاوتی محسوس نباشد؛ زیرا کسی که صفت خوفش بر رجایش برتری پیدا کند در زمهریر و سردخانۀ اندیشه‌های مختلف گرفتار خواهد شد و کسی که امیدش بر خوفش برتری پیدا کند از راه راست لغزش یافته و به دوزخ غرور پابند خواهد شد. (۲)

* هر کسی که صاحب هر مقام و دارای هر حالی که بوده باشد، چاره‌ای ندارد از آن‌که در آغاز کار ملوّن باشد و درنهایت آن مستقیم و متمکّن گردد، به‌عبارت‌دیگر تلوین مربوط به آغاز کار می‌باشد و با استقامت صاحب توشه می‌شود.

* مولانا در مثنوی گوید:

لقمه بخشی آید از هر کس به کس
حلق بخشی کار یزدان است و بس (۳)

یعنی استعداد بخشیدن، برتر از توشه بخشیدن است.

* هنگامی‌که بر شخص کریم وارد شوی، زشت‌ترین چیزها بردن توشه است. گویا حضرت علی علیه‌السلام این شعر را بر کفن سلمان فارسی نوشته‌اند. (۴)

* ندارم هیچ‌گونه توشۀ راه
بجز لاتقنطوا من رحمت‌الله (۵)

* سلوک راه معنی را توکّل باید و تقوا
توکّل مرکب راه است و تقوی توشه راه (۶)

* به صبر از دانه آید خوشه بیرون
ز خوشه رهروان را توشه بیرون (۷)

* نهادم عقل را ره توشه از می
به شهر هستیش کردم روانه (۸)

* ندارم اگر مایه مهر تو دارم
درین ره که دارد ز من توشه بهتر؟ (۹)

* یکی از دانایان به یکی از پادشاهان نوشت که: «بدانکه دنیا سرای انتقال است، نه خانۀ اقامت و آدم را بدان، برای عقوبت فرستادند. پس از آن حذر کن و بدان که توشه داشتن از آن، ترک کردن است…» (۱۰)

* تا فرصت هست باید توشه‌های خودمان را برای سفر آخرت بیفزاییم، زیرا مسافت بسیار طولانی و گردنه‌ها و پستی و بلندی‌های آن طاقت‌فرسا و خطرات آن بسیار سخت است و پشیمانی پس از مرگ سودی ندارد.

* اشتغال به کسب و تدبیر معیشت تا اندازه‌ای که نیاز روزانه‌اش برطرف شود کفایت می‌کند و مابقی باید به تهیۀ توشۀ آخرت مشغول شود زیرا نیاز او به توشۀ آخرت شدیدتر و برخورداری از آن طولانی‌تر است و اشتغال برای بدست آوردن این توشه از تلاش برای تحصیل چیزی که افزون از نیاز روزانه اوست مهم‌تر می‌باشد.

* کسی که توشۀ راه را برای رسیدن به مقصد بخواهد چون به مقصد رسد از مفارقت بقیۀ توشه خوشحال می‌شود زیرا او توشه را به خاطر خود آن نخواسته است.

* هر توشه سزاوار ره خلد نباشد
نیکو بنگر فیض چه بابست در اینجا

* و آنچه توشۀ سفر آخرت تواند بود چیزی است به غایت سبک و به غایت نفیس، برای آنکه راه دور و دراز است و در راه دور حمل‌های فراوان گران بر نتوان داشت و به منزل نتوان رسید، حملی اندک باید قیمتی همچون جواهرهای نفیس که به وزن سبک باشد به قیمت گران، چشم بیگانگان به آن نیفتد و دست دزدان از آن کوتاه باشد.

* هیچ مرده‌ای به مرگ خود افسوس نمی‌خورد؛ افسوسی که دارد این است که توشه و زادی که برداشته، کم است.

* چه کنم تا به سر کوی توأم راه دهند
کائن سفر توشه همی خواهد و این ره دور است (۱۱)

* اما در آخرت و تحصیل زاد و توشه و سیر مقامات و احوال، طوری باش مثل آنکه فردا خواهی مُرد.

* جسم و ظاهر عارف با خلق و قلبش با خداست و از دنیا بی‌نیاز شده و هیچ مونسی جز خدا نداشته و عارف در باغ‌های عالم قدس الهی در تردّد و رفت و آمد است و از لطائف فضل و انعام خداوند در مسیر لقای او توشه برمی‌دارد.

* گر چه صرف یافتن استاد کامل و مربی الهی برای پیمودن راه خدا امری حیات‌بخش است ولی از آن ارزشمندتر توفیق بهره‌وری و استفاده از نفَس استاد و راه یافتن به حریم معنوی اوست و باید خود را در ظاهر و باطن به تمام معنی به وی نزدیک سازد و از اهل‌بیت و خاصّان درگاه به‌حساب آید تا رفته‌رفته محرم اسرار استاد شده و از خرمن معارف ناب او توشه برگیرد.

* صبر و بلا مائدۀ اولیاست
توشه این ره همه درد و عناست

* از نمونۀ ذخیره‌های آخرتی می‌توان به سرپرستی یتیمان و کمک به فقرا، محرومین، مستضعفین، ساختن مسجد، مدرسه و بیمارستان و پل و اجرای قنوات و نشاندن درختان و هر کار عام‌المنفعه و صدقات جاریۀ دیگر و نوشتن کتاب و داشتن فرزند صالحی که از برای او طلب آمرزش نماید و انجام طریقه‌ای نیکو که بعد از او به آن عمل کنند و وقف اموال و املاک مانند خانه و باغ و زمین و… برای نیازمندان و خویشاوندان و… و تربیت اخلاقی و معنوی دیگران اشاره کرد.

* از بزرگ‌ترین سرمایه‌های معنوی داشتن عشق و ارادت و توسّل دائم به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام می‌باشد.

…………………………………………………………………………….
منابع:

۱) فوائح الجمال و فواتح الجلال (ترجمه)، ص ۱۴۵ تا ۱۴۷، با کمی دخل و تصرف

۲) فوائح الجمال و فواتح الجلال، ترجمه، ص ۱۴۸ تا ۱۵۱

۳) مثنوی معنوی، ص ۳۰۵

۴) عقل و عشق یا مناظرات خمس، ص ۱۵۵

۵) مواهب علیه، ص ۱۰۴۰

۶) مواهب علیه، ص ۱۲۶۷

۷) تفسیر حدائق الحقائق، ص ۴۹۲

۸) شرح سودی بر حافظ، ج ۴، ص ۲۲۸۸

۹) دیوان فیاض لاهیجی، ص ۸۶

۱۰) رسائل فارسی، ادهم خلخالی، ص ۵۵۱

۱۱) دیوان امام خمینی، ص ۵۲

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.