وبلاگ

مقام زاهدین

۱- اشاراتی به معانی:

زاهد: پارسا، تارک دنیا، پرهیزگار.

زاهدین: جمع زاهد، پارسایان.

زهد: ترک شیء و اعراض از آن و بی‌میلی و بی‌رغبتی به آن، قلیل شمردن آن.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرٰاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكٰانُوا فيٖهِ مِنَ الزّٰاهِديٖنَ: و او را به بهای ناچیزی (چند درهم) فروختند و در آن بی‌رغبت بودند. (یوسف: ۲۰)

۲- لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مٰا فٰاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتٰالٍ فَخُورٍ: تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد. (حدید: ۲۳)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «زهد، کلید درستی است.» (غررالحکم و دررالکلم، آمدی، ترجمۀ محمدعلی انصاری، ص ۵۴)

۲- امام علی علیه‌السلام: «یقین (به خدا)، بار زهد آورد.» (همان، ص ۵۸)

۳- امام علی علیه‌السلام: «زهد آن است که در پی آنچه به دست نیامده نباشی تا آنچه موجود است تمام شود.» (همان، ص ۷۶)

۴- امام علی علیه‌السلام: «زهد، کوتاهی آرزوها و پاکی کارها است.» (همان، ص ۱۱۴)

۵- امام علی علیه‌السلام: «به‌درستی که شما اگر زهد را پیشه سازید از بدبختی دنیا آسوده و در سرای باقی رستگار خواهید شد.» (همان، ص ۳۱۲)

۶- امام علی علیه‌السلام: «زهد کسی که از طمع، خویش را خالی و به پارسایی نیاراید سودمند نباشد.» (همان، ص ۶۵۴)

۷- امام علی علیه‌السلام: «هر که (از دنیا) دوری کند، پارسایی نیکو شود.» (همان، ص ۶۸۸)

۸- امام علی علیه‌السلام: «هر که در دنیا زهد نورزد، برایش بهره‌ای در بهشت نباشد.» (همان، ص ۷۸۴)

۹- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «بدون بی‌رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل‌های شما حرام خواهد بود.» (کافی، ج ۲، ص ۱۲۸)

۱۰- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «پاک رفتاری، به زهد حقیقی کشاند.» (همان، ص ۶۹)

۱۱- امام صادق علیه‌السلام: «هر که در دنیا زهد پیشه کند، خداوند قلب او را کانون حکمت قرار می‌دهد و زبانش را بدان گویا می‌سازد و او را به عیوب دنیا، هم درد و هم درمان آن بینا می‌گرداند و وی را با سلامت از دنیا به بهشت می‌برد.» (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۰)

۴- نکته‌ها:

* منظور از زهد، از دنیا روی گردانیدن و به عبادت و نیایش گراییدن است.

* زاهد کسی است که به آمدن و رفتن دنیا بی‌اعتنا باشد. کار کند، تلاش نماید، استفاده کند ولی در عین حال به دنیا بی‌اعتنا باشد. زهد عدم رغبت است و زاهد کسی باشد که او را بدان چه تعلّق به دنیا دارد مانند مآکل و مشارب و ملابس و مساکن و مشتهیّات و مستلذّات و دیگر و مال و جاه و ذکر خیر و قربت ملوک و نفاذ امر و حصول هر مطلب که به مرگ از او جدا تواند بود رغبت نکند، نه از سر عجز یا از راه جهل به آن و نه از جهت غرض یا عوض که به او راجع باشد و هر کس که موصوف به این صفت باشد زاهد است. در راه سلوک حقیقت، منفعت زهد، رفع شواغل باشد تا سالک به چیزی مشغول نگردد و از وصول به مقصود باز نماند.

* حق همی خواهد که تو زاهد شوی
تا غَرَض بگذاری و شاهد شوی (مثنوی)

* زهد دارای سه درجه است: درجۀ اول زهد آن است که انسان خود را به دنیا نیالاید درحالی‌که خود اشتهای آن را دارد و قلبش به آن مسائل و نفسش به آن متوجّه است ولی او با نفس خویش مجاهده کرده و او را از دنیا بازمی‌دارد. دوم، این‌که دنیا را با کمال میل و بدون نیاز به هیچ مجاهده و مبارزه‌ای ترک کند. او خود می‌داند چه چیز با ارزشی از دست می‌دهد تا چیز با ارزش‌تری را به دست آورد. سوم، آن‌که با میل صورت می‌گیرد ولی در همان حال به زهد خود بی‌رغبت است و آن را به‌حساب نیاورد؛ یعنی معتقد باشد که چیزی را ترک نکرده چون می‌داند دنیا چیزی نیست.

زهد برای خاصّه هست است. وقتی حالات سالک به تساوی برسد می‌بیند آنچه به آن زهد می‌ورزیده بسیار حقیر بوده و حالا که به حق رسیده، مشهودش شود که فقر و غنا نزد او یکسان است. پس از زهد قبلی زهد ورزد و از آن رویّه بیزاری جوید.

* پس زهد عبارت است از دل کندن و کناره‌گیری از دنیا با قدرت داشتن بر به دست آوردن آن به خاطر دست یافتن به آخرت، بنابراین زاهد نسبت به کسی که مال و جاهی ندارد و دنیا با او همراهی نکرده متصوّر نیست. نشانۀ زهد در جاه این است که نکوهش کننده و ستایشگر او در نظرش یکسان باشد و نشانۀ کلّی آن در این دو این است که حبّ خدای متعال و شیرینی طاعت و دشمنی دنیا بر قلب غالب باشد و کسی که در دنیا زهد ورزد درحالی‌که خواهان مشتهیّات آن باشد زاهد نماست و بهتر است در هر چیزی حتّی در خودش از روی طوع و رغبت زهد ورزد به خاطر رغبت در لقاء خدای متعال نه به خاطر رغبت و بیم [نسبت به بهشت و دوزخ]. لذا پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «دنیا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنیا حرام و هر دو بر اهل الله حرام است.»

* زهد حقیقی سه نشانه دارد: اول آن‌که به آنچه دارد خوش‌حال نمی‌شود و بر آنچه از دست می‌دهد اندوهگین نمی‌گردد. دوم، ستایش و نکوهش در نظرش یکی باشد و این علامت زهد به جاه و مقام است. سوم، فقط با خدای تعالی مأنوس باشد و حلاوت طاعت بر قلبش غلبه کرده باشد.

* در نهج‌البلاغه وارد است که همۀ زهد در دو کلمه از قرآن خلاصه شده است. خدای متعال فرمود: «بر آنچه از دست شما رفته اندوه مدارید و به آنچه به شما رسد شادمان نگردید»؛ و هر که بر گذشته اندوه نخورد و به آینده دل‌خوش نگردد، همانا دو طرف زهد را به دست آورده است.

* زهد عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد.

* البته زهد در ترک دنیا خلاصه نمی‌شود. زهد کامل و تامّ عبارت است از روی‌گردانی دل، از آنچه انسان را از خدا غافل کرده و از توجّه به او بازمی‌دارد.

* مراتب زهد از جهت اعراض عبارت‌اند از: ۱- زهد واجب و آن خودداری از محرّمات است.

۲- اعراض از شبهات، زهد ورزیدن نسبت به آن‌ها که موجب سالم ماندن انسان از ارتکاب محرّمات می‌گردد.

۳- زهد ورزیدن نسبت به مقدار بیشتر از نیاز از چیزهای حلال، یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، اثاثیۀ زندگی و امثال آن و ابزارهای دستیابی به آن‌ها از قبیل مال و جاه، به مقدار ضروری اکتفا کردن.

۴- زهد ورزیدن نسبت به همۀ آنچه موجب لذّت نفس می‌شود، حتّی نسبت به مقدار لازم و ضروری از دنیا. به این معنا که بهره‌مندی و استفادۀ او از مقدار ضروری نیز برای لذّت آن نباشد، نه اینکه حتّی قدر ضروری از دنیا را هم ترک نماید که اصولاً چنین چیزی امکان ندارد. این درجه از زهد و نوع ما قبل آن زهد ورزی در حلال است.

۵- روی گردانیدن از هر آنچه غیر خداست، حتّی از خودش– البته توجّه به بعضی از اشیاء مانند خوراک و پوشاک و معاشرت با مردم در حدّ ضرورت منافاتی با این درجه از زهد ندارد- زیرا توجّه کامل به خداوند جز با بقا و زنده ماندن انسان ممکن نیست و زندگی انسان هم در گرو برخورداری از ضروریّات زندگی است.

* مراتب زهد از جهت آنچه در طلب آن انسان از دنیا روی برمی‌گرداند:

۱- زهد خدا ترسان: انسان برای تحصیل نجات از آتش و سایر عذاب‌های اخروی از دنیا روی‌گردان می‌شود.

۲- زهد امیدواران: یعنی روی برتافتن از دنیا به امید رسیدن به ثواب خداوند و نعمت‌های بهشتی.

۳- زهد عارفان: بی‌توجهی به درد و رنج‌ها دارد تا رهایی از آن‌ها را طلب کند و نه اعتنایی به لذّت‌ها می‌کند تا بهره‌مندی از آن‌ها را بجوید، بلکه تنها در اشتیاق دیدار و ملاقات پروردگار است، چنین زهدی همّت اهل معرفت است. (۱)

* بنا بر قول برخی قدما، از شرایط قاضی، زاهد بودن است. پس حکم قاضی غیر زاهد نافذ نیست؛ و نیز هرگاه دو طرف نزاع، جهت فصل خصومت، جداگانه به فقیهی رجوع کنند و هر یک از آن دو، خلاف دیگری حکم صادر کند، حکم آنکه عالم‌تر و زاهدتر است نافذ خواهد بود.

* برخی از مهم‌ترین آثار زهد عبارت‌اند از:

۱- قناعت (به مفهوم راضی شدن به مقدار اندکی از بخشش و رضایت دادن به سهم خویش، به کار می‌رود.)

۲- عفّت و بی‌نیازی از اموال مردم.

* موانع زهد ورزی:

۱- محبّت او به دنیا (که از آثار آن، حرص و طمع داشتن به دنیا می‌باشد.)

۲- خمود و بی‌بهرگی افراطی از آن.

* با توجّه به فرمودۀ قرآن: «بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون‌خواهی در اموال و فرزندان است.» (حدید: ۲۰) نباید زندگی دنیا را به بهای جهان دیگر خرید؛ اما دنیای پسندیده، عبارت است از برخورداری و لذّت بردن به مقداری که ضروری و لازمۀ بقا، عبودیّت خداوند، انجام عمل صالح و در واقع مقدمۀ تحصیل آخرت است و دنیا را به‌عنوان مرکبی بداند که با آن به‌سوی پروردگارش سفر می‌کند.

* خمود عبارت است از سستی و تفریط در کسب معاش ضروری زندگی و سستی و بی‌رغبتی در بهره‌مندی از لذّت‌های جنسی و سایر لذّت‌ها. همچنان که محبّت و دل‌بستگی به دنیا مانعی در راه زهد ورزی محسوب می‌گردد، بی‌اعتنایی افراطی و سستی ورزیدن در تأمین مقدار لازم از ضروریّات زندگی و استفاده از مواهب دنیوی مانعی است در راه جهت‌گیری صحیح نسبت به دنیا.

* در روایات، زهد ناظر به دل‌بسته نبودن به دنیا، اسراف نکردن، استفادۀ صحیح از نعمت‌ها، شکر بر نعمت، کوتاهی آرزوها، پرهیز از محرّمات، غرور و تکبّر تعریف شده است.

* زهد در اسلام با رهبانیّت در مسیحیّت فرق دارد. رهبانیّت به معنای بریدن از مردم و نعمت‌های خداوند است اما زهد به معنای جدا شدن از مردم و دنیا نیست، بلکه به معنای بی‌رغبتی و دل نبستن به آن‌ها است و زاهد برخلاف راهب، اجتماع و مسئولیت‌های مدنی خود را ترک نمی‌کند و از نعمت‌های خداوند مانند داشتن همسر و فرزند، سلامت و نظافت دوری نمی‌جوید.

* در زهد چهار احتمال می‌رود: ۱- آنکه ترک دنیا باشد عملاً چه بی‌رغبت باشد یا نباشد. ۲- آنکه بی‌رغبت به دنیا باشد مطلقاً، چه اعراض کند عملاً یا نکند. ۳- آنکه بی‌میلی ملازم با ترک باشد. ۴- آنکه ترک از روی بی‌رغبتی باشد؛ و شاید احتمال سوم در بین این احتمالات ارجح باشد و بعد از آن احتمال چهارم ارجح است و پس از آن احتمال دوم و اما احتمال اول بعید است زیرا که به‌حسب نصّ اهل لغت، زهد خلاف رغبت است.

* زهد حقیقی عبارت است از آنکه قلب از شک و شرک خالی شود و غیر حق در آن نباشد.

* در کتاب مصباح الشریعه، زهد را تعبیر فرموده به ترک هر چیزی که انسان را از حق‌تعالی مشغول کند و غافل نماید؛ و اهل معرفت حجب نورانیه و ظلمانیه را که در حدیث است که از برای خدای تعالی هفتاد هزار حجاب از نور است و هفتاد هزار حجاب از ظلمت (۲) به وجود اشیاء و عوالم و تعیّن آن‌ها تفسیر فرمودند. چنانچه اشتغال به هر یک، انسان را از وجه جمال جمیل محروم و محجوب نماید و گاهی از این حجب کثیره به‌حسب کلیات به هفت حجاب تعبیر شده، چنانچه در احادیث شریفه وارد است.

در باب سجده وارد است که سجود به تربت قبر حسین بن علی علیه‌السلام خرق کند حجاب‌های هفت‌گانه را (۳) و ممکن است این هفت حجاب فوق این حجب باشد، چنانچه از علل به سند خود از هشام بن حکم نقل فرموده که گفت: به حضرت ابی الحسن موسی علیه‌السلام گفتم: به چه علّت در افتتاح نماز، هفت تکبیر افضل شده است؟ فرمود: ای هشام! همانا خلق آسمان‌ها هفت است و زمین هفت است و حجاب‌ها هفت است… (۴) درهرصورت وجود هر موجود یا عالم حجابی است و تعیّن آن نیز حجابی است و این حجب انسان را از جمال محبوب بازدارد و دل‌بستگی به هر چه که غیر حق است، خار طریق سلوک الی الله است که باید آن را از بین ببرد و بلکه کلیّه حجب، به یک معنی به خود انسان رجوع کند:

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (دیوان حافظ)

* حب دنیا رأس تمام خطایا است، با زهد در دنیا سلامت نفس حاصل شود و اگر زهد حقیقی برای انسان دست (دهد) به همه معنی سالم و بی‌عیب از دنیا به دار سلامت خارج شود، چون‌که تمام عیب‌ها از تعلّقات حاصل شود و چون تعلّق به غیر عزّ قدس نباشد، سلامت مطلقه رخ دهد.

……………………………………………………………………………………..
منابع:

۱) جامع السعادات، ج ۲، ص ۶۵-۷۴

۲) بحارالانوار، ج ۵۵، ص ۴۴

۳) وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۶۶

۴) وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۳

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.