وبلاگ

مقام فاتحین

۱- اشاراتی به معانی

«فتّاح»، «فاتح»: بازکننده، گشایش. «مِفتاح»، «مفاتیح»: کلید، هرچه بدان چیزی را گشاید

«مفتوح»: باز، گشوده

۲- اشاراتی از قرآن

۱- إنّٰا فَتَحْنٰا لَکَ فَتْحاً مُبیٖناً: همانا ما پیروزی برای تو که فتح آشکار بود دادیم. (فتح: ۱)

۲- … رَبَّنَا أفْتَحْ بَیْنَنٰا وَ بَیْنَ قَوْمِنٰا بِالْحَقِ وَ أنْتَ خَیْرُ الفٰاتِحیٖنَ: پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی (راه گشا هستی) (اعراف: ۸۹)

۳- … وَ هُوَ الفَتّٰاحُ العَلیٖم: او بازکننده (داور) داناست. (سبا: ۲۶)

۴- وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیْبِ لٰا یَعْلَمُهٰا إلّٰا هُو …: و کلیدهای غیب تنها نزد اوست، جز او کسی آن را نمی‌داند. (انعام: ۵۹)

۵- وَ لَوْ أنَّ أهْلَ القُریٰ امَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِم بَرَکٰاتٍ مِنَ السَّمٰاءِ وَ الْأرْضِ …: اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم. (اعراف: ۹۶)

۶- مٰا یَفْتَحِ اللهُ لِلنّٰاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلٰا مُمْسِکَ لَهٰا وَ مٰا یُمْسِکُ فَلٰا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِه …: خداوند درِ هر بخشایشی را بر مردم بگشاید، کسی را یارای بستن آن نیست و چون فروبندد، پس از او گشاینده‌ای ندارد. (فاطر: ۲)

۳- اشاراتی از احادیث

۱- امام صادق علیه‌السلام: «خداوند عزوجل هرگاه ارادۀ خیری به بنده نماید، نقطه‌ای از نور در دلش افکند و گوش قلبش را باز کند و فرشته‌ای را بر وی می‌گمارد که کمک او باشد و او را یاری دهد.» (اصول کافی ۱/۱۶۶)

۲- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «خداوند دری از شکرگزاری به روی بنده‌ای نگشاید، مگر آنکه دری از افزایش را به روی او باز کند.» (اصول کافی ۲/۹۴)

۳- امام صادق علیه‌السلام: «هیچ‌گاه خداوند بر بنده‌ای دری از کار دنیا نگشاید مگر، آنکه همانند آن دری از حرص بر وی بازگشاید.» (اصول کافی ۲/۳۱۹)

۴- امام صادق علیه‌السلام: «خداوند هرگاه اراده نماید، قلبی را نورانی کند، به‌وسیلۀ حکمت آن را بازمی‌نماید و علم را در آن می‌کارد.» (اصول کافی ۲/۴۲۲)

۵- امام رضا علیه‌السلام: چون خداوند مکّه را بر پیغمبرش گشود به او فرمود: «ای محمد! همانا برای تو فتح آشکار قرار دادیم تا خدا گناه گذشته و آینده‌ات (که مشرکین برای تو قائل بودند) را بیامرزد.» (تفسیر صافی، ص ۴۶۰ سورۀ فتح: ۲)

۶- امام علی علیه‌السلام: «کلید بهشت صبر است و کلید شرافت، فروتنی است.» (بحارالانوار ۷۵/۹)

۷- امام علی علیه‌السلام: «کسی که درب الهی را بکوبد، برای او گشوده می‌شود.» (غررالحکم، ح ۸۲۹۲)

۸- امام علی علیه‌السلام: «به‌وسیلۀ ما خداوند می‌گشاید و به‌وسیلۀ ما آن را به پایان می‌رساند.» (غررالحکم، ح ۴۴۵۹)

۹- امام علی علیه‌السلام: «هر کس بدی را ترک کند، ابواب خیر بر او گشوده می‌شود.» (غررالحکم، ح ۸۳۳۶)

۱۰- امام علی علیه‌السلام: «ذکر، کلید انس (به خداوند) است.» (غررالحکم، ح ۵۴۱)

۴- نکته‌ها

* بدان ‌که گشایش و باز شدن درب معنوی، یکی از امیدهای سالکان است که البته در از عالم بالا گشوده می‌شود و این قاعده‌ای خاص (دو دو تا چهار تا) ندارد، چه‌بسا کسی بعد از ده سال و کسی دیگر بعد از ۲۲ سال درب معنوی به روی او باز شود؛ اما سالک باید خانه را آماده کند تا با کلید معنوی مفتوح گردد. این آماده‌سازی و پاک‌سازی، کار ساده‌ای نیست و در واقع با نسخۀ استاد حاذق می‌توان این کار را کرد. کاری مثل عبادت که بنده برای خدا انجام می‌دهد، وقتی با کسالت و ادبار نفس و سستی انجام گیرد، نمی‌تواند رشد آور باشد، بلکه عبادت بانشاط و انبساط خاطر و از روی میل، زودتر انسان را به سرمنزل مقصود می‌رساند.

پس اقبال نفس به عبادات، بهتر و راهگشاتر از ادبار نفس است. برای گشایش گفته‌اند: هرقدر ریاضات نفس بیشتر و کوشش در مراحل و منازل سلوک افزون شود، لازمه‌اش آن است که قوّۀ عاقله بر قوای طبیعت نفس غالب گردیده و زمینه را برای فتوح آماده کند.

* چون فتح به قلب مربوط است، پس حضور قلب هم کلیدی برای مفتوح شدن قلب است. تا سالک، مالک مملکت نفسِ خویش نشود، به فتوحات باطنی دست پیدا نمی‌کند. چون توانست مقداری نفس امّاره را تحت کنترل خود درآورد به همان مقدار، راه گشایی برای سالک می‌شود؛ یعنی مالک شدن، سبب رفع حجب می‌گردد و چون هر حجابی برداشته شود، فتحی به همان مقدار دست می‌دهد. دربارۀ نفس مطمئنه که خداوند در سورۀ فجر آن را مورد خطاب قرار داده گفته‌اند: «آن‌وقتی نفس، مطمئنه می‌شود که از جهاد اکبر فارغ شده و به عالم فتح و ظفر که مقرّ اطمینان است داخل شده باشد.» (تحف العقول، ص ۱۰۷)

* خداوند ولیّ، زمامدار و سرپرستِ نفسِ عبد است و اگر او را دوست داشته باشد باب ذکر و یاد خودش را برای او مفتوح می‌کند، اما این طلب و تشنگی در سالک باید باشد که این فتوح نصیب او گردد. عبد مطیع و تسلیم مولیٰ، از خود چیزی ندارد، پس در تحت ولایت حق تربیت می‌شود و آنگاه او را ذاکر کند و کلید شروع یاد خودش را بزند و درنتیجه عبد، فتحی به دست آورد.

* «فتح» عبارت از گشایش ابواب معارف و عوارف و علوم و مکاشفات از جانب حق است، بعدازآنکه آن ابواب بر او مغلق و بسته بود. مادامی‌که انسان در بیت مظلم نفس بوده و بسته به تعلقات نفسانیه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات به روی او مغلق است. همین‌که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات و عنایات خارج شد و منازل نفس را طی کرد، فتح باب قلب به روی او شده و معارف در قلب وی ظهور کند و دارای مقام قلب گردد. این فتح را «فتح قریب» گویند، زیرا که این اول فتوحات و اقرب آن‌هاست. گویند اشاره بدین «فتح» است قول خداوند: «نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَ فَتْحٌ قَریٖبٌ: یاری و پیروزی نزدیکی از جانب خداست» (صف: ۱۳)

البته با یاری، این فتح و سایر فتوحات واقع می‌شود. چون تجلیات اسمائی و صفاتی بر قلب وارد شد و صفات قلب و کمالات آن را افتاء نمود «فتح مبین» روی دهد؛ پس باب اسماء و صفات به روی او مفتوح گشته و رسوم نفسانیّه زایل و فانی شود و در تحت غفّاریت و ستّاریت اسماء مغفور گردد.

اشاره به این فتح است قول خداوند: «إنّٰا فَتَحْنٰا لَکَ فَتْحاً مُبیٖناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مٰا تأخرّ: ما تو را فتح و پیروزی بخشیدیم، چه فتح درخشانی تا خدا (آنچه مشرکین برای تو قائل بودند از گناه) گناه گذشته و آینده‌ات را بیامرزد» (فتح: ۲-۱)

بالاتر از این‌ها، آن است که سالک از کثرت حجاب اسمائی و صفاتی رهایی یابد و تجلّی احدیت بر او شده و مستغرق در حق گردد. به این فتح اشاره است قول خداوند: «إذٰا جٰاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» (نصر: ۱) «زمانی که یاری خدا و گشایش (و پیروزی) فرارسید.»

این را «فتح مطلق» گویند. (چهل حدیث ۳۴۲-۳۴۱) که از مدارج بالا و مختص انبیاء و اوصیاء و اولیای کامل شود.

* امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «پیامبر در وقت رحلت به من، هزار باب از علم مفتوح فرمود که از هر بابی، هزار باب مفتوح شد.» (خصال ۲/۶۴۲)

در توضیح می‌توان گفت که: انسانِ کامل، مظهر همۀ اسماء و صفات الهی است، چه به‌صورت جمع و چه به‌صورت جداگانه و فرق و مقام جمع‌الجمعی و ولایت مطلقه، آنگاه وقتی به‌نوعی تجلّی شود، قلب او هم به نوع کلی و هم جزئی و انحصاری، مظهریت اسماء و صفات را در بردارد و انتقال و القاء از کامل به کامل و از پیامبر به وصی خودش، هیچ مانع و حجابی ندارد؛ چه آنکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام نفس پیامبر و آینۀ تمام نمای نبی است.

* آنکه در نماز حضور ندارد و باب مکالمه و حال راز و نیاز برایش باز نشده و فتحی در حضور، برایش پیدا نمی‌گردد، علّت آن است که به‌صورت نماز می‌خواند، ولی مشغول افکار و خواطر است و به قولی در نماز کلید باز شدن خانه‌های گوناگون را همراه دارد و دنبال بررسی آن است.

* در فتوحات ثلاثه که قبلاً به آن اشاره کردیم از «فتح قریب» و «فتح مبین» و «فتح مطلق» که در قرآن به آن اشاره‌شده، همه به‌نوعی با ترک و تخلیه ارتباط دارند.

چون جنود شیطانی از دل خارج شوند و قلب از جنود جهل خالی گردد، به همان اندازه فتح دست دهد. قلب، حکم کعبه را داشته و عرش رحمان است، لذا از هر نوع وسوسه و خطور منفی باید خالی شود و در مرحله سوم، همۀ رسوم و عادات باید از بین بروند و تعینات، افنا گردند تا تجلّی احدیّة در آن شود که هر سه به‌نوعی تروک و اخراج و تخلیه مربوط احتیاج دارند تا این فتوح لباس حقّانی بپوشند و سالک به مدارج عالیه روحانی واصل گردد.

دیو چو بیرون رود فرشته درآید؛ وقتی باطل رفت حق می‌آید. نباید تنها کیسه و انبان گندم را وصله زد باید موش (رذیله) را کُشت، آن‌وقت انبان را وصله زد.

* در مصباح الشریعه باب دوم، احکام قلب (ترجمۀ آن شرق بی غروب، ص ۱۳) فرموده که: «فتح قلب راضی بودن از خداست. چون بنده‌ای قلبش در برابر قضای الهی راضی شد، چگونه قلبش به سرور بازنگردد و درهای آسایش و اطمینان بر او گشوده نشود… علامت گشایش قلب سه چیز است: توکّل، صدق، یقین».

اگر انسان به مقام رضا برسد، باب همۀ سعادت‌ها را به روی خود مفتوح کرده است؛ چون‌که درب‌های رحمت حق و سلوک الی الله مفتوح بوده و فقط همّت و کوشش لازم است.

* گوییم: قلبِ مفتوح، همیشه روشن است و خاموش نمی‌گردد و آن قلب وقتی به این مقام می‌رسد که از عنایات برخوردار شود. چون باب حق همیشه مفتوح است و راه ورود ملائکه به آنجاست، لذا طالب می‌خواهد «یٰا مَن بٰابُهُ مَفتُوحٌ لِلطّٰالِبیٖنَ» (دعای جوشن کبیر بند ۷۶)

قلب منکوسه که به اخلاق رذیله آلوده است، همیشه برای ورود شیاطین آماده و برای ورود ملائکه مسدود است.

* از ادعیۀ بسیاری استفاده می‌شود که مفتوح بودن درب‌های رحمت، برای عدّه‌ای بیشتر باز و آماده است مانند طالبین، راغبین، عاشقین، فائزین.

* عقل و فطرت ملکوتی انسان‌ها در میدان جهاد اکبر و مبارزه با نفس، یا فاتح یا شهید یا اسیر می‌شود. در صورت فاتح بودن، چنان در این مبارزه پیش می‌رود که اهریمن درون را به اسارت گیرد و به فتح امارت رسیده، ولیّ خدا گردد و دیگر شیطنت، شهوت و غضب در حرم امن وجودی او راه پیدا نمی‌کند.

* خداوند که «فتّاح» است و مفاتیح غیب نزد اوست و مقالید آسمان و زمین به دست اوست، درهای بستهٔ غیب را برای پیامبر مفتوح کرد و آن حضرت را از اسرار غیبی آگاه فرمود و به او امّت اسلامی را متنعم کرد.

غیر جریان نبوّت که با وحی پایان یافت، بقیۀ مسائل و مقامات به الهام و کشف برای اهل سلوک مفتوح است، مثل مقام صدّیقان و صالحان ‌که در قرآن آمده، پس راه صعود باز است و به این مقامات خواهند رسید و در طول مقام پیامبر و امام به این نعمت‌های معنوی نائل آیند.

* کلید دو طرف دارد از طرفی بازکننده است و می‌گشاید و از طرف دیگر می‌بندد. هم مفتاح است و هم مِغلاق.

آنچه به دست خداست، جنبۀ مفتاح بودن دارد و تدبیر و ربوبیت او همیشه به‌جانب رحمت و باز شدن‌هاست. پیامبر صلی‌الله علیه و آله در خطبۀ مشهور که در ماه شعبان ایراد کردند با اشاره به نزدیکی و اقبال ماه رمضان فرمود: «ای مردم درب‌های بهشت در این ماه کاملاً باز (مفتّحه) است.» (مفاتیح الجنان، ص۳۲۳) اگر به‌طورمعمول باز باشد، می‌گویند: «مفتوح» است، یعنی قفل نبوده اگرچه نیمه‌باز باشد. «مفتحه»: این کلمۀ خاص بر مبالغه و نسبت دلالت دارد. بعد رسول خدا فرمود: «درهای آتش در این ماه مُغَلّقه (بسته) است. از خداوند بخواهید آن را علیه شما باز نکند.» (اربعین شیخ بهایی، ص ۱۸۱)

* در مدینه درب همۀ خانه‌ها به‌سوی مسجد باز بود، پیامبر صلی‌الله علیه و آله دستور فرمود همۀ درب‌ها به‌سوی مسجد بسته شود، غیر خانۀ علی علیه‌السلام. در اعتراض به پیامبر، حضرتش صلی‌الله علیه و آله فرمود: «خداوند مرا امر کرد، درب این خانه به مسجد گشوده باشد، این از طرف خودم نیست.» (کتاب سلیم بن قیس ۲/۶۴۱)

این از خصایص بوده که خداوند آن را نصیب امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود و این موضوع بر همۀ صحابه گران آمد و لذا لب به اعتراض گشودند که پیامبر پارتی‌بازی کرده است.

* از شیخ ابوسعید ابوالخیر پرسیدند: «نصر عزیز چیست؟» فرمود: «دشمن، دو است یکی از اندرونِ پیراهن است و دیگر بیرونِ پیراهن. آنکه از بیرون پیراهن است، هر وقت که تو را بر وی دست دادند آن را «فتح ظفر» گویند و آنکه از اندرون پیراهن است هرگاه که تو را بر وی دست دادند آن را «نصر عزیز» خوانند.» (اسرارالتوحید، ص ۳۱۹)

* حافظ فرمود:

گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد **** فتح آن در نظر رحمت درویشان است

یعنی فتح گنج‌ها وقتی صورت‌پذیر است که نظر بزرگی بر او بیفتد، چه آنکه بعضی نظرها درب‌ها را می‌بندد و درب‌های بسته را بسته‌تر می‌کند، آنکه باز کند باید صاحب بصیرت باطنی و رند عالم سوز باشد که با حُسن فاعلی، حُسن قابلی پذیر باشد و تأثیرپذیر گردد.

لذا گوییم: همیشه مفاتیح غیب، از عالم بالا به پایین نازل می‌شود و به قول آنکه گفته‌اند: «العطیات بقدرِ قابلیات» تا گیرنده چه کسی باشد.

مثلاً بعضی‌ها نعمت ظاهری بر آنان تنگ است و از نعمت عبادی و حقایق محروم‌اند. وقتی به هر دلیلی فتوحی نصیب این اشخاص می‌شود و دایرۀ رزق گشاده می‌شود، پس درب مکاشفات و مشاهدات رحمانی هم مفتوح می‌گردد. خداوند در قرآن (فاطر: ۲) فرمود: «هر رحمتی که خدا برای مردم گشاید، بازدارنده‌ای برای آن نیست و آنچه را که بازدارد پس از بازگرفتن، گشاینده‌ای ندارد.»

* فتوح در باطن سبب جذب حق است به عاطفت و رحمت و فتوح مکاشفه به حق، سبب معرفت به حق می‌گردد.

حلاوتِ فتوح، حلاوت معنویه بوده و اثر حلاوت معنویه اتم است از حلاوت مرکبه، در مواد محسوسه. اصل وجدان این حلاوت در واجد از جانب الهی است.

اما فتوح مکاشفه از معرفت حق است که اجل و اعلیٰ است که به‌واسطۀ اسماء و اشیاء، شناخته شود و مکاشفه سبب معرفت حق است در اشیاء و اشیاء استتارند. چون حجاب زایل شود، کاشف حق را در اشیاء مطالعه نماید. (رسائل شاه نعمت‌الله ۴/۱۸۶)

* فتوح سبب می‌شود که واردات قلبی بر فاتح آمده و به الهامات و مشاهدات نائل آید. نشانۀ فتوحات از آثار آن پیدا شود که جنبۀ رحمانی دارد یا نفسانی، امّا فتحی که بر سالکان در بدایت آید، دلیل بر ادامه نخواهد بود چه آنکه در بعضی امکنه و ازمنه و حالات گشادگی حاصل شود، اما مداومت نداشته باشد. آنچه بر پیامبر و امام آید، هیچ قابل قیاس نیست با آنچه بر خلق آید که آن‌هم به تحصیل و مقطعی است.

* قلبِ مغلق، در قبض و تنگنا و ناآزمودگی است و قلبِ باز، در بسط و گشادگی و گشایش است که آن‌هم از صفا و نورانیت آن برمی‌خیزد. لذا گفته‌اند: ذکر «یا فتاح» برای نورانیت قلب، نیک است.

در قرآن فتاح با علیم تلفیقی آمده است. (سبأ: ۲۶) یعنی آنکه می‌گشاید، عالم چه مقدار بسته و مغلق است و چه اندازه از عسر به یسر آن را تبدیل کند و مشکل مادی و یا معنوی شخص گشوده شود.

دل‌های مغلق را غیر خدا و اولیاء کامل کسی نمی‌داند، چقدر مغلوق و به چه اندازه مفتوح می‌گردد. گره را کسی می‌تواند باز کند که دانای کارساز باشد. فاقد چیز، نمی‌تواند معطی چیزی باشد. فاتح، فتح کننده است؛ اما غیر فاتح کاری از دستش برنمی‌آید تا راهگشایی برای دیگری باشد.

* از ادعیه صحیفۀ سجادیه، دعایی است که سیّد بن طاووس این دعا را برای ایمنی از سلطان و بلا و ظهور اعداء و خوف و فقر و تنگی سینه ذکر کرده است. اول دعا این است: «یا من تحل …به عقدة المکاره…» در این دعا امام می‌فرماید: «خدایا! دربی را که تو ببندی کسی نمی‌تواند بگشاید و دربی را که تو بازکنی کسی نمی‌تواند ببندد.»

امام هم این مقام را دارد و هر چیزی را فاتح است، چنانکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به کمیل فرمود: «هیچ علمی نیست مگر من گشایندۀ آن علم هستم.» (الانوار الساطعه، ص ۳۲۲)

که این فرمایش را فقط به‌عنوان یک نمونه ذکر کردیم و الاّ همۀ فتح‌ها و گشایش‌ها و فرج‌ها به دست ایشان است که خلیفۀ مطلق حق‌تعالی هستند.

* در سورۀ اعراف آیۀ ۹۶ خداوند می‌فرماید: «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم، ولی تکذیب کردند، پس به کیفر دستاوردشان، گریبان آنان را گرفتیم.»

چون شرایط مفتوح نباشد، درب‌های آسمانی بر آنان بسته گردد. لذا در همین سوره آیۀ ۴۰ فرمود: «در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از پذیرفتن آن‌ها تکبّر ورزیدند، درهای آسمان را برایشان نمی‌گشایند و در بهشت درنمی‌آیند.»

نتیجه آنکه: رذایل که سبب کیفرند در جهت بستن و مغلق شدن می‌کوشند و از آن‌طرف ایمان و فضایل در جهت باز کردن درب‌های رحمت و آمدن فتوح برای صاحبِ فاتح می‌کوشند.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.