وبلاگ

مقام عبرت

۱- اشاراتی به معانی:

عبرت: تفسیر کردن، سنجیدن، تعجّب کردن و عبور کردن، پند گرفتن، آگاه شدن از چیزی به‌وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران.

۲- اشاراتی از قرآن:

۱- لَقَدْ كٰانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبٰابِ… : به‌یقین در سرگذشت آنان (رسولان و امّتشان) برای صاحبان خرد عبرتی است…  (یوسف: ۱۱۱)

۲- يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهٰارَ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الْأَبْصٰارِ: خداوند شب و روز را به گردش درمی‌آورد و هر کدام را جایگزین دیگری می‌کند به‌راستی در این جابجایی برای اهل بصیرت نشانه و عبرتی است بر این‌که تنظیم امور هستی به دست اوست. (نور: ۴۴)

۳- اشاراتی از احادیث:

۱- امام علی علیه‌السلام: «مؤمن به دنیا با عبرت بنگرد…» (غررالحکم، ترجمۀ انصاری، ص ۱۳۸)

۲- امام علی علیه‌السلام: «عبرت‌ها را پند آموزید و از تغییرات، عبرت گیرید و از هراس‌ها (ی آینده) بهره‌مند شوید.» (غررالحکم، آمدی، ترجمۀ انصاری، ص ۱۷۶)

۳- امام علی علیه‌السلام: «به‌راستی‌که رفتن رفتگان برای بازماندگان عبرت و اندرزی است.» (همان، ص ۲۵۴)

۴- امام علی علیه‌السلام: «به‌راستی‌که در هر چیزی برای خردمندان و عبرت پذیران پندی است.» (همان، ص ۲۵۷)

۵- امام علی علیه‌السلام: به‌راستی‌که هدف، قیامت است و همین پند برای خردمند و عبرت برای آنکه نداند کفایت کند.» (همان، ص ۲۸۱)

۶- امام علی علیه‌السلام: «اندیشۀ تو (در آفرینش) به تو بینایی بخشد و برایت کسب عبرت کند.» (همان، ص ۳۷۱)

۷- امام علی علیه‌السلام: «به قبرستان بگذر تا عبرت‌آموزی.» (همان، ص ۳۹۰)

۸- امام علی علیه‌السلام: «عبرت‌آموزی ثمرۀ تجربه است.» (همان، ص ۶۸)

۹- امام علی علیه‌السلام: «روزگار، پندها و عبرت‌ها به تو آموزد.» (همان، ص ۶۵)

۱۰- امام علی علیه‌السلام: «دریافت پندها به پرهیز می‌خواند پس به عبرت‌ها پند گیرید و به تغییرها عبرت و از پرهیزها بهره‌مند شوید.» (همان، ص ۵۳۷)

۴- نکته‌ها:

* عبرت‌ها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیه‌ای از آیات الهی است و پیامی در بردارد. هر کس دیده‌ای عبرت‌بین داشته باشد می‌تواند از لابه‌لای پدیده‌ها، پیام‌ها را دریابد. برای آگاهی و بیداری انسان هشدارها داده شده است و عبرت‌ها بی‌پرده و آشکار رخ نموده‌اند.

به فرمودۀ امیر مؤمنان علیه‌السلام: «اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایی او فراهم است و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم است.»

* عبرت حالتی است که در اثر برخورد با امور ظاهری و مشهود، برای انسان پدید می‌آید و به معرفتی باطنی و غیر مشهود منتهی می‌شود. به این حالت گرچه روش نمی‌گویند، ولی با توجّه به عامل ایجادکنندۀ آن، جنبۀ روشی می‌یابد – تشابه زندگی انسان‌ها و اقوام مختلف با یکدیگر، حسابگری و اندیشه‌ورزی و نیز تأثیرپذیری انسان، مبانی این روش را تشکیل می‌دهند – دستیابی به بینش، بهره‌مندی از تجارب دیگران مصونیت نسبی از خطا و در نهایت استفادۀ بهینه از عمر و باقی‌ماندۀ آن، از پیامدهای تربیتی عبرت است.

* از منابع عبرت، می‌توان به حوادث و تحوّلات تاریخی، سرگذشت اقوام و ملل، شگفتی‌های خلقت، حیات و مرگ تمدّن‌ها، عظمت و انحطاط دولت‌ها، تجربیات اولیّۀ خود انسان و در یک کلام، دنیا و سنّت‌های حاکم بر آن اشاره کرد.

* کاربرد «عبرت» در قلمرو تربیت بسیار گسترده و وسیع است. همۀ ادیان الهی و مکاتب تربیتی، پیروان خویش را به عبرت‌آموزی از سرگذشت پیشینیان و مقایسۀ موقعیّت خود با آنان فرا می‌خوانند. اسلام نیز به‌عنوان کامل‌ترین دین الهی، مسلمانان را به سیر در آفاق و انفس، توأم با تفکّر و اندیشه در سرگذشت دیگران دعوت نموده است.

قرآن کریم کلمۀ عبرت و اعتبار را هفت بار به کار برده و اهل بصیرت را بر توجّه به آن تشویق نموده است مانند «…فَاعْتَبِرُوا يٰا أُولِي الْأَبْصٰارِ» (عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت) (حشر: ۲)

و در جای دیگر نیز هدف از بیان داستان‌ها و وقایع تاریخی را عبرت‌پذیری می‌داند – که در اشاراتی از قرآن، بیان شد – و نیز حضرت علی علیه‌السلام که خود ناطق قرآن است با اشاره به برنامۀ عبرت‌آموزی قرآن، می‌فرماید: «در آیه‌های قرآن بیندیشید و به‌وسیلۀ آن‌ها پند گیرید، زیرا آیات قرآن رساترین عبرت‌هاست.» (۱)

* عبرت، انتقال از حالی به حال دیگر است و یا عبارت است از حالتی که در آن معرفت ظاهری و محسوس، سبب درک معرفت باطنی و غیر محسوس می‌گردد و نکتۀ قابل توجّه اینکه هر انتقال و عبور از ظاهر به باطن یا از سطح به عمق را نمی‌توان عبرت نامید، بلکه قیود خاصی برایش مطرح است:

۱- بین ظاهر و باطن، نباید رابطه‌ای اعتباری، قراردادی و یا التزامی وجود داشته باشد.

۲- باطن و عمق انتقالی فرد به آن باید از بار ارزشی و اخلاقی برخوردار باشد.

۳- به نقش تفکّر و اندیشه و تأمّل عمیق در این انتقال بسیار توجّه شود؛ زیرا بدون این عنصر، تحقّق حالت عبرت امکان‌پذیر نیست.

* حالت تربیتی عبرت به دو طریق پدید می‌آید:

۱- گاهی خود فرد با خواندن جریانات تاریخی یا دیدن طبیعت و آثار به جای مانده از گذشتگان به این حالت می‌رسد.

۲- گاهی دیگران زمینه‌ها و مقدّمات به وجود آمدن چنان حالتی را برای فرد فراهم می‌کنند مثلاً مربّی تربیتی به هدف عبرت‌آموزی، تربیت آموزان خود را به دیدن برج و باروها، کاخ‌های سلطنتی، مقابر و زیارتگاه‌ها می‌برد که در این صورت، کار او «روش تربیتی» است.

به عامل و طریق اول، «عبرت‌گیری یا عبرت‌پذیری» و به عامل دوم «عبرت‌دهی یا عبرت‌آموزی» می‌گوییم.

و امام علی علیه‌السلام در تربیت فرزند خود از روش و عامل دوم استفاده نموده و در نامه‌ای به امام حسن علیه‌السلام می‌فرماید: «ای پسرم، من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش، آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسان‌ها در آنجا فراهم است، اطلاع دادم و برای تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیری و بر اساس آن در زندگی گام برداری.» (۲)

* مبانی عبرت، ویژگی‌هایی است که در زندگی انسان باعث پدید آمدن حالت عبرت‌گیری می‌شود و بدین قرار است: ۱- تشابه و برخورداری از وجوه مشترک که به لحاظ فردی و اجتماعی، انسان نیز مانند موجودات دیگر از آن بهره‌مند است. مثلاً انسان از لحاظ فردی، هم با گذشتۀ خود و هم با افراد دیگر، شباهت‌ها و مشترکاتی دارد. همان‌گونه که ملّت‌ها و جامعه‌ها نیز با گذشتۀ خود و با اقوام و ملت‌های دیگر، شباهت‌ها و مشترکاتی دارند.

۲- انسان موجودی حسابگر و اندیشه‌ورز است و از این ویژگی برای رشد و تکاملش استفاده می‌کند. ۳- انسان موجودی تأثیرپذیر است؛ زیرا همواره با محیط اطرافش در تعامل است و همۀ حوادث و جریاناتی که در پیرامون وی اتفاق می‌افتد، او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. وجود شباهت‌ها و وجوه مشترک در زندگی انسان، او را به بررسی و کندو کاو امور وادار می‌کند و به بررسی رفتارها و پیامدها و تجزیه، تحلیل و کشف روابط و عللش ترغیب می‌کند؛ و بعد از بررسی به نقاط قوت و ضعف خود در گذشته و حال پی می‌برد و تحت تأثیر عوامل مثبت و منفی قرار می‌گیرد.

* اصل مهم در عبرت، تعقّل و تفکّر است؛ چرا که بدون آن، شنیدن حوادث تاریخی و دیدن آثار گذشتگان، معنا و محتوایی به دنبال ندارد بلکه آثار بی‌روحی است که بی‌هدف از برابر آدمی می‌گذرد بدون آنکه معنایی را در ذهن پدید آورد. اگر این احساس ظاهری با تأمّل و اندیشۀ درونی همراه گردد، اعتبار و بینش را به دنبال خواهد داشت.

* یکی از مهم‌ترین مقاصد تربیت، آن است که انسان به درجه‌ای از درک و بصیرت برسد که بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آن‌ها بنگرد. پس برای ایجاد بینش باید ابتدا احساس ظاهری به کمک چشم و گوش داشته و بعد تفکّر و اندیشه در آن کرده و مرحلۀ آخر، عبرت‌گیری می‌باشد.

* انسان‌ها در طول زندگی سعی می‌کنند هر امری را حداقل یک‌بار تجربه کنند و یک خطا را چند بار مرتکب نشوند. خردمندان در تلاش هستند که آن یک خطا را هم که دیگران تجربه کرده‌اند، اصلاً مرتکب نشوند و در واقع سعی در بهره‌مندی از تجارب دیگران دارند؛ و نیز امیر مؤمنان علیه‌السلام در وصیتی به فرزندش امام حسن علیه‌السلام می‌فرماید: «پسرم، اگرچه من به‌اندازۀ همۀ کسانی که پیش از من می‌زیسته‌اند، عمر نکرده‌ام، اما در کردار آن‌ها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا بدان جا که همانند یکی از آن‌ها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسید، با همۀ آن‌ها از اول تا آخر بوده‌ام. پس، من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و زیانش را دانستم، از میان تمام آن‌ها قسمت‌های مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همۀ آن‌ها زیبایش را برایت انتخاب کردم و ناشناخته‌های آن را از تو دور کردم.» (۳)

* از وظایفی که یک مربّی دارد آن است که تجربیات خود و دیگران را جمع‌آوری، تلخیص و تنقیح کند و به‌طور صریح و دسته‌بندی‌شده در اختیار فراگیرندۀ خویش قرار دهد.

* از فواید و پیامدهای عبرت می‌توان به انتخاب راه درست و به راه صواب رفتن، دوری از خطا، کم شدن لغزش، زدوده شدن ابهامات و از بین رفتن شبهات اشاره کرد.

* فردای درخشان و بهتر در گرو عبرت از گذشته است. بدین دلیل که تاریخ تکرارپذیر است. همواره قومی می‌رود و قومی دیگر جایگزین می‌شود. اختلاف حوادث و رویدادهای تاریخی در جزئیات آن‌هاست.

* منابع عبرت بسیار است ولی اندکی از مردم پند می‌گیرند و از آن منابع، یکی دنیاست که قوانین حاکم بر آن به همراه سنّت‌ها و ویژگی‌های آن، پندها و عبرت‌های فراوانی به انسان می‌دهد؛ و دوم تاریخ و حوادث گوناگون آن است که بخش عظیمی از قصّه‌های تاریخی اقوام مختلف در قرآن کریم و تبیین سرنوشت آن‌ها، ذکر مباحث تاریخی در قالب داستان و خاطره، همه جهت عبرت‌دهی به مخاطبان صورت گرفته است که قرآن، ماجرای حضرت یوسف علیه‌السلام را از بهترین قصص دانسته و در پایان آن گوید: «در سرگذشت آنان، درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است.» (یوسف: ۳)

یا امیر مؤمنان علیه‌السلام در نهج‌البلاغه گوید: «از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب، عبرت گیرید.» (۴)

یا گوید: «همانا در قرن‌های گذشته برای شما عبرتی است. عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعون‌ها و فرزندانشان کجایند؟» (۵)

* و بعضی عبرت‌ها عبارت‌اند از: خدا مفسدان را به دلیل فساد و ظلمشان هلاک می‌کند. تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا، سودی به حال انسان ندارد. خدا فتنه‌های منافقان و بد خواهان را خنثی می‌کند. تغییر سرنوشت انسان‌ها، به خواست و رفتار خود آنان بستگی دارد.

* توجّه به شگفتی‌های خلقت، مانند نزول باران، چهار پایان، میوه‌ها و دگرگونی شب و روز (نحل: ۶۵ و ۶۶ و ۶۷) (مؤمنون: ۲۱) (نور: ۴۴) ازجمله مواردی است که به‌عنوان منبع عبرت در قرآن کریم آمده است؛ و عبرت بودن آن‌ها بدین‌جهت است که چگونگی خلقت و بهره‌مندی فراوان آدمی از آن‌ها موجب شگفتی وی می‌شود و او را به تفکّر وا‌می‌دارد.

* سالک مراقب به حال دیگران از گرفتاری‌ها، ناکامی‌ها و پیش‌آمدها نظر می‌افکند و سپس پند می‌گیرد و رو به حق می‌کند و متوجّه حال خود می‌شود.

* حصول بصیرت منوط به عقل و نور حکمت است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «آن‌که به حکمت رسید، عبرت حاصل کرد و آن‌که عبرت حاصل نمود، چنان است که گویی از حال گرفتاران واقف و در بین آن‌هاست.»

پس سالک ارزش وقت را می‌داند و بندگی را می‌فهمد که چطور پیاده کند.

* عبرت وقتی مؤثّر واقع می‌شود که قلب حیات پیدا می‌کند و سالک ایّام وقت را خوب درک می‌کند و از هر نوع اغراض به‌سلامت درمی‌آید.

* اعتبار تأثیر قلبی و دائمی دارد و اگر اثر آنی داشته باشد اعتبار نیست.

* گفته‌اند: اعتبار گردش عقول در شواهد است برای اقتباس کردن انوار صفات از روزنه افعال.

* هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا، دیدۀ اعتبار کو (حافظ غزل ۴۱۴)

دیدۀ اعتبار: چشم عبرت‌گیرنده.

عبرت‌گیری را همواره از راه چشم و دیدار و بصیرت که خودآگاهی باطنی است توصیه کرده‌اند.

* عبرت اصلی است که اوّلش سبب ترس از آخرش می‌شود و نهایتش سبب زهد در اولش می‌شود.

* عبرت گرفتن حاصل نمی‌شود مگر برای کسی که اهل صفا و بصیرت باشد.

* عبرت گرفتن انسان را وارث سه چیز می‌کند: ۱- به اعمال خود علم پیدا می‌کند. ۲- به علمش عمل می‌کند. ۳- به آنچه علم ندارد، آگاه می‌شود.

* پس کسی که خداوند چشم قلب و دیدگان او را برای عبرت گرفتن (اعتبار) گشود، به تحقیق که مقام رفیع و مرتبۀ بلندی به او عطا شده است.

* عبرت و بیداری از یزدان طلب
نه از کتاب و از مقال و حرف و لب (مثنوی)

……………………………………………………………………………………
منابع:

۱) غررالحکم و درر الکلم، ص ۳۱۸

۲) نهج‌البلاغه، نامه ۳۱، ج ۱، ص ۲۶۹

۳) نهج‌البلاغه

۴) نهج‌البلاغه، خ ۱۹۲، ج ۱، ص ۲۰۰

۵) نهج‌البلاغه، خ ۱۸۲، ج ۱، ص ۱۷۶

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.