وبلاگ

مقام فائزون

۱- اشاراتی به معانی

فائز: رستگار، پیروز، کامیاب

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إنّٖی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمٰا صَبَرُوا إنَّهُمْ هُمُ الفٰائِزُونَ: من امروز به‌پاس آنکه صبر کردند، به آنان پاداش دادم آری ایشان‌اند که رستگاران‌اند. (مؤمنون: ۱۱۱)

۲- … وَ مَنْ یُطِعَ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظیٖماً: هر کس اطاعت خدا و رسول او کند، به تحقیق به رستگاری بزرگی نائل‌آمده است. (احزاب: ۷۱)

۳- … رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ، ذٰلِکَ الفَوْزُ العَظیٖمُ: خدا از ایشان (راست‌گویان) خشنود است و آنان نیز از او خشنودند، این است رستگاری بزرگ. (مائده: ۱۱۹)

۴- اَلَّذیٖنَ آمَنُوا وَ هٰاجَرُوا وَ جٰاهَدُوا في سَبیٖلِ اللهِ، بِأمْوٰالِهِمْ وَ أنْفُسِهِمْ أعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ اُولٰئِکَ هُمُ الْفٰائِزِونَ: آنانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‌اند، نزد خدا مقامی والا دارند و اینان‌ همان رستگاران‌اند. (توبه: ۲۰)

۵- وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللهَ وَ یَتَّقْهِ فَأولٰئِکَ هُمُ الْفٰائِزُونَ: و کسی که خدا و فرستادۀ او را فرمان برد و از خدا بترسد و از او پروا کند، آنان‌اند که رستگارند. (نور: ۵۲)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- علی علیه‌السلام: «طالب علم، عزّت دنیا و رستگاری آخرت نصیبش می‌گردد.» (غررالحکم الزاهرة، ص ۵۵)

۲- علی علیه‌السلام: «بزرگ‌ترین رستگاری آن است که انسان دنباله‌رو پیامبران باشند.» (غررالحکم ۶/۷۱)

۳- علی علیه‌السلام: «آخرت، رستگاری سعداء است.» (غررالحکم ۱/۱۸۳)

۴- علی علیه‌السلام: «اخلاص، بالاترین رستگاری است.» (غررالحکم ۱/ ۱۶۴)

۵- علی علیه‌السلام: «هرکس دوست دارد رستگاری آخرت را، بر او باد به تقوا ورزیدن.» (غررالحکم ۵/۳۹۴)

۶- علی علیه‌السلام: «به‌وسیلۀ عدل، انسان به رستگاری و کرامت می‌رسد.» (غررالحکم ۱/۱۷۹)

۷- امام حسن علیه‌السلام: «طالبی که آخرت را طلب کند تا آن را دریابد، او اهل نجات و رستگار است.» (ارشاد القلوب، ص ۲۴)

۸- یونس گوید: امام زین‌العابدین علیه‌السلام هنگامی‌که رسید به قبرستان، دیدم گریۀ سختی نمود و فرمود: «آه! چگونه ضایع کردم عمر خود را در غیر طاعت خداوند و عبادت او را به آنچه سزاوار بود نکردم تا اینکه نجات یابم از عذاب او و فائز شوم به درجات عالیه.» (ارشاد القلوب ۱/۱۲۹)

۹- از پیامبر صلی‌الله علیه و آله پرسیدند کدام اعمال افضل از همه است؟ فرمود: «سخاوت و حُسن خلق که اگر خود را ملازم این دو کنید به مقام بلندی فائز خواهید شد.» (ارشاد القلوب ۲/۱۳۸)

۱۰- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «مذمت نکنید دنیا را، زیرا همانند اسب راهواری است برای مؤمن و به سبب آن به‌حداعلای سعادت می‌رسد و می‌توان به‌وسیلۀ آن به‌مراتب قرب و درجات عالیه فائز گردید و از بدی‌ها نجات پیدا کرد.» (ارشاد القلوب ۲/۲۳۰ ترجمۀ مسترحمی)

۴- نکته‌ها

* وقتی شرایط جمع شود کامیابی به دست می‌آید، بدون هیچ اسباب و علّت مثبتی انسان رستگار نمی‌گردد. آنچه در کتاب وحی آمده نوعاً به مقدمات این فوز اشاره‌ کرده است. در سورۀ توبه آیۀ ۲۰ فرمود: «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند از بلاد کفر؛ و جهاد کردند در راه خدا به مال و جان خود، درجۀ آن‌ها نزد خدا عظیم‌تر است و این‌ها کسانی هستند که رستگار شدند.»

وقتی در مصداق آیه نگاه می‌کنیم، می‌بینیم امیرالمؤمنین علیه‌السلام مصداق اتمّ است، گرچه مؤمنینی با خصوصیات فوق نیز در طول این رستگاری هستند.

رستگاری می‌تواند ده‌ها جزء داشته باشد که به‌تناسب حال افراد مختلف مصداق پیدا می‌کند.

* «فائز» از ریشۀ فوز بوده که نجات یافتن یکی از معانی اوست. هر کس به هر صفتی نجات یافت، فائز است.

در تحلیل معنای «فوز»، رهیدن از خطر و رسیدن به خیر است. هراندازه که آن خطر قبلی و خیر بعدی معلوم گردد، معنای فوز روشن‌تر می‌شود، چون خطر، درکاتی و خیر، درجاتی داشته و مرتبۀ هر فوز به معرفت و عمل طبق آن درکات و این درجات وابسته است. منشأ تمام درکات، خطرِ حبِّ دنیاست و مصدر تمام درجاتِ خیر همانا محبّت خدایی بوده که از او به خیر مطلق یادشده است.

* در زیارت جامعۀ کبیره به امامان عرضه می‌داریم که «الفائزون بکرامته…: شما به کرامت الهی نائل شدید و رستگار مطلق هستید.»

«فوز» در قرآن به اوصافی مانند مبین، عظیم و کبیر موصوف شده است. چیزی که خداوند آن را با این اوصاف کمالی بستاید و از آن به عظمت و بزرگی یاد کند، بدون تردید درنهایت اعتلاست. انسان کامل، واجد اصل فوز است. لذا در شأن آنان به‌طور مطلق فرموده: «فائزون» سرّش آن است که ذوات قدسی آنان، در عقیده و عمل سرآمد همۀ فائزان هستند، چون خود فوز، نوعی کرامت است و آنان اصول کرم‌اند.

* فائز در درجۀ بالاست که وی را از درجۀ پایین، بالاصاله جدا می‌نماید. درجۀ پایین فاقد کمال بوده و فقدان، عدمی است و عدم ذاتاً مایۀ امتیاز نیست.

* کار امّت آن است که اگر بخواهد رستگار شود، باید اطاعت خدا و رسول را کند و خشیت و تقوا داشته باشد. (نور: ۵۲) پس بعد از پذیرش جنبۀ عملی صفات خاص می‌تواند در رسیدن به کامیابی تأثیر کلی داشته باشد.

* حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از بس خواهان شهادت بود و برایش فوز عظیم به شمار می‌آمد، از روی مهربانی، قاتل را بیدار کرد و به او نوازش و موعظه نمود. بعد از ضربت خوردن شب ۱۹ بر فرق مبارک، فرمود: «فُزتُ و ربّ الکعبة: به پروردگار کعبه که رستگار شدم.» (الاربعون حدیثا، ص ۴۰)

* در مورد «فوز»، یکی از مطالبی که می‌توان به آن اشاره نمود، این است که وقتی صفتی به کمال آورده شود، مثلاً شاکر، شکرش را ناقص نیاورده، این فوز برای شاکر است. (یا مَن شُکرَهُ فوزٌ للشّاکرین) (صحیفۀ سجادیه، ص ۶۲) امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «من شما را بر طاعت خداوند تحریص می‌کنم، چون اطاعت الهی، پناهگاه عابدین و فوز فائزین و امان متّقین است.» (بحارالانوار ۷۴/۳۷۶)

و پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «ای مردم هر کس از خداوند و رسول او و علی و امامانی که گفتم، اطاعت کند، همانا به فوز بزرگ رسیده است.» (روضة الواعظین، ص ۱۶۹)

پس اطاعت، مساوی است با رستگاری و این جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست.

اینکه خداوند می‌فرماید: «اصحاب بهشت، فائز هستند.» (حشر: ۲۰) اصحاب یمین همان‌هایی هستند که اطاعت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و امامان را نموده، اعتقاد قلبی به ولایت مطلقه داشته و به دوستی آن‌ها اقرار می‌کنند. اصحاب جهنّم کسانی هستند که انکار دوستی آن‌ها را کرده، نقض عهد نمایند و با آن‌ها بجنگند. (عیون اخبار الرضا ۱/۲۱۳)

اینکه پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «علی و شیعیانش رستگار هستند.» (ارشاد شیخ مفید ۱/۳۶) این کامیابی برای اتّصال است که پیرو، مطیعِ امام خودش بوده و چون قبولی همۀ طاعات به ولایت مطلقه مربوط است، لذا شرایط برای رستگار وجود پیدا می‌کند.

طبق فرمایش پیامبر صلی‌الله علیه و آله، مردم بیمارند و خداوند طبیب مصلحت بیمار در دستور دکتر است نه آنچه دل بیمار می‌طلبد. پس خود را به خداوند تسلیم نمایید؛ تا از رستگاران باشید. (ارشاد القلوب ۱/۴۱۰)

پس بر مبنای نسخۀ استاد حاذق باید دستورالعمل‌ها را پیاده کرده و اعتراض ننمود و نسخه را در گوشه‌ای از خانه نینداخت، لذا فرمودند که دنیا بازار رستگاران است که در تجارت آن، نفس خود را توانستند به ربح ابدی نائل آورند.

نابود شوندگان، کسانی هستند که به عترت حقیقی پیامبر تمسک نجسته و دعوی خلافت و دشمنی را برپا کردند و به تخلّف و دوری از رستگاری افتادند.

در سورۀ ابراهیم آیۀ ۲۸ می‌فرماید: «آیا ندیدی کسانی که نعمت خداوند را به کفر تبدیل کردند؟» حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: «ما هستیم آن نعمت که خدا به مردم ارزانی داشته و به‌وسیلۀ ما رستگار شده‌اند رستگاران» (احتجاج ترجمه، ج ۴، بحارالانوار ۱/۸۳)

پس معلوم می‌گردد نعمتی را که پیامبر ازنظر مادّی و معنوی آورده، ولایت است.‌ انکار این نعمت، مساوی با هلاکت ابدی بوده و آنانی که شکر این نعمت را کرده، رستگار گردیدند.

* بعضی اعمال کامیابی آور است که شاید کسی به این نکته نرسد؛ مانند زائرانی که به زیارت امام حسین می‌روند که به هر گامی که پیاده رود، خداوند حسنه برای زائر نویسد و گناهی را پاک کند تا آنکه زائر داخل حائر شود و خداوند او را از رستگاران بنویسد. (کاشف الاستار، ص ۴۰)

پس عنایت به عمل، سبب سعادت ابدی گردد، گرچه برای کسی این موضوع جلوه نداشته باشد. بلکه مهم کیفیت کار است، آن‌هم برای کسی که به سبب آن در دنیا و آخرت به رستگاری می‌رسد.

اما رستگار نشدن به خاطر حجم سوء عمل است. در جنگ احد دندان و سر پیامبر صلی‌الله علیه و آله را شکستند و صورتش مجروح شد و خون بر چهره‌اش روانه گردید. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «چگونه رستگار شوند قومی که صورت پیامبرشان را به خون رنگین کنند، حال‌آنکه او به پروردگارشان دعوت می‌کند؟» پس این آیۀ سورۀ آل‌عمران نازل گردید که «چیزی بر تو نیست و آنان ستمکارند.» (اسباب النزول، ص ۶۷)

*چون حیات جاودانی برای پاکان است، پس نیل به این سعادت همراه به الطاف باید باشد تا خیر دنیا و آخرت به پاکان برسد. فوز، ظفر بوده و معنای آن نجات و دخول در بهشت ابدی است که هم‌نشینی با انبیاء و اولیاء و مقرّبان خاص را به همراه دارد. فوز عظیم که در سورۀ صافات آیۀ ۶۰ آمده، دایره‌اش عمل صالح است که انسان را به آن درجۀ عالیه می‌رساند و در این راستا خشنودی خدا و اطاعت از خدا و رسول، اصل بوده و عمل سایۀ آن است.

وقتی انسان از تنگنا و گرفتاری بیرون می‌آید و به بیابان باز می‌رسد، این فوز است و فوز نهائی به نجات از آتش و سر برآوردن از بهشت است و به تعبیر دیگر دست یافتن به خیر با حصول سلامت را فوز گویند. بعضی‌ها فوز را نجات و رستگاری و بعضی فوز را فلّاح و نجّاح معنی کرده‌اند که نظیر هم هستند.

دنیا محل تاخت‌وتاز و بهره‌برداری است. هرکس شقی شد از همین دنیا شد و هر کس هم سعید و فائز شد از همین دنیا شد.

عدم نزدیکی به محرمات الهی سبب حصول امید و فائز شدن به بهره‌های خداوندی و درجات قرب خواهد شد. یکی از محرمّات، دشمنی با امیرالمؤمنین و دوستان اوست. پیامبر به علی علیه‌السلام فرمود: «فائز، کسی است که ملازم تو باشد و زیان‌دیده، کسی است که تو را دشمن دارد. هالک، کسی است که از تو جدا شود مَثَل تو و مَثَل امامان از فرزندانت مَثَل کشتی نوح است، هرکس بر آن سوار شود نجات یابد و هر کس تخلّف ورزد غرق شود.» پس رستگاری این است که شخص سوار کشتی نوح (در مَثَل) شود تا به کامیابی رسد و الّا غرق گردیده و نابود می‌شود. (الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷) البته در فوز، ملکاتِ مثبت و عقیدۀ صواب هست که آن را امضا می‌کند و هنگام جان دادن محتضر یا وقتی‌که دو ملک در قبر سؤال می‌کنند، این مُرده، ملکات خود را در عقیده و عمل می‌گوید. پس هر کس جوابش مثبت بود پیروز شود. آن‌کس که بر کرامت خاص قائل شد و توفیق داده شد، رستگار خواهد بود.

امام صادق علیه‌السلام در زیارت اربعین چنین به امام حسین علیه‌السلام عرضه می‌دارد: «سلام بر ولیّ خدا… خداوندا همانا من شهادت می‌دهم که او ولیّ توست که او را به شهادت گرامی داشتی.» (مفاتیح الجنان، ص۷۸۸) پیروی و معیّت با اهل‌بیت کرامت است، در هر حالی که باشند؛ چه آنکه سرشت شیعه از طینت آنان خلق‌شده، اگر این معیّت و پیروی مقداری هم بوده که نشانی از آن‌ها باشد فائزون خواهند بود.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسی در میان شما هست که پیامبر دربارۀ او فرموده باشد تو و پیروانت در روز قیامت رستگار و فائز خواهید بود؟» جمعیت گفتند: نه. (احتجاج امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از وفات عمر بن خطاب بر پنج‌تن از اهل شوری برای اولویت خودش) (الاحتجاج ۱/۲۸۸)

آن‌ها که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ترک کردند، معنایش این است که دنیا را محکم چسبیده‌اند، درحالی‌که لازمۀ فائز بودن، اعراض از مظاهر و زینت و ریاست و مال دنیاست و در مقام عمل، اکثر مردم در جا می‌زنند و دنیا را بر آخرت مقدم می‌دارند. زنان پیامبر را خداوند ام‌المؤمنین (مادر اهل ایمان) خوانده و این بزرگ‌ترین فوز و کامیابی است؛ اما شرطی هم داشته و آن تا وقتی است که اطاعت‌پذیر باشند و از امامِ وقت خویش، تمرّد نکند و الّا از این مقام عظمیٰ ساقط خواهند شد. احمد بن اسحاق از امام زمان علیه‌السلام سؤال کرد: معنی طلاقی که پیامبر حکم آن را واگذار به امیرالمؤمنین نمود چیست؟ فرمود: «خداوند متعال مقام زنان پیامبر را بزرگ داشت و آن‌ها را به شرف مادری مؤمنین فائز گردانید.» پیامبر هم به علی علیه‌السلام فرمود: «یا علی! این شرافت تا وقتی‌که اطاعت می‌کنند برای آن‌ها خواهد بود، ولی هرکدام بعد از من نافرمانی خداوند کردند و علیه تو سر به شورش برداشتند، آن‌ها را آزاد بگذار تا اگر بخواهند با دیگری ازدواج کنند و از مقام ام‌المؤمنینی ساقط گردند.» (مهدی موعود، ص ۸۳۲) در آخر زیارت وارث امام حسین که از کتاب مصباح المتهجد از امام صادق علیه‌السلام نقل‌شده، آمده است که زائر چنین می‌گوید: «پدر و مادرم فدای شما باد، (ای شهدا) چه پاکیزه شدید و پاکیزه گشت زمینی که در آن دفن شدید. (فزتم فوزاً عظیماً) (مفاتیح الجنان، ص۷۲۵) و رستگار شدید رستگاری بزرگ،‌ پس ای‌کاش من بودم با شما (فَأفُوزُ مَعَکُم) پس با شما رستگار می‌شدم.»

این فوز عظیم برای شهدای کربلا مقام است و اگر متمنّی از روی صدق و با عقیده قلبی این را بگوید و در عمل کربلایی باشد، انگار درجۀ شهید نزد امام حسین علیه‌السلام را به او داده و فائز به فوز عظیم امام حسین علیه‌السلام می‌گردد.

آن معرفت و یقینی که شهدای کربلا به امام خویش پیدا کردند، مختص آنان بود و این مقامات خاص بوده، اما زائر متمنّی، در اتّصال به آنان باید برای ارتقاء و بالا رفتن به درجات عالیه که درجۀ شهید باشد، شباهتی به عقیده و عمل آن‌ها در کربلا پیدا کند تا به مقام رستگاری برسد.

یکی از مقامات فوز، ملکه شدن است؛ یعنی وقتی یقین به مرگ به شخص روی آورد، خود را آماده برای لقاءالله کرده باشد و این مقامی است بسیار ممدوح و بزرگ که اولیاء الهی را این آمادگی به دست دهد و این حاصل نمی‌شود، مگر با توشه‌ای که شخص فائز این توشه را حفظ کرده باشد، چه آنکه منتهای آرزو، لقاء است و این از نعمت‌های بسیار بزرگی است که حفظ زاد و داشتن توشه، لازمۀ رسیدن به این مقام است. پس اگر انسان رغبت رسیدن به فوز و کرامت اخروی می‌کند، باید از عالم فانی که دنیاست، توشه از برای عالم باقی آخرت بگیرد. از اسباب رسیدن به فوز این است که انسان راضی به تقدیرات الهی گردد و زندگی بر طبق آنان نیکو کند و غصه و غم به آن راه ندهد و لازمه‌اش آن است که به آنچه به او رسد، اکتفا کرده و قانع باشد و برای بیشتر گرفتن، زور و تلاش ناصواب نمی‌کند. پس برای شخص راضی، این کمال توانگری است.

این رغبت و حرص و طمع به دنیا، بدبختی به بار می‌آورد. وقتی کسی قانع و راضی به قسمت گردید، عیش او راحت باشد و برای رسیدن به کامیابی چند قدمی بیشتر گام برنمی‌دارد.

متأسفانه این خانۀ فنا و شیفتگی به آن، مانع از فائز شدن ابدی می‌گردد.

یک قاعده می‌توان گفت که هرکس کار خیری را دید، به‌سوی آن بشتابد و چون کار بدی را دید، از آن دوری گزیند و لازمه‌اش آن است که به خیر، عامل بوده و از شرّها، ناهی باشد. درنتیجه، شخص هم نیکوکار و هم فائز باشد. پس تعلّل در کار خیر و تمایل به صغایر و مکروهات و کارهای بدِ کوچک، کم‌کم نام او را از لیست فائزان خارج کند. در یکی از کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است: «دوستی کن به‌سوی مردم، به بی‌رغبت بودن در آنچه در دست‌های ایشان است تا فیروزی (کامیابی) یابی به دوستی از جانب ایشان.» (غررالحکم، ح ۴۵۰۶)

یعنی نباید انسان در دوستی، طمع دنیایی داشته باشد، آنگاه به محبت از طرف آنان می‌رسد و این بهترین کامیابی است. هر چیزی میوه‌ای دارد، میوۀ ایمان فوز و کامیابی نزد خداوند است و آن سبب سعادتمندی در دنیا و آخرت می‌شود، چه آنکه ایمان یکی از ثمرات حکمت است و حکیم کارهایش بر مصلحت و به صواب است و کمتر آلودگی به مفسده پیدا می‌کند.

چون رستگاری، در فرمان‌برداری پروردگار بوده، لازمه‌اش جهاد با نفس است. (غررالحکم، ح ۴۷۵۹) و این همان جهاد اکبر است که همۀ مقامات و ترقّیات معنوی و مقام قرب به حق از این ریاضت سخت و توان‌فرسا به دست می‌آید. عارفی فرمود: «پیروزی یک‌قدم بیش نیست، پا گذاشتن روی هوای نفس و گام بعدی داخل بهشت شدن است.»

یا عارفی فرمود: «همۀ حجاب‌ها یکی است و آن انّیت و منیت است. وقتی این حجاب کنار برود، همۀ کامیابی‌ها به دست می‌آید.» یا به تعبیر دیگر، دیو چو بیرون رود فرشته درآید، بعد از رفتن دیو نفس، فرشته رستگاری آید.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.